۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه




کلوخ انداز را پاسخ سنگ است!

تروریست های حماس،منادیان تباهی، وحشت و مرگ!

اسراییل در پاسخ به موشک پرانی های پیوسته ی دارودسته ی تروریست و آدمکش حماس که مورد پشتیبانی رژیم جنایتکار آخوندی قرار دارند،از روز شنبه مراکز امنیتی،نظامی و دیگر مراکز استراتژیک باند حماس در نوار غزه را بمباران نموده و شمار قابل توجهی از تروریست های وابسته به حماس را بهلاکت رسانده است.
سرکردگان حماس،و بیشتر از آنها،سران خون آشام رژیم دست نشانده و اشغالگر آخوندی که همانا پدرخوانده های دارودسته ی آدمکش و واپسگرای حماس می باشند،در واکنش به حملات ارتش اسراییل به غزه،که بیش و پیش از هرچیز با هدف پایان دادن به موشک پراکنی های حماس به مناطق اسراییلی انجام می گیرد،ژستی مظلومانه گرفته و از زمین و زمین و جامعه ی جهانی می خواهند که به نکوهش اقدام دولت اسراییل در این زمینه بپردازند!
سرکردگان حماس ،بمثابه ی دست نشاندگان و جیره خواران رژیم پلید و ضدایرانی آخوندی،و نیز بمثابه ی مشتی آدمکش حرفه ای که در درنده خویی و وحشی گری هیچ چیزی از سران رژیم آخوندی و سپاه پاسداران جنایتکار و دیگر ارگان های نظامی،انتظامی و امنیتی این رژیم ساخته و پرداخته ی انگلستان کم ندارند،همانند پدرخوانده های بی چشم وروی خود،یعنی آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت فرمانروا بر ایران،آشکارا هم خر را می خواهند و هم خرما را!
این سیه دلان ضدایرانی که در بسیاری از جنایات رژیم آخوندی بر علیه ایرانیان مخالف رژیم در برونمرز مشارکت مستقیم و فعال داشته و دستشان تا آرنج به خون ما ایرانیان رنگین است،و از قبل غارت دارایی های مردم ایران از سوی رژیم آخوندی ارتزاق می کنند،ضمن موشک پرانی بسوی شهروندان اسراییل،انتظار دارند که دولت اسراییل به آنان نگوید که بالای چشم شان ابروست!و تازه،از مردم ایران هم،که نزدیک به سه دهه است در اسارت رژیم آخوندی قرار دارند،انتظار دارند که در مقابل اسراییل از آنان پشتیبانی کنند!
بقول معروف،حضرات خیلی خوش چسند،تازه کنار پنجره هم می نشینند!
روشن است که اسراییلیان و فلسطینی ها باید مسائل فیمابین را خودشان میان خود حل کنند.
تا آنجا که به ما ایرانیان مربوط می شود،باید گفت:
اولا،کلوخ انداز را پاسخ سنگ است!کسی که خربزه می خورد،باید پای لرزش هم بنشیند!
جنایتکاران تروریست پاسدارصفت و خمینی صفت وابسته به حماس باید بدانند و شیرفهم شوند که هیچ دولتی را در جهان نمی توان یافت که در مقابل موشک پراکنی های پیوسته ی مشتی آدمکش حرفه ای به اراضی و خانه های مسکونی شهروندان خویش دست روی دست گذاشته و نقش یک نظاره گر بی تفاوت را بازی کند!
دولت اسراییل کلوخ اندازی های جنایتکاران حماس را با سنگ پاسخ داده است.از قدیم و ندیم گفته اند:چیزی که عوض داره،گله نداره!
دوما،برای ما ایرانیان که می خواهیم سر به تن رژیم آخوندی و گردانندگان و مزدوران و جیره خواران درون مرزی و برونمرزی آنان نباشد،یگانه مسئله و مبرمترین مسئله همانا مبارزه در راه آزادسازی ایران و ایرانی از اشغال سی ساله ی رژیم دست نشانده و ضدایرانی جمهوری اسلامی است و لاغیر!
و اتفاقا در این راستا هر نیرویی که در کنار رژیم خونریز جمهوری اسلامی و سران تبهکار و آدمخوار آن قرار گیرد و بنحوی از انحا به این رژیم اهریمنی یاری رساند و از آن پشتیبانی نماید،بطور خودکار و اتوماتیک بعنوان دشمن ما محسوب شده،و پرواضح است که نمی تواند از پشتیبانی ما ایرانیان برخوردار گردد!

محمود احمدی نژاد و خالد مشعل(سرکرده ی حماس):
دو آدمکش،دو تروریست،دو همدست!
پشتیبانان دار و دسته ی تروریست حماس،
پشتیبانان رژیم خونریز آخوندی هستند!

برخاسته از همین واقعیت و فرمولبندی ساده و روشن سیاسی بجرئت می توان گفت که تمامی افراد و دارودسته ها یی که ضمن جازدن خویش بعنوان اپوزیسیون رژیم آخوندی،به بهانه باصطلاح همدردی با مردم فلسطین،به پشتیبانی از باند تروریست و خمینی صفت حماس و یا حزب الله لبنان و ... می پردازند،بدون استثنا و بگونه ی مستقیم و یا غیر مستقیم سر در آخور رژیم آخوندی داشته و در پوشش اپوزیسیون رژیم جهل و جنایت آخوندی، اهداف گردانندگان دجال و جنایتکار این رژیم را از پیش می برند.
در همین رهگذر،توجه خوانندگان را به موضع گیری بی نیاز از تفسیر ورق پاره ی اینترنتی ساواماساخته ی "پیک نت" به گردانندگی علیرضا خدایی، گاو پیشانی سفید وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در برونمرز،در ارتباط با حمله ی ارتش اسراییل به مراکز نظامی و امنیتی دارودسته ی جنایتکار حماس در غزه جلب می کنم.
علیرضا خدایی که از سرشناس ترین مزدوران وزارت اطلاعات رژیم آخوندی بوده و توسط این وزارتخانه ی رسوا در برلین جاسازی شده،و در لودادن،دستگیری،شکنجه و اعدام دست کم ۱۳۰ تن از نظامیان مرتبط با قیام ملی ۱۸ تیر ۱۳۵۹(موسوم به "کودتای نوژه") نقش مستقیم داشته است و هم از اینرو می بایستی به اتهام ارتکاب به جنایت علیه بشریت،در ایران آزاد از رژیم آخوندی،و یا در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا بپای میز محاکمه کشانده شود،در ارتباط با حمله ی ارتش اسراییل به مراکز نظامی و امنیتی دارودسته ی جنایتکار حماس در غزه،در ورق پاره ی اینترنتی ساواماساخته ی "پیک نت" چنین می نویسد:
"می خواهند ایران را وارد جنگی منطقه ای کنند تا حمله به ایران توجیه شود


حمله اسرائیل به غزه


با هدف به میدان کشاندن سپاه



حمله هوائی و بی امان روز گذشته اسرائیل به منطقه غزه، پشته ای از کشته برجای گذاشته است و گمان نمی رود این تجاوز آشکار تا اینجا خاتمه یابد. تمام مقدمات این حمله از چند هفته پیش و بویژه در روزهای اخیر فراهم شده بود. از جمله در آخرین رایزنی وزیر خارجه اسرائیل با رهبران مصر در قاهره. اگر در جریان حمله به جنوب لبنان با کمی تاخیر همگان متوجه انگیزه اصلی این حمله شدند، در باره حمله به غزه از همان زمان که مقدمات آن فراهم می شد، معلوم بود هدف واقعی دور کردن جمهوری اسلامی در اطراف اسرائیل است. فلسطین دو نیمه شده و وحدت گسیخته ای که سیاست های دولت نهم نقش مهمی در این دو شقه شدن داشته است، اکنون، حتی در زیر بمباران اسرائیل نیز بصورت واحد نمی تواند در برابر اسرائیل بایستد. امید به رسیدن کمک های نظامی و غذائی جمهوری اسلامی اگر در زمان حمله اسرائیل به لبنان بی جا نبود، اکنون بکلی بی جاست. چنان که حتی می توان حدس زد از جمله اهداف حمله وحشیانه دیروز اسرائیل به غزه کشاندن چای مستقیم تر ایران در جنگ منطقه ایست. فرماندهان سپاه نیز در روزهای اخیر از این حمله با خبر بودند و یا آن را حدس زده بودند. "
( پیک نت،شماره ی ۱۰۶، نهم دیماه ۱۳۸۷)
ملاحظه می کنید که علیرضا خدایی چگونه برای سپاه پاسداران جنایتکار رژیم،برای رژیم پلید آخوندی و برای دارودسته ی جنایتکار حماس دل می سوزاند و چنان از "سپاه" می نویسد که گویی در باره ی برادران تنی اش سخن می گوید،که در واقع نیز چنین می باشد.
اینهمه در حالیست که کوس رسوایی علیرضا خدایی و مزدوری او برای وزارت اطلاعات رژیم آخوندی چنان بصدا درآمده که حتی سران کنونی حزب معلوم الحال توده که خود در زمینه ی همکاری و همدستی با خمینی خون آشام و رژیم آخوندی یدطولایی داشته و تا به امروز نیز از هر راه ممکن می کوشند تا این رژیم اشغالگر و واپسگرا را برسرپا نگاهدارند، در آخرین پلنومی که داشته اند،در ارتباط با وی و ورق پاره ی اینترنتی ساواماساخته ی "راه توده"اش قرار ویژه ای صادر کرده و بی آنکه مستقیما نامی از وی ببرند، از او بعنوان جاسوس و مزدور دیرینه ی وزارت اطلاعات نام برده اند.
در همینجا باید از سران حزب معلوم الحال توده خواست که اگر ریگی به کفش ندارند و تنها برای خالی نبودن عریضه و با انگیزه ی خارج ساختن خود از زیر ضربه ، به واقعیت مسلم و انکارناپذیر جاسوسی علیرضا خدایی اشاره نمی کنند،تمامی اطلاعات و اسنادی را که در ارتباط با علیرضا خدایی،این مزدور جنایت پیشه و هزارچهره ی وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در اختیار دارند،همراه با عکس وی در اختیار ایرانیان قرار دهند!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ




چرا علیرضا خدایی و "راه توده "اش خفقان گرفته اند؟



بدنبال افشاگری هایی که اخیرا علیه علیرضا خدایی،این سرباز گمنام امام زمان خمینی نابکار و گوربگور شده انجام گرفته است،و بویژه بدلیل افشاگری هایی که در آن به نقش مستقیم و جنایتکارانه ی علیرضا خدایی،لیلی سلیمی خیاط(لیلی) و حمید احمدی(معروف به ناخدا انور) در شناسایی،لودادن،دستگیری،شکنجه و اعدام دست کم ۱۳۰ تن از نظامیان و غیرنظامیان دلیر و میهندوست مرتبط با قیام ملی ۱۸ تیر ۱۳۵۹(موسوم به "کودتای نوژه") اشاره شده و از ایرانیان،بویژه از خانواده ها و بازماندگاه این جانباختگان خواسته شده است که علیرضا خدایی و شرکایش را به اتهام ارتکاب به جنایت علیه بشریت در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا بپای میز محاکمه بکشانند،علیرضا خدایی بمعنای دقیق کلمه خفقان گرفته و با درج یک اطلاعیه،و در واقع "خفقان نامه" در ورق پاره ی "راه توده" به آگاهی خوانندگانش رسانیده است که این ورق پاره تا بست و سوم دیماه منتشر نخواهد شد!
متن این اطلاعیه،و در واقع خفقان نامه چنین است:
"مسئولین راه توده نیز نیازمند استراحت اند و در آستانه و پس از آستانه سال نو میلادی ظاهرا مناسب ترین فرصت برای این استراحت. به همین دلیل ما دو هفته در خدمت شما نخواهیم بود و راه توده شماره 208 روز دوشنبه 23 دی ماه منتشر می شود."
(راه توده،شماره ی ۲۰۷،دوم دیماه ۱۳۸۷)
علیرضا خدایی در حالی این خفقان نامه را برای توجیه گه گیجه گرفتن اش از انتشار و یا عدم انتشار "یادمانده"های ننگینش در ورق پاره ی ساواماساخته ی "راه توده" منتشر ساخته و در سنگر "نیاز به استراحت و تعطیلات"!! پناه گرفته است،که بدستور اربابانش در وزارت اطلاعات رژیم آخوندی هر روز ورق پاره ی اینترنتی ساواماساخته ی"پیک نت" را بروز می کند!
به سخن دیگر،چنانچه علت خفقان گرفتن ناگهانی ورق پاره ی ساواماساخته ی "راه توده" براستی نیاز مبرم این یابوی استثنایی وزارت اطلاعات رژیم آخوندی به استراحت می بود،آنگاه ورق پاره ی "پیک نت" نیزکه گرداننده اش،به گواهی همین ورق پاره ی ساواماساخته،کسی جز علیرضا خدایی نیست،نمی بایستی بروز می شد!



حساب بانکی



A.Khodai
DEUTSCHE BANK
Konto 4593745
BLZ 10070024
برای پرداخت از خارج آلمان اطلاعات زیر را بنویسید
BIC: DEUTDEDBBER
IBAN. DE 31100700240459374500
برای تماس با پیک نت
ازآدرس ای میل زیر استفاده کنید:
infos@peiknet.com
بنابراین کاملا روشن است که یگانه علت حقیقی خفقان گرفتن علیرضا خدایی در ورق پاره ی ساواماساخته ی "راه توده" افشاگری هایی است که اخیرا،و از جمله بر پایه ی اعترافات این مزدور رژیم آخوندی در "یادمانده ها" ی واماندگی او در ورق پاره ی "راه توده" انجام شده است!
و بگذار علیرضا خدایی در این باره تردید نداشته باشد که ایرانیان آزاده و آگاه در برونمرز افشاگری های کوبنده ی خویش علیه او و همپالگی هایش را تا روزی که آنان کاملا خفقان نگیرند و یا دمشان را روی کولشان نگذاشته و به آغوش و بستر ننگین اربابان خویش در وزارت اطلاعات رژیم جنایتکار و خونریز جمهوری اسلامی پناه نبرند،ادامه خواهند داد و روزگار او و همپالگی هایش را چنان سیاه خواهند ساخت که این دریوزگان و مزدوران روزی صدهزاربار از اینکه بدنیا آمده اند،پشیمان گردند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



در آستانه ی امسال



جمشید پیمان




سخت و سهمناکند لحظه هایمان
در عبور از سال های بی طلوع و بی غروب
بهمن هامان بی بهار گذشتند
و بهارمان؟
باغ های خزان زده ی هزاران خاطره اند .
و خاطره هامان ؟
پر از هجوم تبرهایند
بر مظلومیت باغ بی بهار .
این سال ها پراز بهانه های دلفریب اند
برای نهال های نومیدی
در سرزمین خزانی دلمان .
در لحظه لحظه های این همه سا ل
جهان سرشار از گرسنگی بود و استفراغ .
و این تکرار ماجرای کهنه ایست
گذشته بر مادرانمان ،
از دیر و دور تا امروز
جهان هماره یکسان میگذرد:
" بسیاری ازین دهلیز هراسناک عبور میکنند
با تازیانه ها، خنده ها ...
و دروغ .
و اندکی ، تنها ا ندکی ،
در این مغاک بی فرجام
شهاب میشوند، میسوزند ، می میرند... "
درین غربت بی درو پیکر، دلم میگیرد،
دلم تنگ میشود
برای سروها ،بنفشه ها، سوسن ها
برای سهراب ها، سیاوش ها ، تهم تن ها
دلم تنگ میشود
برای تجریش ، میگون ، ونک ...
و سوها نک .
برای بازارچه ی آب سردار
برای کوچه ی دلداگی های کودکیم ؛ دردار
دلم تنگ میشود
برای عبور آینه و شمعدان
از میان خاطره ی خوش روزهای حنا بندان
برای گذر باغ پسته بگ
و حاج خلیل*
با سروهایش که خم نشد ند
- به قول شاعر؛ رسمشان بود که ایستاده بمیرند-
دلم برای همه اینها تنگ می شود
و آن بسیار بسیار دوست داشتنی ها
که انباشته ی جاودانه ی جانم اند.
با این پیش درآمد
برآستانه ی امسا ل
پای می نهم
نه لرزنده، نه حسرت بار .
لحظه های این همه سال
برمن ، ما و میلیاردها بی آینده
سخت و سهمناک گذشتند
تا اندکی ، تنها اندکی،
جهان را سهم خویش بدانند
در تنهائی و انحصار .
من ، اما ،
در آغاز این دهلیز نایستاده ام
و نه در فرجامش
- دهلیز بی آغاز و بی فرجام -
من ، تنها، برگزید ه ام
ـ به اختیار یا به اجبار ـ
که تا به آخر شهابی باشم
در میانه ی این دهلیز
بی هیچ حسرتی بر آ ن همه سال.
در میانه ی این دهلیز
شهابی می مانم ،
در آستانه ی امسال :
می سوزم ، می میرم .



* زنده یادحاج خلیل رضائی مبارز راه آزادی و پدر رضائی های شهید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



مچ گیری




سایت حکومتی تابناک: ـ عطارد و مشتري به ديدار ماه مي‌روند

ـ بدنبال دیدار چندی پیش زهره و مشتری از کره ماه که با هدف ریدن این دو سیاره به عکس بی بی سی نشان خمینی خون آشام انجام گرفته بود،اینک عطارد و مشتری برای ریدن به عکس خمینی به دیدار ماه می روند.
سیاره مشتری در توضیح دیدار دوباره اش ازکره ماه و ریدن به عکس خمینی گفت:من دیگر مشتری ثابت ماه شده ام،زیرا از ریدن به عکس خمینی خیلی خوشم آمده است!
ستاره شناسان می گویند که افزون بر سیارات نامبرده ،دیگرسیارات منظومه ی شمسی نیز برای ریدن به عکس خمینی گوربگورشده، دربرابر کره ماه صف کشیده اند!
اگر وضع بهمن منوال پیش رود،بزودی ترافیک فضایی بیسابقه ای در اطراف کره ماه ایجاد خواهد شد،بویژه که ممکن است اخبار این رویداد استثنایی و تماشایی به گوش سیارات دیگر کهکشان ها نیز برسد و آن ها نیز هوس دیدار از کره ماه و ریدن به عکس خمینی را بنمایند!
ضمنا گفته می شود کره ماه از اینکه سیاره زمین هم برای رفتن به مهمانی نزد کره ماه در صف ایستاده است،ابراز نگرانی جدی نموده و به کره زمین هشدار داده است که چنانچه قرار باشد این سیاره و شش میلیارد انسان و دهها میلیارد خزنده و چرنده و پرنده ی باشنده ی آن نیز بترتیب به عکس بی بی سی نشان خمینی خون آشام در کره ما برینند،این کره چنان سنگین خواهد شد که در نتیجه احتمال سقوطش بروی کره زمین اندک نخواهد بود!
گفته می شود آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت پس از شنیدن این خبر عجالتا عملیات سنتی حوزوی،یعنی زیرورو شدن در حجره ها و حوزه ها و دیگر مراکز فسق و فجور آخوندی را متوقف نموده و برای خواندن نماز وحشت بصف شده اند!


سایت حکومتی تابناک: ـ نظريه‌پرداز «جنگ تمدن‌ها» درگذشت

ـ ایرانیان با شنیدن این خبر اکنون در انتظار سقط شدن نظریه پرداز شیاد "گفتگوی تمدن ها"،یعنی شیخک جلاد،محمد خاتمی، و دیگر وحوش معمم و مکلای گرداننده ی رژیم اشغالگر آخوندی ثانیه شماری می کنند!

آخوند خاتمی: مهم نیست چه کسی بیاید!
ـ راست می گویی،زیرا همه ی شما آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت سر و ته یک کرباسید!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱۳۸۷ دی ۶, جمعه


یک تذکر درست و بجا!


دوست گرامی و فرزانه،آقای جمشید پیمان در یادداشتی که در ارتباط با نوشته های من در باره ی نقش خائنانه ی حزب توده،و بویژه نقش علیرضا خدایی،لیلی سلیمی خیاط و هوشنگ اسدی در لودادن،دستگیری و اعدام نظامیان مرتبط با "کودتای نوژه" برای من فرستاده اند،تذکر کاملا بجایی داده و بدرستی خاطرنشان نموده اند:
"یک نکته را می خواستم بگویم و آن این است که نام این اقدام افسران قیام هیجدهم تیر است نه کودتای نوژه. رژیم آخوندی اسم آن را گذاشته است کودتای نوژه."
چنانکه گفته شد،تذکر آقای جمشید پیمان،تذکری کاملا بجا و درست می باشد.
ضمن سپاس از آقای جمشید پیمان،یگانه توضیحی که ارایه ی آن را بایسته می دانم،آنست که از آنجا که از قیام دلیرانه ی نظامیان و غیرنظامیان مرتبط با پایگاه شاهرخی همدان( که رژیم آخوندی بر آن نام "پایگاه نوژه " را گذاشت)،در ادبیات سیاسی ایران بیشتر با نام "کودتای نوژه" یاد شده و این نام عملا به یک نام سیاسی و تاریخی تبدیل شده است،من نیز در نوشته هایم این نام را بکار برده ام.
با این حال،از این پس،از این قیام ملی با عنوان "قیام ملی ۱۸ تیر ۱۳۵۹"(موسوم به "کودتای نوژه") یاد خواهم کرد.
بامید فرارسیدن روزی که قاتلان پلید نظامیان دلیر مرتبط با قیام ملی ۱۸ تیر ۱۳۵۹(موسوم به "کودتای نوژه")،از سران رژیم جنایتکار آخوندی گرفته تا همدستان توده ای شان :علیرضا خدایی،لیلی سلیمی خیاط(لیلی)،هوشنگ اسدی و حمید احمدی(معروف به ناخدا انور) و شرکا در ایران بدون رژیم آخوندی،و یا در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا بپای میز محاکمه کشانده شوند!
------------------------------------------------------------

بــاغ می سـوخت درآن بـرهـه یِ بـی بارانی


سروده ای از آقای جمشید پیمان


شبِ دل خسته پـر از گریه ی چشمان تو بود
سـیـنـه ، انــدوه گـسـار د ل ویــــران تـو بـود
دلِ بــی تـابِ پـــر از خــاطـــره ی پــایــیــزی
تـا سـحـر قـصّـه ی او غـصـه ی پنهان تـو بود
باد شوریده که می خواند به هر کوچه سرود
سخـنش سر بـه سر از مویِ پـریـشان تو بود
آشـنایـان ، هـمه ، بـیـگانه یِ غـمخانه یِ تـو
دلِ دیــوانــه یِ مـا بــود کـه مـهـمـانِ تــو بود
بــاغ می سـوخت درآن بـرهـه یِ بـی بارانی
لـبِ تـفـتـیـده یِ گل تـشنـه یِ بـارانِ تــو بود
سینه یِ همهمه ، در لحظه یِ غمبار سـکوت
یــادگـاری زدلِ بــی ســر و ســامــانِ تـو بـود
تــو در ایــن آیــنــه یِ پــیــر نــبــودی تــنــهـا
جـانِ دلـسـوخـتـه ام هـمـسـفـر جـانِ تـو بود
------------------------------------------------------------------

سرکرده ی خون آشام سپاه پاسداران رژیم

و خواب خوش اشغال دگرباره ی سفارتخانه های خارجی!

محمدعلی جعفری،سرکرده ی خون آشام سپاه پاسداران جنایتکار رژیم آخوندی درافاضاتی خنده آور و مسخره خطاب به گردانندگان تبهکار بسیج دانشجویی ۱۴۰ دانشگاه ایران گفته است:
"می خواهیم زمینه ای ایجاد کنیم که اگر نیاز شد بسیج دانشجویی به اقداماتی مشابه ۱۳ آبان دست بزند."
می گویم افاضاتی خنده آور و مسخره،زیرا سرکرده ی جنایتکار سپاه پاسداران رژیم آخوندی، خود در ادامه ی گنده گوزی هایش در باره ی اشغال سفارتخانه های خارجی می افزاید:
«این اقدامات را دیگر نمی شود انجام داد اما ما می خواهیم بسیج دانشجوئی در صورت نیاز این ویژگی را داشته باشد.»!!
باید از این جانور خمینی صفت ذوب شده در ولایت وقیح پرسید:
مردک!چنانچه این اقدامات را دیگر نمی شود انجام داد،پس چرا تو و آن ولی وقیح یک دست داده ی وافوری ات می خواهید که "بسیج دانشجویی درصورت نیاز این ویژگی را داشته باشد.»؟!

سرکرده ی جنایتکار سپاه پاسداران رژیم همچنین نارضایتی خود و اربابانش را از اوج گیری اعتراضات مردمی،و بویژه تعمیق فزاینده ی جنبش دانشجویی که در هفته های اخیر در قالب شعارهایی همچون "سیدعلی پینوشه،ایران شیلی نمی شه!" ، "ما زن و مرد جنگیم،بجنگ تا بجنگیم!" و "مرگ بر دیکتاتور!" بروشنی تبارز یافته است،پنهان نکرده و خشم جانورانه ی خود از دانشجویان دلیر و آزاده ی میهن مان را در قالب عبارات آخوندی و تهدیدآمیز زیر بالا آورده است:
«مخالفت با دولت ها و افشاگری، یکی از عادت های دانشجویان بوده است اما عادت به مخالفت راه درستی نیست و باید شکسته شود.»!!
باید به سرکرده ی جنایتکار سپاه پاسداران رژیم آخوندی و اربابان و استادان اعظم او در لژهای فراماسونری،یعنی همانانی که در سال ۱۳۵۷،با فریفتن مردم،و از جمله دانشجویان ایران،آنان را برای براندازی نظام شاهنشاهی به خیابان ها کشاندند تا بر علیه پادشاه فقید ایران و بسود خمینی خون آشام و باند راهزن او شعار دهند،گفت: Fett
حضرات جنایت پیشه و درمانده!
نه ایران امروز،ایران سال ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ است،نه مردم ایران،بویژه دانشجویان آزاده و دلیر ایران که یکصدا فریاد آزادیخواهی و نفی تمامیت رژیم پلید آخوندی را سر داده اند،مردم و دانشجویان آن سال های نیرنگ و فریب هستند،و نه دیگر شرایط جهانی برای اشغال سفارتخانه های خارجی از سوی راهزنان و فریبکارانی از قماش آن خمینی صفتانی که در آبان ماه ۱۳۵۸،با نقض آشکار قوانین بین المللی، سفارت آمریکا در پایتخت میهن مان را باشغال جنایتکارانه ی خویش درآوردند،مساعد است!
در رد گنده گوزی هایتان نیز همین بس که چند سال پیش،هنگامی که طالبان با حمله به کنسولگری رژیم اشغالگر آخوندی،یک دوجین از دیپلمات ـ جاسوس های تان را بهلاکت رساندند،نتوانستید هیچ غلطی بکنید و تنها به کشیدن خط و نشان علیه طالبان بسنده کردید!
امروز نیز تردید نداشته باشید که دانشجویان آزاده و آگاه میهن مان همراه با دیگر ایرانیان آزاده و میهن دوست گردن های فربه شده ی شما جنایتکاران و گردانندگان گله های بسیج دانشجویی و دیگر مزدوران و جیره خواران رژیم آخوندی را خواهند شکست و دانشگاه ها و سراسر ایران زمین را به گورگاه شما و آیین اهریمنی شما نفرین شدگان زمین و زمان و آسمان مبدل خواهند ساخت و در آینده ای نزدیک چنان درسی به شما وحوش ماقبل تاریخ سربرآورده از گنداب ها و خونابه های تاریخ خواهند داد که چنانچه در سال ۱۳۵۷،تنها پس از گذشت سیزده قرن از هنگام ظهور آیین تان توانستید بر اریکه ی قدرت بنشینید،اینبار حتی پس از گذشت سیزده هزاره نیز نتوانید حتی خواب رسیدن دگرباره به قدرت در ایران زمین را ببینید!
فعلا اما می توانید دل تان را تنها به خواب آخوندی اشغال دگرباره ی سفارت خانه های خارجی خوش سازید و در حسرت از دست رفتن روزهای طلایی تان چرت های آخرتان را بزنید تا در آینده ای نزدیک غرش سهمگین نخستین شلیک های تانک های ارتش آزادی که ریش و ریشه ی اهریمنی شما و رژیم و آیین تان را خواهد سوزاند،چرت تان را پاره کند و شما دشمنان سوگندخورده ی ایران زمین را به همانجایی بفرستد که عرب نی انداخت!
------------------------------------------------------------------------------

چرا سران رژیم جنایتکار آخوندی از برگزاری رفراندم می ترسند؟

سران رژیم جنایتکار و دست نشانده ی آخوندی پیوسته و به دروغ ادعا می کنند که رژیم پلید و ضدایرانی شان مورد پشتیبانی اکثریت مردم ایران است،و بر پایه ی همین دروغ بزرگ،تمایلات و هوس های جانورانه و جنون هسته ای خود را به عنوان "خواست و اراده ی ملت ایران" قالب می کنند!
ما ایرانیان از دیرباز گفته ایم و باز هم می گوییم که رژیم اشغالگر و دست نشانده ی جمهوری اسلامی از کوچکترین پایگاهی در میان ملت بزرگ ایران برخوردار نیست.
آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت،از سیدعلی گدا وافوری و رفسنجانی و احمدی نژاد و محمد خاتمی و جنتی جهنمی گرفته تا کروبی و نبوی وباهنر ورضایی و میرحسین موسوی وقالیباف بهتر از هرکسی می دانند که رژیم اهریمنی جمهوری اسلامی تنها و تنها بواسطه ی سرکوب وحشیانه ی مردم ایران و نیز در سایه ی پشتیبانی همه سویه ی اربابان جهانی،و دروهله ی نخست،دولت استعمارگر انگلستان،این پدرخوانده ی سنتی فراماسون خمینی و دیگر آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت و فراماسون که در ازای غارت وچپاول وحشیانه ی دارایی ها و ثروت های ملی مردم ایران صورت می گیرد،تاکنون توانسته اند به فرمانروایی ستمگرانه ی خویش بر ایران و ایرانی ادامه دهند.
اگر جز این می بود،آخوندها می توانستند بجای لالایی خواندن برای دیگر کشورها و ملتها،از جمله برای فلسطینی ها، دست کم در این سال های اخیر،و برای حفظ ظاهر هم که شده، یکبار در ایران رفراندم برگزار نموده و از مردم ایران بخواهند که به جمهوری اسلامی رای آری و یا نه بدهند!
براستی چرا خمینی و دار و دسته ی راهزن و تبهکار وی،برغم پیروزشدن انقلاب کذایی بهمن که آشکارا مهر "ساخت انگلیس" را بر پیشانی خود داشت،و نیز برغم آنکه در روزهای سیاه توطئه و فاجعه ی موسوم به "انقلاب شکوهمند بهمن" توانسته بودند میلیون ها ایرانی را با نیرنگ و فریب به خیابان ها بکشانند تا بدست خود تیشه بر هستی و آینده ی خود بزنند، در فروردین ماه سال ۱۳۵۸ رفراندمی برگزار نموده و از ایرانیان خواستند که رای نه و یا آری خود را در صندوق های آرا بریزند،اما امروز،پس از گذشت سه دهه از زمان بروی کار آمدن رژیم خونریز و واپسگرای جمهوری اسلامی ،از برگزاری رفراندم در باره ی جمهوری اسلامی،حتی بدون نظارت سازمان ملل و دیگر مراجع جهانی، مانند جن از بسم الله می ترسند؟!
پاسخ روشن است:زیرا سران جنایتکار رژیم آخوندی بخوبی می دانند که خود و رژیم اهریمنی شان از کوچکترین پایگاهی در میان مردم ایران برخوردار نبوده و نیستند،و مردم ایران یکصدا به آنان و رژیم شان پاسخ نه خواهند داد!
اگر جز این می بود،آنان برای حفظ ظاهر هم که شده،هم در ارتباط با جمهوری اسلامی،و هم در ارتباط با مسئله ی هسته ای در ایران، رفراندم برگزار می کردند و نظر مردم ایران را در این باره جویا می شدند!
براستی چه دلیلی روشن تر و گویاتر از این برای اثبات این واقعیت که رژیم جنایتکار و دست نشانده ی آخوندی در تمامیت آن،یعنی با تمام باندها و دسته بندی های حکومتی و پیرامون حکومت (از قماش دارالتجاره ی انگلیس ساخته ی موسوم به نهضت آزادی به سرکردگی آبراهام یزدی،این همدست جنایت پیشه ی خمینی خون آشام و قاتل شماری از دولتمردان و امرای ارتش شاهنشاهی که بدست آدمکشان خمینی اعدام شدند) در نقطه ی مقابل منافع ملی ایران و ملت بزرگ ایران قرار دارد و هم از اینرو از هیچ مشروعیتی برای ادامه ی فرمانروایی بر ایران زمین و مردمان باشنده ی آن برخوردار نیست و دیر یا زود راه به زباله دان تاریخ خواهد سپرد؟
علی اکبر رشیدی
--------------------------------------------------------------------

۱۳۸۷ دی ۵, پنجشنبه

از دیگر اعترافات علیرضا خدایی

مزدور وزارت اطلاعات رژیم آخوندی

در ارتباط با مشارکت او و همپالگی هایش

در زمینه ی

لودادن،دستگیری و تیرباران نظامیان میهن دوست

مرتبط با کودتای نوژه!

علیرضا خدایی،مزدور شناخته شده و رسوای وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در مصاحبه با ورق پاره ی اینترنتی ساواماساخته ی "راه توده" که خود،گرداننده ی آن است،یکبار دیگر بر نقش خائنانه و ضدایرانی حزب توده،و بویژه نقش خویش،هوشنگ اسدی و کیانوری معدوم در زمینه ی لو دادن،دستگیری و تیرباران نظامیان آزاده و میهندوست مرتبط با کودتای نوژه تاکید نموده و از این اقدام خیانتبار و ضدایرانی به عنوان یکی از افتخارات حزب توده یاد می کند!
علیرضا خدایی،این مزدور پلید و گاو پیشانی سفید وزارت اطلاعات رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی که بر پایه ی بسیاری از شواهد ،نه تنها در لودادن ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی،بلکه حتی در لودادن شماری از سران حزب توده،از جمله رحمان هاتفی(حیدر مهرگان) به وزارت اطلاعات رژیم ضدمردمی جمهوری اسلامی نقش مستقیم داشته است،یکی از خطرناکترین عوامل جاسازی شده ی وزارت اطلاعات رژیم تروریست پرور و خونریز آخوندی در برونمرز بوده و با شبکه ی گسترده ای از دیگرجاسوسان و سربازان گمنام امام زمان خمینی معدوم،از جمله هوشنگ اسدی و حسین علوی،از سران پیشین حزب خائن توده و سردبیر کنونی رادیو آخوندی موسوم به "رادیو زمانه" ارتباط تنگاتنگ دارد.
علیرضا خدایی در مصاحبه با ورق پاره ی اینترنتی ساواماساخته ی "راه توده" ضمن اعتراف آشکار به نقش خائنانه و ضدایرانی خود،هوشنگ اسدی،کیانوری معدوم و دیگر همپالگی های خویش در زمینه ی خنثی سازی کودتای نوژه و لودادن و دستگیری نظامیان دلیر و آزاده ی مرتبط با کودتای نوژه چنین می گوید:
" با آنکه بعدها پل‌های ارتباطی رهبری حزب با حاکمیت خیلی گسترده شد، اما این ارتباط، یعنی پل [هوشنگ]اسدی – خامنه‌ای حتی تا کودتای نوژه برقرار ماند. یعنی شب آغاز عملیات کودتا کیانوری با دسته‌های پولی که کودتاچی ها برای آغاز عملیات بین افراد خودشان و از جمله عوامل نفوذی حزب در میان کودتاچیان پخش کرده و در کیف کیانوری بود به همراه اسدی می‌ رود در خانه خامنه‌ای که آن زمان هنوز درخانه پدری‌اش در عین الدوله زندگی می‌ کرد (امیدوارم محل را اشتباه نکرده باشم). در می‌ زند و خامنه‌ای در لباس خانه در محوطه درونی خانه می‌آید به استقبال کیانوری و کیانوری پول‌ها را که افراد نفوذی حزب آن را پس از گرفتن از کودتاچی ها عینا به رابطین حزبی خودشان تحویل داده بودند از کیف دستی اش بیرون آورده و نشان خامنه‌ای می‌ دهد و می‌ گوید: «عملیات کودتا را شروع کردند، این هم پول‌هائی است که تقسیم کرده اند بین نفراتشان و افراد نفوذی ما در شبکه کودتا آن را دراختیار ما گذاشته اند، باز هم می‌ خواهید دست روی دست بگذارید؟»این عین جمله ایست که کیانوری درباره این ملاقات به جلسه 4 نفره ما گفت. این همان جلسه ایست که پرتوی هم در حاشیه کتاب شورشیان آرمانخواه و در باره کودتای نوژه به آن اشاره کرده است. فکر می‌ کنم صفحه 256 این کتاب باشد که نگاه می‌ کنم و بعدا برایتان صفحه دقیقش را خواهم گفت. کیانوری در همان جلسه گفت که تازه خامنه ای مسئله را جدی گرفت و در جا آماده شد که برود جماران. من این اواخر وقتی سخنرانی خامنه ای در سفر به گرمسار را خواندم که در آن خطاب به دانشجویان چپ دانشگاه ها گفته بود، «بزرگان شماها آمدند در تلویزیون و اعتراف کردند که اشتباه کرده اند...» از آن همه بی حیائی مات و مبهوت ماندم. لابد اشتباه کردیم که نگذاشتیم با بمباران جماران حمام خون در کشور راه بیفتد!آن بحث نفوذی که در ابتدای این گفتگو برایتان گفتم به این مصداق می‌ خورد. یعنی حزب آگاهانه افرادی را به درون کودتاچی‌ها فرستاد و گام به گام هم مسئله را دنبال کرد. این نفوذ است، نه افضلی ژنرال بیاید بگوید من سیاست حزب توده ایران را قبول دارم و می‌ خواهم با حزب در ارتباط باشم و بعد بگویند افضلی نفوذی حزب توده ایران در نیروی دریائی بود. یا خنده دار تر از آن بگویند توده ای ها در کیهان نفوذ کرده بودند. خنده دار است، به همان اندازه که تلاش برای نفوذ و خنثی سازی یک جنون آدم کشی بنام کودتای نوژه یک افتخار انقلابی. ما همان کاری را کردیم که در روز 28 مرداد برای انجام آن غفلت کردیم و تمام این سالها بعنوان ضعف ما در کودتای 28 مرداد از آن سخن می گویند. آنها که منتقد انفعال حزب در روز 28 مرداد هستند، چرا حالا ستایش کننده ما برای جلوگیری از یک کودتای جنون آمیز نیستند؟" ( علیرضا خدایی - راه توده،شماره ۱۷۹،هشتم ژوئن ۲۰۰۸)
ایرانیان آزاده و میهن دوست در برونمرز،بویژه خانواده ها و بازماندگان جانباختگان مرتبط با کودتای ملی نوژه، با استناد به اعترافات آشکار و صریح علیرضا خدایی،می توانند او،هوشنگ اسدی،لیلی سلیمی خیاط،حمید احمدی(ناخدا انور) و دیگر همپالگی هایش را به اتهام جنایت علیه بشریت و مشارکت در دستگیری،شکنجه و اعدام وحشیانه ی بیش از یکصد و سی تن از نظامیان مرتبط با کودتای ملی نوژه، در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا بپای میز محاکمه بکشانند!

۱۳۸۷ دی ۲, دوشنبه


لیلی سلیمی خیاط و علیرضا خدایی

قاتلان نظامیان جانباخته ی مرتبط با کودتای نوژه
را به دادگاه بـکشانیم!


لیلی سلیمی خیاط (لیلی)

حزب خائن توده،همدست رژیم آخوندی
چنانکه می دانیم حزب خائن توده،بمثابه ی همدست و گرداننده ی اصلی رژیم خونریز و اشغالگر جمهوری اسلامی، در خنثی سازی کودتای ملی نوژه در تیرماه ۱۳۵۹ خورشیدی ، و شناسایی ،دستگیری، شکنجه و تیرباران نظامیان میهندوست و دلیر مرتبط با این کودتا نقشی اساسی و کلیدی بازی کرد.
سران جنایتکار رژیم دست نشانده ی جمهوری اسلامی با همکاری سران حزب توده و عوامل نفوذی این حزب معلوم الحال در صفوف نظامیان دلیر مرتبط با کودتای نوژه، که بر آن بودند تا در هژدهم تیرماه ۱۳۵۹ خورشیدی طومار ننگین این رژیم ضدایرانی را یکسره در هم بپیچند و مردم ایران را از بند این رژِیم اهریمنی آزاد سازند،آنان را پیش از عملی نمودن نقشه ی کودتا دستگیر نموده و پس از شکنجه های وحشیانه و محاکمات فرمایشی در بیدادگاه های آخوندی،بیش از یکصد و سی تن از این قهرمانان و سرداران ملی را به جوخه های اعدام سپردند.
یکی از مهره های اصلی حزب خائن توده که با هدایت مستقیم کیانوری معدوم، در شناسایی،دستگیری و لودادن نظامیان دلیر و آزاده ی مرتبط با کودتای نوژه نقشی اساسی و کلیدی بازی کرد،عفریته و پتیاره ی جاسوسی بنام "لیلی سلیمی خیاط"،معروف به "لیلی" است که هم اکنون در برونمرز بسر برده و در وحشت دائم از امکان شناسایی شدن از سوی ایرانیان میهندوست،بویژه خانواده ها و بازماندگان جانباختگان مرتبط با کودتای نوژه،واپسین روزهای عمر ننگین و نکبت بار خویش را می گذراند.

لیلی سلیمی خیاط(لیلی) کیست؟

لیلی سلیمی خیاط(لیلی)که در دوران پیش از بروی کارآمدن رژیم دست نشانده ی خمینی رقاصه ی کاباره ها و هنرپیشه ی سینما بود،پس از جدا شدن از همسران نخستین اش،با یکی از عوامل شبکه ی جاسوسی شوروی و حزب خائن توده بنام ناخدا سیروس حکیمی ازدواج نموده و به استخدام ک.گ.ب و شبکه ی جاسوسی و مخفی حزب توده درآمد.
معرف لیلی سلیمی خیاط به شخص کیانوری معدوم،سیاوش کسرایی، یکی از سران حزب توده بود.
لیلی سلیمی خیاط (لیلی) با ناخدا حمید احمدی(معروف به ناخدا انور) از دیگر گردانندگان شبـکه ی مخفی حزب توده که بعدها به عضویت کمیته ی مرکزی حزب خائن توده در آمد و امروزه در برلین انجمنی موسوم به "انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران" را براه انداخته است، نیزارتباط مستقیم داشت.
حمید احمدی که از گردانندگان شبکه ی جاسوسی و مخفی حزب توده در سال های پیش و پس از فاجعه ی بهمن ۱۳۵۷ بوده و در شناسایی،لودادن و دستگیری نظامیان دلیر و میهن دوست مرتبط با کودتای نوژه نقشی مستقیم داشت و بواسطه ی یدک کشیدن مقام مشاور نظامی ابوالحسن بنی صدر،نخستین رییس جمهور خمینی خون آشام،در پیشبرد جنایتکارانه ی جنگ ضدمیهنی ایران و عراق نیز مسئولیت مستقیم داشته و می بایستی در این ارتباط به مردم ایران پاسخگو باشد،در سال ۱۳۶۴،در دوران اقامت در افغانستان تحت اشغال شوروی،و در دورانی که عضو کمیته ی مرکزی حزب خائن توده بود،همراه با علیرضا خدایی و محمد حقیقت(با نام مستعار کریم) مسئولیت تشکیلات حزب توده در افغانستان را برعهده داشت و در این راستا با مقامات امنیتی حکومت دست نشانده ی شوروی در افغانستان و نیز با مستشاران نظامی و امنیتی شوروی در افغانستان همکاری تنگاتنگ داشت.
در گزارشی که در مجله ی ستاره سینما درباره ی لیلی سلیمی خیاط(لیلی)، این عفریته ی توطئه گر و جاسوس آمده است،چنین می خوانیم:
" لی لی از شوهر دومش طلاق گرفت ودر یک کاباره ایرانی در لندن بطور نیمه برهنه می رقصد !
بدنبال خبری که قبلا از «لی لی »داشتیم در این هفته توسط یکی از همکاران مجله که از لندن برگشته است مطلع شدیم که «لی لی »در لندن با یک کاباره ایرانی بنام «کاباره دانسینگ پارس »قرارداد بسته و شبها را در آنجا بطور نیمه برهنه رقص های شرقی اجرا می نماید .
همانطور که قبلا نوشتیم لی لی اخیرا تصمیم داشت بطور جدی کار سینما را ادامه دهد وحتی شوهر دومش را که یک تاجر فرش بود ترغیب می نمود تا برای تهیه فیلمهای هنری و موج نوئی سرمایه گذاری نماید .اما شوهرش به کلی نسبت به کار سینما بیگانه بود،بااین تصمیم لی لی مخالفت می ورزید .
می گویند اختلاف لی لی با شوهرش از اینجا ناشی می شود که او حاضر نمی شد در کار سینما سرمایه گذاری نماید .
سرانجام این اختلاف نظر بالا گرفت ولی لی از او جدا و برای اینکه از خودش و او انتقام گرفته باشد باکاباره مذکور قرداد بست .
ابتدا قرار بود که او در این کاباره برنامه استریپ تیز که نوعی رقص همراه با لخت شدن تدریجی است ،اجرا نماید .اما چون برای این برنامه آمادگی نداشت کارخود را با اجرای نوعی رقص های شرقی مخصوصا عربی شروع نموده است تا پس از فرا گرفتن فنون لازم برای استریپ تیز ،برنامه رقص خود را با آن همراه نماید . "
(برگرفته از :مجله ستاره سینما ،سال ۱۳۵۳ ،شماره ۵۳ )

و دقیقا همین عفریته از سوی سازمان جاسوسی شوروی و سران وطنفروش حزب توده ماموریت می یابد که بواسطه ی مناسبات همسرش(ناخدا سیروس حکیمی) با نظامیان دلیر مرتبط با کودتای نوژه، که از وابستگی نامبرده و لیلی سلیمی خیاط(لیلی) به شبکه ی جاسوسی شوروی و حزب توده بی اطلاع بودند، در صفوف آنان نفوذ کرده و سپس آنها را به وزارت اطلاعات رژیم آخوندی لو داده و به کشتارگاه بفرستد!
سران خائن و وطنفروش حزب توده،از کیانوری معدوم گرفته تا علیرضا خدایی،جاسوس سرشناس رژیم آخوندی و گرداننده ی ورق پاره های اینترنتی ساواماساخته ی "پیک نت" و "راه توده" آشکارا و بکرات از نقش اساسی و کلیدی حزب توده،و نیز نقش ویژه و منحصربفرد لیلی سلیمی خیاط(لیلی) در لودادن نظامیان میهندوست مرتبط با کودتای نوژه و خنثی نمودن این کودتا سخن گفته اند.

لیلی سلیمی خیاط در سال ۱۳۶۶ خورشیدی همراه با فرزندش "سیامک"از ایران به افغانستان رفت،و پس از ملاقات با سران وقت حزب توده در افغانستان :علیرضا خدایی،علی خاوری،حسین علوی(معروف به امین،و برنامه ساز کنونی رادیو آخوندی "زمانه" در هلند)،سیاوش کسرایی ،محمد حقیقت(معروف به کریم،معاون ناخدا بهرام افضلی) و نیز مسئولان ک.گ.ب در سفارت شوروی در پایتخت افغانستان، برای انجام ماموریت در اروپا به هندوستان پرواز نمود.

گفتنی است حسین علوی(امین) که در دوران تصدی مسئولیت تشکیلات حزب توده در افغانستان،مسئولیت شعبه ی جعل اسناد این حزب معلوم الحال در این کشور را بعهده داشت،پس از ورود "لیلی سلیمی خیاط"به افغانستان،و محول نمودن ماموریت های ویژه و خیانتبار جاسوسی به وی،مقدمات فنی و لجستیکی اعزام این عفریته ی جاسوس و خمینی صفت به غرب را فراهم ساخت.

لیلی سلیمی خیاط در دوران اقامت کوتاه مدت خویش در کابل بواسطه ی برخورداری از تجربه ی نفوذ در میان محافل ناسازگار با رژیم جنایتکار آخوندی،از سوی علیرضا خدایی(از گردانندگان اصلی شبکه ی مخفی حزب توده) ماموریت یافت که با هدف نفوذ به اقامتگاه دکتر عبدالرحمن قاسملو،دبیرکل پیشین حزب دمکرات کردستان ایران،ابتدا به هندوستان رفته و از آنجا به اتریش برود.

چنانکه می دانیم،دکتر عبدالرحمن قاسملو پس از چندی بدست تروریست های اعزامی از سوی رژیم پلید و خونریز آخوندی ترور شد.
لیلی سلیمی خیاط،این قاتل رذالت پیشه ی نظامیان مرتبط با کودتای ملی نوژه،هنگام ورود به فرودگاه نظامی کابل در سال ۱۳۶۶ خورشیدی، از سوی شخص حسین علوی(امین) که در آن هنگام عضو هیئت سیاسی کمیته ی مرکزی حزب خائن توده بوده و
مسئولیت تشکیلات این حزب در افغانستان را برعهده داشت،مورد استقبال قرار گرفت.
لیلی سلیمی خیاط سپس بواسطه ی آشنایی پیشین با محمد حقیقت(کریم)،از دیگر اعضای هیئت سیاسی کمیته ی مرکزی حزب توده،و معاون وقت بهرام افضلی،از عوامل مخفی حزب توده و فرمانده ی پیشین نیروی دریایی رژیم جمهوری اسلامی ،در خانه ی وی واقع در منطقه ی "وزیراکبرخان" کابل مستقر گشت،و در آنجا با علی خاوری،دبیر اول وقت کمیته ی مرکزی حزب توده،عیلرضا خدایی،سیاوش کسرایی و مقامات کا.گ.ب بکرات دیدار نموده و دستورات لازم برای ادامه ی ماموریت های جاسوسی و نفوذی خود دریافت نموده،و سپس خاک افغانستان را ترک کرد.

اعترافات علیرضا خدایی به همدستی با سران جنایتکار رژیم آخوندی
سران خائن و وطنفروش حزب توده،از کیانوری معدوم گرفته تا علیرضا خدایی،جاسوس سرشناس رژیم آخوندی و گرداننده ی ورق پاره های اینترنتی ساواماساخته ی "پیک نت" و "راه توده" آشکارا و بکرات به نقش اساسی و کلیدی حزب توده،و نیز نقش ویژه و منحصربفرد لیلی سلیمی خیاط(لیلی) در همدستی با سران جنایتکار رژیم اخوندی در زمینه ی لودادن نظامیان میهندوست مرتبط با کودتای نوژه و خنثی نمودن این کودتا سخن گفته اند.

اعترافات آشکار و بیشرمانه ی سران حزب توده،بویژه اعترافات علیرضا خدایی،گرداننده ی ورق پاره های اینترنتی ساواماساخته ی "پیک نت" و "راه توده" در این زمینه ـ که بدون هیچگونه فشار و شکنجه و تهدیدی علیه آنان صورت گرفته و من نمونه هایی از آن را در زیر خواهم آورد ـ ضمن آنکه نمونه هایی روشن و بیچون و چرا از همدستی سران و عوامل حزب خائن توده با رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی در زمینه ی سرکوب و کشتار ایرانیان را به نمایش می گذارد،اهرم ها و پایه هایی حقوقی و قابل استناد برای کشانیدن این سیه دلان،و بویژه شخص علیرضا خدایی و لیلی سلیمی خیاط(لیلی) بپای میز محاکمه در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا، به اتهام همدستی آنان در زمینه ی لودادن،دستگیری،شکنجه و تیرباران بیش از یکصد و سی تن از نظامیان مرتبط با کودتای نافرجام نوژه که در جریان آن حتی یک تیر به ایرانیان شلیک نشد،بدست می دهد.
بر ایرانیان میهن دوست و آزاده در درون و برون از مرزهای میهن مان،و بویژه بر خانواده ها و بازماندگان جانباختگان مرتبط با کودتای نوژه است که در راستای پیکار برای سرنگونی رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی بیش از پیش به نقش خیانتبار حزب توده و
سران و عوامل این حزب معلوم الحال که همچنان،و بروال سال های نخست پس از بروی کار آمدن رژیم جنایتکار آخوندی،نقش شاخک های اطلاعاتی این رژیم در شناسایی و شکار مخالفان آن را ایفا می کنند، توجه داشته باشند و این مزدوران را در هر لباس و در هر کجا که لانه کرده اند،شناسایی و افشا کنند،و بعنوان نخستین گام عملی در این راه،با اعلام جرم علیه علیرضا خدایی و لیلی سلیمی خیاط(لیلی)،آنان را در کنار سران تبهکار رژیم خونریز جمهوری اسلامی،به اتهام جنایت علیه بشریت، در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا بپای میز محاکمه بکشانند.
اینک نمونه هایی از اعترافات علیرضا خدایی در زمینه ی نقش ضدایرانی حزب توده و بویژه نقش لیلی سلیمی خیاط(لیلی)،این عفریته ی توطئه گر و جنایت پیشه توده ای در زمینه ی لودادن و دستگیری نظامیان میهندوست و دلیر مرتبط با کودتای نوژه که در آستانه ی جنگ ضدمیهنی و خمینی خواسته ی عراق و ایران،پس از تحمل شکنجه های وحشیانه از سوی بازجوبان و شکنجه گران توده ای و آخوندی به جوخه های اعدام سپرده شدند.

اعترافات زیر از مصاحبه های علیرضا خدایی با ورق پاره ی اینترنتی ساواماساخته ی "راه توده" که خود، گرداننده ی آن است،گرفته شده است:

"پس از باز شدن دفتر حزب نیز، جلسات ما سه نفر، یعنی من و هاتفی و پرتوی روزهای یکشنبه بعد از ظهر در زیر زمین دفتر طراحی برادر سیاوش کسرائی در یوسف آباد تهران با حضور کیانوری تشکیل می شد. ما سه نفر به دفتر حزب نمی رفتیم و تنها در این جلسات برای کارها شرکت می کردیم. همین دفتر و همین جلسات بعدا شد ستاد کشف کودتای نوژه که اتفاقا در حاشیه کتاب شورشیان آرمانخواه که پرتوی آن را ویراستاری کرده، خواندم که به همین جلسات اشاره ای گذرا کرده است." (علیرضا خدایی،راه توده 173 21.04.2008)

"در تمام این دوران، جلسات چهار نفره ای که گفتم یکشنبه ها بعد از ظهر تشکیل می شد و در همین جلسات اقداماتی در رابطه با ماجرای کودتای نوژه، ماجرای دستگیری "محمدی" مامور ساواک شاهنشاهی و مسئول کارگزاری شنود در سفارت اتحاد شوروی توسط تیم پرتوی که منجر به دستگیری و زندان 3 ماهه او شد و همچنین کودتای طبس بررسی و سازماندهی شد. در همه این موارد مفصل تر برایتان خواهم گفت تا معلوم شود ما، یعنی حزب توده ایران چگونه به وظیفه انقلابی خود برای دفاع از انقلاب 57 عمل کرد و صدها هزار نفر به شمول آیت الله خمینی و بسیاری همراهان و همکاران او را از قتل عام در جریان 3 کودتا نجات داد." ( علیرضا خدایی،راه توده 191 25.08.2008)

"من هم در عین ارتباط با حلقه‌های حزبی دوران نوید، سرگرم همین ارتباط‌هائی بودم که برایتان گفتم و می‌ گویم. گسترش سازمان غیر علنی هم توسط پرتوی پیش می‌رفت. اما هر کدام از ما مستقل حرکت می‌ کردیم، درعین حال که در جلسات یکشنبه گزارش‌های کلی طرح می‌ شد و همه درجریان تصمیم گیری‌ها بودیم. مثل در باره کودتای نوژه پرتوی مسئول سازمان دادن کشف و نفوذ در درون آن شبکه بود، اما گزارش پیشرفت کار و اشکالات در جلسه مطرح می‌ شد و یا اگر زنده یاد کیانوری اطلاعاتی داشت درباره نوژه و یا دیداری با مقامات داشت و یا بحث‌های مهمی در رهبری حزب شده بود، آنها را مطرح می‌ کرد و ما هم درجریان قرار می‌ گرفتیم." (علیرضا خدایی،راه توده 192 01.09.2008)

"به این ترتیب و با عبور از کودتای طبس، ما می‌رسیم به کودتای نوژه و یکی از دلایل پیدا شدن اولین سرنخ‌ها هم اتفاقا همین حساسیت بسیار بالائی بود که کیانوری نسبت به کودتا داشت و آن را به همه ما هم منتقل کرده بود.اولین خبر مربوط به کودتا را، که نامی از کودتا در میان نبود بلکه فعالیت‌های مشکوک یک گروه از افسران شاه مطرح شد که در داخل کشور بودند. خبر کوتاهی را پرتوی در جلسه و در جمع گزارش‌هایش داد مبنی بر این که همسر یکی از رفقای افسر به محفلی از سلطنت طلب‌ها وصل شده که ظاهرا در تدارک یار گیری و سازماندهی هستند. آن رفیقی که این اطلاع را از قول همسرش به رابط خود در تشکیلات پرتوی رسانده بود، از افسران بازنشسته نیروی دریائی بود. البته امیدوارم درباره بازنشستگی او اشتباه نکرده باشم. یا بازنشسته شده بود و یا استعفا داده بود و یا مشمول تصفیه شده بود، اما بیشتر بازنشستگی یادم است. بهرحال همسر او چنین خبری را به وی داده بود و او هم به حزب
اطلاع داده بود. کیانوری که بسیار بیشتر از ما عادت داشت این نوع خبرها را پیگیری کند، فورا از پرتوی خواست که رابط تشکیلاتی را حذف کرده و خودش مستقیما ارتباط بگیرد و سریعا گزارش بدهد که آن محفل چند نفره است و چه بحثی می‌کنند و هدفشان از جمع شدن و ارتباط داشتن با هم چیست و از همه مهم تر این که با خارج ارتباطی دارند یا نه؟

- این خانم هم در یورش به حزب دستگیر شد؟
شما عجله می‌کنید و جلو جلو می‌دوید. بهرحال، خیر! این خانم دستگیر نشد و اتفاقا من در افغانستان بودم که توانست خود را به آنجا برساند و از طریق این کشور هم به غرب منتقل شود. اجازه بدهید جزئیات بیشتری را نگویم زیرا شاید تمایل ایشان بازگوئی این جزئیات نباشد...فقط بگویم که شوهر او را مدتی پس از یورش دوم به حزب دستگیر کردند و درجریان قتل عام سال 67 و یا در آستانه آن اعدام کردند..." (علیرضا خدایی،راه توده 204 01.12.2008)

"...آنچه من در جلسات خودمان شنیدم و شاهد بودم همان بود که به شما گفتم. یعنی یکی از نظامی های توده‌ای که اتفاقا ارتباط فردی در سازمان غیر علنی حزب داشت، اولین خبر را رساند. خبر را هم از کانال همسرش بدست آورده بود که به شما گفتم صلاح نمی دانم بیش از این درباره همسر ایشان بگویم اما درباره خود او میتوانم بگویم که در جریان قتل عام سیاسی 67 با کمال بی شرمی این سرهنگ بازنشسته نیروی دریائی بنام ناخدا حکیمی را اعدام کردند.....

...در مورد جمع شدن خلبان ها و نظامی ها در پارک لاله برای حرکت به سمت نوژه هم در یکی از گفتگوهای گذشته برایتان گفتم که حتی تا این مقطع حاکمیت جمهوری اسلامی نمی خواست قبول کند چه حادثه ای در شرف وقوع است. آخرین هشدار توام با اعتراض را کیانوری با مراجعه به منزل آقای خامنه ای که هنوز در خیابان "ایران" واقع درعین الدوله در خانه پدری اش زندگی می کرد داد. این مرحله را ما دقیقا در جریان بودیم. یعنی در پایان جلسه ای که پرتوی گزارش داد کودتاچی ها پول هم بین عوامل خودشان تقسیم کرده اند و به دو عامل نفوذی حزب هم مقدار زیادی پول داده اند، کیانوری تصمیم گرفت با همین پول ها به خانه آقای خامنه ای مراجعه کند. مراجعه می کند و توی پاشنه درخانه وی، پول ها را نشان او میدهد و با اعتراض میگوید: حرکت کردند و این هم پول هائی است که پخش کرده اند. باز هم نمی خواهید بجنبید؟
آقای خامنه ای بعدها یک مصاحبه کرد درباره کودتای نوژه و حرف هائی در باره مراجعه یک خلبان کودتاچی به خود وی زد که راست و دروغش به خود وی مربوط است، اما تا آنجا که ما شاهد بودیم و من با جرات درباره این مراجعه و این گفتگو می توانم به شما بگویم اینست که تا آستانه جمع شدن آنها در پارک لاله برای حرکت به سمت نوژه هم آقایان باور نکرده بودند چه حادثه ای در شرف وقوع است.

اتفاقا آیت الله خسروشاهی هم که آن موقع نماینده اقای خمینی در وزارت ارشاد بود و کیانوری شخصا برخی اطلاعات مهم را به او می رساند تا در اختیار آیت الله خمینی بگذارد، اخیرا مصاحبه ای در باره مجاهدین خلق کرده که در یک فصل کوتاه آن اشاره به همین مسئله می کند. این مصاحبه ابتدا در مجله بعثت حوزه علمیه قم منتشر شده و خلاصه ای از آن در نشریه چشم انداز بازانتشار یافته که ما این خلاصه به دستمان رسیده است. در این مصاحبه آقای خسروشاهی می گوید کیانوری شخصا در دو مرحله اطلاعات مهمی را آورد و از من خواست تا دراختیار امام بگذارم. یکی در باره کودتای نوژه بود و یکی هم در باره حمله ارتش صدام به ایران. البته یک مورد هم اشاره به نظر قطعی کیانوری در باره نفوذی بودن کشمیری عامل انفجار نخست وزیری و بی اعتمادی شخص کیانوری نسبت به وی. اتفاقا در باره كودتاي نوژه ایشان می گوید که شخصا رفتم به بیت امام و نامه کیانوری را به احمد آقا دادم.....

- راست است که اعلامیه کودتاچی ها را هم کیانوری بدست آورده بود؟

بله. این واقعیت است. این اطلاعیه که در چند خط تنظیم شده بود را قرار بود توسط همسر همان افسر بازنشسته نیروی دریائی که در قتل عام 67 به دارش زدند خوانده شود. ناخدا حکیمی. او هم یک نسخه از اعلامیه را از طریق شوهرش که رابطه ویژه و فردی در سازمان غیرعلنی داشت به حزب رسانده و دراختیار کیانوری بود.
من تا همین حد را آن موقع می دانستم. یعنی کیانوری در جلسه 4 نفره ضمن گزارش خنثی شدن کودتای نوژه درباره آن گفت. اما بعد این اطلاعیه را در همین کتاب "کودتای نوژه" دیدم که برایتان می خوانم:

«همقطاران عزیز! ساعت موعود فرا رسید. ارتش وطن پرست ایران حکومت پوسیده آخوندها را برچید. کلیه واحدهای ارتش، ژاندارمری و شهربانی اعلام همبستگی نمودند. هرگونه مقاومت بشدت سرکوب خواهد شد. آماده اخذ دستورات باشید.شورای نظامی کشور ،۲۱-۴-۱۳۵۹" (علیرضا خدایی،راه توده 205 08.12.2008)

"در هر توطئه و طرح کودتائی که معروف ترین آنها کودتای نوژه بود، دستگیری و اعدام فوری رهبرای حزب توده ایران در صدر اقدامات همان ساعات اولیه کودتاگران بود، بنابراین یورش به حزب و آن جنایتی که انجام دادند نمی تواند خواست و حتی خواست توام با همآهنگی با کسانی و قدرت هائی که طراحان و مشوقان کودتاها بودند نباشد. من در جریان بازگوئی اطلاعاتی که درباره کودتای نوژه دارم برایتان دراین باره خواهم گفت. آن که علیه انقلاب و علیه حزب توده ایران کودتا کرد، کودتاچی بود، والا حزب توده ایران اسلحه برای کودتا جاسازی نکرده بود...

....حزب چرا باید کودتا می کرد؟ کودتا علیه کی؟ برای چی؟ علیه انقلابی که با تمام نیرو از آن دفاع کرد؟علیه آیت الله خمینی که در کشف سه کودتائی که قرار بود خانه او را در همان دقایق اول بمباران کنند نقش کلیدی را بازی کرد؟
علیه موتلفه اسلامی و حجتیه که زیر ضربه سنگین خط امام و شخص خمینی بودند و تا قبل از رسیدن رهبری به آقای خامنه ای نفس نمی توانستند بکشند؟ما خنثی کننده کودتاها بودیم نه کودتاگر...
....وقتی ما خبر کودتای نوژه را دادیم، وقتی قریب الوقوع بودن حمله عراق به ایران را اطلاع دادیم، آقایان در خواب خرگوشی بودند. همین آقای خامنه ای که حالا مدعی است فلان خلبان شب کودتا آمد و کودتا را فاش کرد، وقتی ما خبر کودتا را از طریق هادی خسرو شاهی به آیت الله خمینی اطلاع دادیم، روحش هم از ماجرا بی اطلاع بود. حتی شبی که کیانوری رفت در خانه خامنه ای و پول کودتاچی ها را که بین شبکه کودتا تقسیم شده بود به او نشان داد و گفت: "هنوز هم نمی خواهید تکان بخورید؟ آنها حرکت کردند!" ایشان در لباس خانه مشغول استراحت بود. این که بعدها این آقایان چقدر بی حیائی کردند، بر می گردد به همان روش رضاشاهی که جلوتر برایتان گفتم. نمک را خوردند و نمکدان را شکستند. " (علیرضا خدایی،راه توده 195 29.09.2008)

" ما یک پرتوی داریم که من در باره شخصیت و مبارزات و عملکرد او در سالهای پیش از انقلاب و حتی دورانی که زندانی شاه بود برایتان گفته ام. یک پرتوی داریم که توانست نقش بسیار حساس و مهمی را در خنثی سازی فاجعه نوژه ایفا کند. نام آن فاجعه را گذاشته اند کودتا. اما بنظر من کودتا نبود، کشتار وحشیانه و نا امیدانه‌ای بود که می‌ خواست بصورت انتقام آمیز دهها هزار نفر را به خاک و خون بکشند، بدون آنکه کوچکترین امکان سلطه بر انقلاب را داشته باشد. بنظر من آنها خودشان هم میدانستند موفق به سلطه بر انقلاب نخواهند شد، بنابراین فقط هدفشان کشتار و انتقام بود. البته پشت این انتقام هم امریکا ایستاده بود. حتی خودشان در میان خودشان گفته بودند که اگر 5 میلیون نفر را هم بتوانیم در بمباران‌های پیاپی بکشیم، می‌ کشیم. رهبران جمهوری اسلامی ادعاهای زیادی در باره کشف این فاجعه می‌ کنند، اما خودشان و حداقل رهبر کنونی جمهوری اسلامی خوب می‌دانند و می‌داند که تا شب آغاز عملیات هم هنوز در خواب و خیال بودند و باور نمی‌کردند چه فاجعه‌ای در شرف وقوع است. ما یک پرتوی داریم که در سازماندهی کشف این فاجعه نقش بزرگ و سرنوشت سازی را ایفا کرد. حتی با هدایت او دو پاسدار جمهوری اسلامی توانستند به داخل شبکه نوژه نفوذ کنند.

من بموقع درباره نوژه برایتان خواهم گفت. دراینجا فقط خواستم اشاره‌ای کرده باشم تا این نتیجه را بگیرم که کشف و خنثی سازی فاجعه نوژه از افتخارات حزب توده ایران است و پرتوی در خدمت حزب توده ایران توانست در این افتخار سهم بزرگی داشته باشد." (علیرضا خدایی،راه توده،شماره ۱۸۸،دوم اوت ۲۰۰۸)

اینک بر هم میهنان آگاه و آزاده است که لیلی سلیمی خیاط(لیلی) و علیرضا خدایی ، این مزدوران رژیم ضدایرانی و خونریز آخوندی و همپالگی ها ی شان در حزب خائن توده، همچون ناخدا حمید احمدی (معروف به ناخدا انور) را، که در زمینه ی خنثی سازی کودتای ملی نوژه و لودادن، شناسایی ، دستگیری و شکنجه و اعدام نظامیان مرتبط با کودتای نوژه نقشی مستقیم داشته اند،از سوراخ های موشی که در برونمرز در آن ها پنهان گشته اند، بیرون بکشند و ضمن افشای همدستی این سیه دلان توطئه گر با سران جنایت پیشه ی رژیم اشغالگر آخوندی،آنان را به اتهام جنایت علیه بشریت و مشارکت در قتل جنایتکارانه ی دست کم یکصد و سی تن از نظامیان مرتبط با کودتای ملی نوژه ، در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا به پای میز محاکمه بکشانند!

علی اکبر رشیدی

سوم دی ماه 1387

=======================================

۱۳۸۷ آذر ۳۰, شنبه


فرارسیدن شب یلدا

خجسته زادشب مهر و میترا

و جشن روشنایی را


به همه ی هم میهنان آزاده و میهن دوست شادباش می گویم!
(درخت کاج شب یلدای امسال خانه ی ما)


ایرانیان در درازنای هزاره ها،برغم فشارها و تهدیدات پیوسته ی دشمنان ایران زمین، در کنار پاسداشت دیگر آیین های کهن و انساندوستانه ی ما،همواره این جشن باستانی را برگزار نموده و از این راه آیین پاک و بهی نیاکان فرزانه و خردگرای خویش را زنده نگاه داشته اند.
سران رژیم پلید و اشغالگر آخوندی از نخستین روز پهن کردن بساط اهریمنی خویش در ایران زمین تلاش بسیار نمودند تا ایرانیان را از برگزاری جشن شب یلدا و دیگر جشن های باستانی ما بازدارند،اما بیاری یزدان پاک،و به همت ایرانیان آزاده ،همواره تیرشان به سنگ خورده و جز رسوایی و سرافکندگی بهره ای نبرده اند!
باشد که شب یلدای امسال نویدبخش فرارسیدن بهار آزادی ایران زمین از بند رژیم دست نشانده و ضدایرانی جمهوری اسلامی باشد!
------------------------------------------------------------------------------------------
شب آبستن خورشید

( بــرای یــلــدا )

سروده ای ا ز آقای جمشید پیمان


شبِ تاریک
ازآن شب ها که می پاشد
به رویِ سینه هامان
تبِ دلشوره هایِ گنگ و ناپیدا
ومی ریزد به کا م خویش
جهان را ، خفته و بیدار .
از آن شب ها
که می لغزد به رویِ سایه هامان
و درهم می فشارد زیر آوارش
امید مانده در ژرفایِ دل هامان
و می بندد زهرسوئی رهِ پندار .
شبِ تاریک
شبِ ناخن کشیدن
بر ضمیر لحظه هایِ سرد
و دل را وارهاندن
از حدیثِ کهنه یِ افسرد ه یِ غمبار .
شبِ آواز نو خواند ن
صدا را
برفراز قـله هایِ آرزو راندن
شبِ بیداریِ تا صبح ، تا فردا
شبِ یلدا
شبِ از شوق دیدار سحر سرشار .
شبِ بگشودنِ درها
به رویِ چهره یِ امیدِ نا پیدا
شبِ کوبیدنِ پا ، بی محابا ،
بر سر تردید .
شبِ بدرود با ماندن ،
شبِ رفتن
شبِ آبستن خورشید .
----------------------------------------------------------------------------

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

یک پیروزی دیگر برای ایرانیان ،

مشتی دیگر بر پوزه ی آخوندها!

برگرفته از سایت: سازمان مجاهدین خلق ایران

دادگاه عدالت اروپا درخواست شوارى وزيران را مردود دانست و چهارمين حكم خود مبنى بر لغو برچسب تروريستى از سازمان مجاهدين را صادر كرد
1:37:50 AM 1387/9/29

دادگاه عدالت اروپا در لوكزامبورك با صدور چهارمین حكم ، برحقانیت حكم تاریخی لغو نامگذاری تروریستی مجاهدین در چهاردهم آذرماه تأكید كرد و درخواست شورای وزیران اتحادیه اروپا را براى به تأخیر انداختن اجرای حكم دادگاه ، به‌وضوح مردود و غیرقابل قبول اعلام كرد . دادگاه شورای وزیران را در همین خصوص بار دیگر به پرداخت هزينههای مجاهدین محكوم نمود.

در چهارمین حكم دادگاه عدالت اروپا علیه برچسب غیرقانونی اتحادیه اروپا -كه در پاسخ به درخواست شورای وزیران این اتحادیه بهطورفوری صادر گردید- آمده است :
دادگاه عدالت اروپا دستور مىدهد:
1-درخواست تفسیر به‌وضوح غیر قابل قبول است و رد میشود.
2-شورای وزیران اروپا محكوم میشود كه علاوه بر هزينههای خود، هزينههای سازمان مجاهدین خلق ایران را نیز تقبل كند.
3- جمهوری فرانسه و كمیسیون اروپا هزينههای خود را برعهده خواهند گرفت.

صادر شده در لوگزامبورگ- 17 دسامبر 2008

۱۳۸۷ آذر ۲۷, چهارشنبه

و زمستان از راه رسید،

از آن پیش تر که پاییز رفته باشد...

این عکس ها را از نخستین بارش برف امسال در پیرامون محل زندگی ام گرفته ام:





















--------------------------------------------------------------------------------------

۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه



نیکولا سارکوزی،رژیم آخوندی،اسراییل، ومردم ایران!

نیکولا سارکوزی،رییس جمهور فرانسه،هفته ی گذشته،بمناسبت شصتمین سالگرد صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر در ارتباط با رژیم آخوندی و مردم ایران سخنانی ایراد کرد که قابل تعمق است.
نیکلا سارکوزی که در کاخ الیزه،و در حضور شماری از شخصیت های داخلی و خارجی،از جمله جیمی کارتر و کوفی عنان سخنرانی می کرد،از جمله گفت:
"نمی داند چگونه مردمی مانند ملت ایران که یکی از باستانی ترین ملل و دارای یکی از تمدن های قدیمی جهان، مردمی فرهیخته، با فرهنگ و آزاده است، باید امروز چنان گرفتار شوربختی شوند که برخی از رهبران کنونی این کشور نماینده آنان باشند."
رییس جمهور فرانسه البته می توانست در این باره از جیمی کارتر،رییس جمهور پیشین آمریکا،یعنی همان توطئه گر بدنامی بپرسد که از تنظیم کنندگان اصلی و پشت پرده ی پروژه ی ضدایرانی موسوم به "انقلاب شکوهمند بهمن" در سال ۱۳۵۷ بوده و در کنار رهبران وقت فرانسه و انگلستان،در سرنگونی نظام کهن و دیرپای شاهنشاهی در میهن ما نقشی اساسی و ویرانگر ایفا نمود.
درست همین دولتمردان وشرکای رنگارنگ شان در غرب و شرق بودند که با بکارگیری مزدوران "ایرانی" خویش،و در وهله ی نخست خمینی خون آشام و دار و دسته ی راهزن و آدمخوار وی،بساط شعبده بازی و مارگیری خویش را در پوشش "انقلاب شکوهمند بهمن" براه انداختند و با بروی کار آوردن رژیم دست نشانده و اشغالگر آخوندی آتشی را بر جان ایران و ایرانی انداختند که شعله های اهریمنی آن تا به امروز نیز خرمن هستی و تمدن ملت بزرگ ایران را می سوزاند و می رود تا سرزمین باستانی ما را در معرض ویرانی و نابودی کامل قرار دهد.
آقای سارکوزی،بعنوان رییس جمهور فرانسه،نمی تواند نداند که اتفاقا این دولت فرانسه بود که بر پایه ی یک نقشه ی کاملا حساب شده فراماسون خمینی خون آشام و باند آدمکش و فراماسون وی را از عراق به فرانسه آورد و در راستای اجرای فرمان استادان اعظم لژهای فراماسونری،همه ی امکانات و تجهیزات لازم را برای براه اندازی،پیشبرد و رهبری پروژه ی ضدایرانی موسوم به "انقلاب شکوهمند بهمن" در اختیارشان نهاد.تو گویی رهبران دولت وقت فرانسه روح شان از اهداف و برنامه های بغایت واپسگرایانه و ضدانسانی روح الله خمینی هندی خبردار نبود!!!
و تو گویی دولتمردان وقت فرانسه نمی دانستند که خمینی و باند تبهکار وی،از آبراهام یزدی و ابوالحسن بنی صدر و اسدالله لاجوردی گرفته تا مهدی بازرگان و بهشتی و منتظری و خلخالی،بدستور استادان اعظم شان برای ایران و ملت بزرگ ایران که در مسیر پیشرفت و بهروزی به پیش می رفتند،چه آشی پخته اند؟!
آقای سارکوزی ظاهرا از یاد برده است که درست همین دولت وقت فرانسه بود که به خمینی و دار و دسته ی جنایتکارش امکان داد که با اطراق کردن در پاریس،این عروس شهرهای اروپا،در سطحی گسترده و باورنکردنی رسانه های همگانی اروپا و آمریکا را برای گمراه ساختن مردم ایران و پیشبرد اهداف ضدبشری خویش بکارگیرند و از این راه زمینه را برای غصب قدرت سیاسی و متعاقب آن،سیاهپوش نمودن میلیون ها عروس و پدر ومادر و خواهر و برادر و همسر و فرزند داغدار ایرانی فراهم نمایند!
آقای سارکوزی ظاهرا از یاد برده است که خمینی و دارودسته ی خونخوارش در پناه دولت وقت فرانسه و با پرواز ایرفرانس وارد سرزمین ما ایرانیان شده و همچون بلای آسمانی بر سر مردم و میهن ما نازل گشتند و سرزمین باستانی ما را به اشغال خویش درآوردند!
ایشان همچنین فراموش کرده است که چنگال خونچکان خمینی جلاد در هنگام پیاده شدن ازهواپیما را خلبان هواپیمای ایرفرانس در دست داشت تا مبادا این ابلیس مسلم و مجسم تاریخ معاصر میهن ما ناگهان از پلکان هواپیما سرنگون شود!
نیکلا سارکوزی همچنین از یاد برده و بروی خویش نمی آورد که رژیم جنایتکار و ضدایرانی جمهوری اسلامی بقای سی ساله ی خویش را مرهون پشتیبانی های همه سویه ی دولت هایی همچون فرانسه و انگلستان است،دولت هایی که در تمامی این سال های سیاه و پرمشقت برای ایران و ایرانی، ضمن بستن قرادادهای غارتگرانه و سودآور اقتصادی،بر روی جنایات آشکار و پیوسته ی آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت که اینروزها دندان های هسته ای خویش را برخ جهانیان می کشند،چشم بستند،و از آنهم بدتر،در راستای پشتیبانی از رژیم آخوندی،و بر بستر تبانی و زدوبندهای ننگین پشت پرده با سران رژیم جنایتکار آخوندی،از هر راه ممکن به ایراد فشار بر علیه مقاومت عادلانه و سازمان یافته ی مردم ایران علیه رژیم آخوندی پرداختند، که یک نمونه ی شرم آور آن همانا حمله ی سفارشی پلیس و نیروهای امنیتی فرانسه به مقر خانم مریم رجوی،رییس جمهور برگزیده ی مقاومت و ضرب و شتم وحشیانه ی ایرانیان آزاده و دلیرمخالف رژیم آخوندی بود.
و طرفه اینکه این حمله ی غدارانه اتفاقا درهنگامی رخ داد که آقای نیکولا سارکوزی مسئولیت وزارت کشور فرانسه را برعهده داشت!

من دیگر در این باره که دولت فرانسه نخواست و یا دست کم نتوانست چنانکه باید امنیت زنده یاد شاهپور بختیاررا که مهمان این کشور بود،تامین نماید ،و در نتیجه ، تروریست های اعزامی از سوی رژیم آخوندی توانستند با خاطری آسوده او را ترور کنند،چیزی نمی گویم!
و اینک نیز جالب است که نیکولا سارکوزی،در شصتمین سالگرد تصویب اعلامیه ی جهانی حقوق بشر،یگانه علت امتناع خویش از نشستن بر سر میز مذاکره با پاسدار احمدی نژاد و دست دادن با وی را سخنان تهدید آمیز این ملیجک خامنه ای و مصباح یزدی علیه اسراییل عنوان می کند،و نه نقض آشکار،وحشیانه و پیوسته ی حقوق بشر از سوی احمدی نژاد و دیگر کاربدستان و گردانندگان رژیم پلید و خونریز جمهوری اسلامی!
پر واضح است که اظهارات دجالگرانه و تهدیدآمیز پاسدار هزارتیر،احمدی نژاد، علیه اسراییل و یهودیان، و نیز بلندپروازهای هسته ای این جانی بالفطره و تیرخلاص زن، بعنوان نمونه ای آشکاراز نیات ضدانسانی و جنگ افروزانه ی سران رژیم آخوندی می بایستی محکوم شده وبا آن برخورد شود.اما در کنار آن،و از آن هم مهمتر،آنچه که می بایستی از سوی جامعه ی جهانی،و در وهله ی نخست از سوی قدرت های منادی آزادی و دمکراسی،از جمله دولت فرانسه،در ارتباط با رژیم جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گیرد، نقض آشکار و سیستماتیک حقوق بشر از سوی این رژیم وارداتی و دست نشانده است!
البته جای خوشوقتی است که دولت فرانسه از هنگام استقرار آقای سارکوزی در کاخ الیزه موضع روشن و نسبتا قاطعی را علیه رژیم آخوندی اتخاذ نموده و در فرصت های گوناگون بر خطرات ناشی از دست کم گرفتن جاه طلبی ها و جنون هسته ای سران رژیم آخوندی تاکید کرده است.
انتطار ما ایرانیان اما از دولت فرانسه و دیگر دولت های غربی این است که پابپای نکوهش و محکوم ساختن گردانندگان رژیم جنگ افروز و ماجراجوی جمهوری اسلامی بواسطه ی جاه طلبی های هسته ای و تهدیدات آشکار و فزاینده ی آن علیه اسراییل،این رژیم و سران خونریزش را بواسطه ی نقض خشن، آشکار و سیستماتیک حقوق بشر و جنایت علیه بشریت مورد فشار و تحریم های همه سویه ی سیاسی،اقتصادی،امنیتی،نظامی و دیپلماتیک قرار دهند،و همزمان با آن،بجای پیشبرد سیاست رسوا و ننگین مبتنی بر مذاکره و دیالوگ با سران جنایتکار رژیم آخوندی و ارسال بسته های رنگارنگ مشوق برای این آدمخواران و وحوش ماقبل تاریخ،به سیاست پشتیبانی از جنبش آزادیبخش و مقاومت مردم ایران در راه سرنگونی رژیم اشغالگر و تروریست پرور جمهوری اسلامی روی آورند و در این راستا به مذاکره و دیالوگ با مردم ایران و رهبران ونمایندگان راستین مردم ایران در صفوف اپوزیسیون برانداز این رژیم پابگور بپردازند.
آقای سارکوزی،چنانچه براستی از اینکه ملت بزرگ ایران برغم برخورداری از پیشینه ی کهن در زمینه ی فرهنگ و تمدن، امروزه اسیر و گرفتار سران متجر و جنایتکار رژیم آخوندی می باشد،نگران و متاثر است و بر آن است که با مردم ستمدیده ی ایران ابراز همدردی کند،می تواند از طریق برداشتن محدودیت های آخوندشادکنی که دولت فرانسه بدرخواست رژیم پلید جمهوری اسلامی بر سر راه مقاومت عادلانه ی مردم ایران ایجاد نموده است،و نیز از راه آغاز گفتگو با رهبرانی همچون خانم مریم رجوی و شهبانو فرح پهلوی که اتفاقا در فرانسه مستقر می باشند،در این زمینه پیشقدم شده و در عمل نشان دهد که ابراز همدردی او با ملت بزرگ،متمدن و باستانی ایران تنها در حد حرف و شعار نیست!

۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

باز هم در باره ی حسین علوی(امین)،

سردبیر رادیو آخوندی موسوم به "رادیو زمانه"!



حسین علوی(امین)،سردبیر رادیو آخوندی "زمانه"!


پیش تر در باره ی حسین علوی(امین)،از سران پیشین حزب خائن توده،و سردبیر کنونی رادیو آخوندی "زمانه" که با بودجه ی دولت هلند از این کشور پخش می شود،و یکی از لابی های رژیم جنایتکار آخوندی است،توضیحاتی داده ام.
حسین علوی که در آغاز به عنوان یکی از کادرهای حزب مردم فروش توده،و سپس به عنوان یکی از سران این حزب معلوم الحال، در دوران اشغال افغانستان از سوی شوروی با نام مستعار "امین" در این کشور فعالیت می کرد، در جریان سگ دعواهای رهبری حزب توده در افغانستان، مسئولیت تشکیلات این حزب در افغانستان،پاکستان،هندوستان و بخش هایی از ایران را از علیرضا خدایی(از سران پیشین حزب توده وگرداننده ی کنونی سایت های اینترنتی ساواماساخته ی "پیک نت" و "راه توده")تحویل گرفت.
حسین علوی که بعنوان سروان اداره ی آگاهی به رژیم آخوندی خدمت می کرد، ابتدا عضو تشکیلات مخفی سازمان رسوای اکثریت بود و سپس به عضویت تشکیلات مخفی حزب خائن توده در آمد.وی در دوران استقرار در افغانستان،به جاسوسی برعلیه مخالفان دولت دست نشانده ی شوروی در این کشور اشتغال داشته و در این زمینه با مستشاران شوروی و نیز ارگان های جاسوسی و امنیتی این کشور همکاری می کرد.
حسین علوی که زاده ی قزوین بوده و در شهربانی رژیم جمهوری اسلامی در بخش مربوط به "زنان روسپی" کار می کرد،در دوران اقامت در افغانستان،با "شیرین فامیلی"،از کادرهای حزب خائن توده و گرداننده ی کنونی سایت توده ای ـ آخوندی "تهیه"،وهمسر پیشین "ناصر منصور" آشنا شده و با وی ازدواج کرد.شیرین فامیلی،گرداننده ی کنونی سایت توده ای ـ آخوندی "تهیه" که امروزه مذبوحانه می کوشد خود را به عنوان یک ژورنالیست باصطلاح مستقل و فارغ از تعلقات حزبی و سازمانی جا بزند،اما در واقع یکی ازعوامل و مهره های موذی وابسته به حزب توده می باشد،در دوران استقرار در افغانستان،به عنوان گوینده در "رادیو کابل" کار می کرد.وی در این دوران با نام مستعار"پروین" در کابل مستقر بوده و همچون حسین علوی(امین) در منطقه ی موسوم به "میکرورایون نو" در این شهر زندگی میکرد.
شیرین فامیلی(پروین) از ازدواج نخست خود با ناصر منصور پسری به نام "بهرنگ" دارد که بواسطه ی ازدواج مادرش با حسین علوی(امین) نام فامیلی "علوی" را برای خود برگزیده است.
حسین علوی(امین) که در دوران اقامت در افغانستان یکچند بعنوان گوینده در "رادیو زحمتکشان"،رادیوی وابسته به حزب توده و سازمان اکثریت که با بودجه ی شوروی درافغانستان راه اندازی شده بود، کار می کرد،پس از سقوط دولت دست نشانده ی شوروی در افغانستان،و استقرار در غرب،همراه با همسرش یعنی "شیرین فامیلی" ناگهان در رادیو "آزادی" و "رادیوفردا" لنگر انداخت،و اینک بعنوان سردبیر رادیو آخوندی موسوم به "رادیو زمانه" به شغل دوست داشتنی خود،یعنی پااندازی،و اینبار پااندازی برای آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت فرمانروا بر ایران روی آورده است.
گفتنی است حسین علوی(امین) که در دوران تصدی مسئولیت تشکیلات حزب توده در افغانستان،مسئولیت شعبه ی جعل اسناد این حزب معلوم الحال در این کشور را بعهده داشت،پس از ورود "لیلی سلیمی خیاط"،از جاسوسان بنام کا.گ.ب و از عوامل اصلی شناسایی، لودادن و دستگیری و تیرباران نظامیان دلیر و میهندوست مرتبط با کودتای ملی ،اما نافرجام نوژه،به افغانستان،و محول نمودن ماموریت های ویژه و خیانتبار جاسوسی به وی،مقدمات فنی و لجستیکی اعزام این عفریته ی جاسوس و خمینی صفت به غرب را فراهم ساخت.
گفتنی است لیلی سلیمی خیاط که همسر ناخدا سیروس حکیمی،از عوامل شبکه ی مخفی حزب توده می باشد،در دوران اقامت کوتاه مدت خویش در کابل،با علیرضا خدایی نیز دیدارهای متعدد داشته و بواسطه ی برخورداری از تجربه ی نفوذ در میان محافل ناسازگار با رژیم جنایتکار آخوندی،از سوی علیرضا خدایی(از گردانندگان اصلی شبکه ی مخفی حزب توده) ماموریت یافت که با هدف نفوذ به اقامتگاه دکتر عبدالرحمن قاسملو،دبیرکل پیشین حزب دمکرات کردستان ایران،ابتدا به هندوستان رفته و از آنجا به اتریش برود.
چنانکه می دانیم،دکتر عبدالرحمن قاسملو پس از چندی بدست تروریست های اعزامی از سوی رژیم پلید و خونریز آخوندی ترور شد.
لیلی سلیمی خیاط،این قاتل رذالت پیشه ی نظامیان مرتبط با کودتای ملی نوژه،هنگام ورود به فرودگاه نظامی کابل در سال ۱۳۶۶ خورشیدی، از سوی شخص حسین علوی(امین) که در آن هنگام عضو هیئت سیاسی کمیته ی مرکزی حزب خائن توده بوده و مسئولیت تشکیلات این حزب در افغانستان را برعهده داشت،مورد استقبال قرار گرفت.لیلی سلیمی خیاط سپس بواسطه ی آشنایی پیشین با محمد حقیقت(کریم)،از دیگر اعضای هیئت سیاسی کمیته ی مرکزی حزب توده،و معاون وقت بهرام افضلی،از عوامل مخفی حزب توده وفرمانده ی پیشین نیروی دریایی رژیم جمهوری اسلامی ،در خانه ی وی واقع در منطقه ی "وزیراکبرخان" کابل مستقر گشت،و از آنجا با علی خاوری،دبیر اول وقت کمیته ی مرکزی حزب توده،عیلرضا خدایی،سیاوش کسرایی و مقامات کا.گ.ب بکرات دیدار نموده و دستورات لازم برای ادامه ی ماموریت های جاسوسی و نفوذی خود دریافت نموده،و سپس خاک افغانستان را ترک کرد.
اینک جهت افشای بیشتر حسین علوی(امین)،این مزدور و لابی توده ای رژیم جنایتکار آخوندی که امروزه سردبیری رادیو آخوندی "زمانه" را برعهده دارد،یکی از عکس های وی را منتشرمی کنم تا هم ایرانیان آزاده و میهندوست چهره ی این جاسوس را بهتر بشناسند،و هم مزدوران توده ای از قماش حسین علوی(امین)،شیرین فامیلی(پروین)،گرداننده سایت توده ای ـآخوندی "تهیه"،علیرضا خدایی،گرداننده ی سایت های ساواماساخته ی "پیک نت"و "راه توده"، از قاتلان اصلی نظامیان دلیر و میهندوست مرتبط با کودتای ملی نوژه،حمید احمدی(انور)،از سران پیشین حزب خائن توده،واز قاتلان اصلی نظامیان دلیر مرتبط با کودتای نوژه،و سرکرده ی دم ودستگاه توده ای ـ آخوندی ومن درآوردی موسوم به "مرکز مطالعات تاریخ شفاهی ایران" تردیدی دراین باره نداشته باشند که من و امثال من،به عنوان شاهدان زنده ی جاسوسی و خیانت کاری های آنان،بیش از آنکه حتی تصورش را بکنند،اطلاعات و اسناد لازم در باره ی آنان را دراختیار داریم، که آنها را بموقع خود و برحسب ضرورت منتشر خواهیم نمود!
در ضمن این شعر را چندی پیش به بهانه ی انتصاب حسین علوی(امین) به عنوان سردبیر رادیو آخوندی موسوم به "رادیو زمانه" سروده ام:

هر جا خری هست ،ما خرسواریم!
(وصف حال حسین علوی از زبان خودش)

نامم حسین است
راهم یزیدی
گیتی یکی مار
چون من ندیدی
خرمرد رندم
دریوزه و پست
دنیا به کامم
تا حزب ما هست
دیروز به کابل
امروز به برلین
فردا به تهران
یا اینکه قزوین
هر جا که باشم
یار امام ام
در مکتب پول
همچون غلامم
خوش کرده ام جا
در این "زمانه"
کارم فریب است
با صد بهانه
برگویم اکنون
یک راز دیرین
خواه تلخ باشد
خواه نیک و شیرین:
هر جا خری هست
ما خرسواریم
وز جهل مردم
ما برقراریم!
----------------------------------------------------------------

رژیم آخوندی


و

سیاست چماق و هویج!


روز دوشنبه، هژدهم آذرماه، حسن قشقاوی، سخنگوی وزارت خارجه رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی،در واکنش نسبت به سخنان باراک اوباما در مورد لزوم استفاده از آمیزه ای از مشوق ها و فشار برای وادار کردن این رژیم به کنار گذاشتن برنامه غنی سازی اورانیوم، گفت:

"در طول چند سال گذشته اثبات شده است که سیاست هویج و چماق فایده ای ندارد و این سیاست غیرقابل قبول و شکست خورده است."


با اندکی تعمق در اظهارات سخنگوی وقیح و بی چشم و روی رژیم خونریز و دست نشانده ی آخوندی،بسادگی می توان دریافت که او پربیهوده نیز نمی گوید!
براستی نیز با رژیم سرکوب و چماق آخوندی که یگانه زبانی که می شناسد و می فهمد،زبان زور و چماق است،نه با زبان هویج و کیک وشیرینی،بلکه تنها و تنها با زبان زور و چماق می توان و باید سخن گفت!
ضمنا ما ایرانیان با شناختی که از دیرباز از آخوندها و اشتغالات ننگین شان درحجره ها و حوزه های بویناک آخوندی داریم،و بخوبی می دانیم که این حرامیان پستان مادر گاز گرفته چگونه در این حجره ها و حوزه های سیاه و دوداندود درهم می لولند و زیرورو می شوند تا مدارج ترقی را در سلسله مراتب آخوندی طی کنند،نارضایتی سران رژیم آخوندی از نحوه ی بکارگیری هویج از سوی آمریکا و دیگر دولت های باختری در مناسبات با آخوندها را که از زبان سخنگوی تبهکار وزارت خارجه ی رژیم بیان شده است،کاملا درک می کنیم.
از اینرو پیشنهاد ما ایرانیان مخالف رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به دولتمردان غرب،و بویژه به دولتمردان آمریکایی، این است که آنان برای پایان بخشیدن به این وضعیت،از این پس هویج را بعنوان نوعی خوردنی و جهت تناول به سران رژیم آخوندی پیشنهاد نکنند،بلکه آنرا ابتدا در میان پاهای آخوندها ی حرامزاده و خمینی صفت قراردهند و سپس با چماق،محکم بر سر این سیه دلان پلید و خون آشام بکوبند،و مطمئن باشند که از این راه،هم رضایت آخوندها جلب خواهد شد،هم مردم ایران از شر این حرامزادگان و مفسدین فی الارض رهایی خواهند یافت،وهم،سیاست چماق و حلوای دولت های باختری در مناسبات با رژیم آخوندی، که تاکنون جز یاری رسانیدن به بقای رژیم ضدایرانی و دست نشانده ی آخوندی،نتیجه ای دیگر نداشته است،سرانجام ببار خواهد نشست!


۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه



سیاست یک بام و دوهوای غرب در ارتباط با ایران:

به نام مبارزه علیه تروریسم ،به کام رژیم تروریستی آخوندی!



روز پنجشنبه چهاردهم آذر، دادگاه عدالت اروپا در لوكزامبورگ با صدور سومين حكم خود، برچسب تروريستي اتحاديه اروپا عليه سازمان مجاهدين خلق ايران را براي سومين بار لغو كرد. دادگاه عدالت اروپا با لغو تصميم شوراي وزيران اتحاديه اروپا در پانزدهم ژوئيه 2008 (بیست و پنجم تير۱۳۸۷)، حكم كردكه كليه هزينه هاي مجاهدين براي دادگاه را بايد شوراي وزيران اتحاديه اروپا بپردازد.
امروز دیگر کمتر کسی است که نداند تصمیم اتحادیه ی اروپا در زمینه ی قرار دادن نام سازمان مجاهدین خلق ایران،بمثابه ی نیرومندترین و متشکل ترین سازمان اپوزیسیون برانداز رژیم جنایتکار آخوندی،در لیست سازمان های تروریستی،به درخواست و اصرار سران تبهکار رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی انجام گرفته و ریشه در پیوندهای دیرینه و آشکار و پنهان گردانندگان این اتحادیه با سران خون آشام رژیم آخوندی دارد،رژیم جنگ افروز و خونریزی که با برخورداری از پشتیبانی همه سویه ی صاحبان قدرت در جهان،بویژه در غرب،در زمستان سیاه و خونبار ۱۳۵۷ خورشیدی در میهن ما بروی کار آمد و در سایه برخورداری از همین پشتیبانی اینک نزدیک به سه دهه است که سرزمین مادری مان را به اشغال درآورده و آنرا به لبه ی پرتگاه ویرانی و نابودی کامل سوق داده است.
بجرات می توان گفت چنانچه پادشاه فقید ایران،محمدرضا شاه پهلوی،و واپسین حکومت پادشاهی در میهن ما، حتی از یک هزارم آن پشتیبانی ای برخوردار می بودند که دولت های باختری از خمینی خون آشام و دارودسته ی راهزن و فراماسون وی،پیش و پس از بروی کارآمدن رژیم سراپا وابسته و ضدایرانی جمهوری اسلامی بعمل آورده و می آورند،بی گمان از قدرت ساقط نمی شدند!
مگر ما ایرانیان هرگز از یاد خواهیم برد که چگونه دولت های باختری،و در پیشاپیش آنان دولت استعماری انگلستان شورش ضدملی و ضدایرانی سال ۱۳۵۷ را با نام رمز "انقلاب شکوهمند بهمن" درمیهن ما براه انداختند،آنهم در شرایطی که سرزمین مادری ما آشکارا درمسیر پیشرفت، تعالی و بهروزی در حرکت بود؟
مگر ما ایرانیان هرگز فراموش خواهیم کرد که چگونه این سیه دلان غارتگر و بیگانه پادشاه ما را که گناهی جز اندیشیدن به ایران و خدمت به ایران و ایرانی نداشت، به بهانه ی واهی و ساختگی بیماری، در خاک سرد غربت بقتل رساندند؟و در همان حال از هیچ امکانی برای زنده نگاهداشتن پیرکفتار جماران،فراماسون خمینی،دریغ نکردند و سالیان متمادی از سرازیر شدن این جنازه ی متحرک،پوسیده و بویناک در گور، و استقرار در جهنم جلوگیری کردند؟!همچنانکه تاکنون نیز همین سیاست و روش ضدایرانی را در ارتباط با رهبر قراضه و اسقاطی رژیم،یعنی علی گدا وافوری ونیز دیگر سران پابگور رژیم دست نشانده شان در میهن ما ادامه داده اند!
با اطمینان می توان گفت که هیچ رژیم دیگری بجز رژیم واپسگرا و تا مغز استخوان وابسته ی جمهوری اسلامی را در جهان امروز نمی توان یافت که برغم دست یازیدن به جنایات پیوسته و آشکار علیه بشریت،و نیز برغم پایمال نمودن سیستماتیک و خشن حقوق بشر که از جمله درصدور احکام اعدام های وحشیانه ی خیابانی و اجرای گستاخانه ی آن از سوی سران این رژیم تبارز می یابد،اینچنین از حمایت بیدریغ و شرم آور دولت های باختری و سازمان های رهبری کننده ی آنان ـ که اتحادیه ی اروپا یکی از آنان است ـ برخوردار باشد،و در مقابل اپوزیسیون راستین و برانداز این رژیم اهریمنی و قرون وسطایی آن،اینچنین آماج کینه ورزی و دشمنی همین دولت ها و مراکز قدرت قرار داشته باشد،که یک نمونه ی آن، همین قراردادن نام سازمان مجاهدین خلق ایران در فهرست سازمان های تروریستی از سوی دولت آمریکا و دولت های عضو اتحادیه ی اروپا می باشد.
می بایستی کور بود تا این سیاست یک بام و دوهوا و تناقض و دوگانگی آشکار و شرم آور در سیاست دولت های باختری در ارتباط با میهن دربند و مردم ستمدیده ی ما را ندید و به نکوهش آن نپرداخت!
بر ما ایرانیان است که با همبستگی و گرد آمدن در صف و جبهه ای واحد علیه رژیم دست نشانده ی آخوندی،توطئه های رنگارنگ و بس پیچیده ی گردانندگان این رژیم ماسونیک و اربابان جهانی آن علیه ایران و ایرانی را خنثی نموده و با کشیدن همه ی فریاد ها بر سر آدمخواران و اشغالگران فرمانروا بر میهن ما،زمان سرنگونی این رژیم دست نشانده، و بردمیدن خورشید تابناک آزادی در میهن اهورایی مان را هرچه نزدیکتر سازیم.
بکوری چشم دشمنان دیرینه ی ایران و ایرانی،از آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت گرفته تا اربابان رنگارگ جهانی آنان، که همواره بذر شوم چنددستگی و دشمنی را در میان ما ایرانیان پاشیده و از اینراه نیات شوم و غارتگرانه و ضدایرانی خود را متحقق ساخته اند،با گردنی افراشته و بانگی رسا به رهبران اپوزیسیون برانداز رژیم،صرفنظر از تعلقات سازمانی و گرایشات فکری آنان درود بفرستیم،با همه ی توان از آنان و پیکار تحسین برانگیزشان در راه براندازی رژیم ضدمردمی جمهوری اسلامی و برپایی حکومتی سکولار و دمکراتیک در میهن مان پشتیبانی کنیم و به دشمنان مشترکمان اجازه ندهیم که ما را بجان هم بیندازند. بیایید یکصدا بگوییم:
درود بر شاهزاده رضا پهلوی!
درود بر مسعود رجوی!
درود بر مریم رجوی!
درود بر شهبانو فرح پهلوی!
درود بر مجاهدین خلق ،این فرزندان دلیر و پاکباز مردم ایران!
درود برایرانیان آزاده و میهن دوست هوادار پادشاهی!
درود بر فدایی(البته نه آن اکثریتی های پلید همدست و فدایی خمینی و رژیم آخوندی)!
درود بر دانشجویان آگاه و دلیر ایران زمین که بانگ رسای شان علیه ر ژیم آخوندی در تمامیت آن،لرزه بر اندام اهریمنی سران این رژیم افکنده است!
درود بر یکایک ایرانیان آزاده و میهندوست در درون و برونمرز که پرچم آزادیخواهی و پیکار بر علیه خونریزترین و وحشی ترین رژیم در تاریخ ایران و جهان را در اهتزاز نگاهداشته اند!
درود بر ملت بزرگ و آخوندشکن ایران!
درود بر ایران بزرگ و جاودان،این زادگاه پاک اشوزرتشت،مزدک،بابک،مازیار،و بیشماران فرزانه و قهرمان دیگر!
درود بر یکایک جانباختگان را ه آزادی ایران و ایرانی از چنگال خون چکان آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت،از هواداران پادشاهی گرفته تا مجاهدین خلق،ازکمونیست ها گرفته تا خیل بیشمار قهرمانان گمنامی که بی هیچ تعلق حزبی و سازمانی و گروهی،به پیکار دلیرانه با رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی پرداختند و در این راه از جان شیرین مایه گذاشتند!
درود بر ایران و ایرانی!
ننگ و نفرین بر آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت و مزدوران آشکار و پنهان شان در درون و برونمرز!
====================================

۱۳۸۷ آذر ۱۴, پنجشنبه

ازکارهای نقاشی من:











































============================