۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه


سران رژیم دست نشانده ی آخوندی مردم ایران را دست نشانده می نامند!!!




سران رژیم دست نشانده و کاملا وابسته ای که در زمستان سیاه ۵۷، تنها و تنها بر بستر فریب ایرانیان و با کمک مستقیم قدرت های بیگانه بقدرت رسید و تا به امروز نیز با کمک مستشاران روسی و چینی و آدمکشان حرفه ای وابسته به حزب الله و حماس و جهاد اسلامی بر سرزمین مادری ما فرمان می راند،اینک با گستاخی برون از حد ادعا می کنند که خیزش ملی مردم ایران علیه رژیم آخوندی توسط قدرت های خارجی رهبری می شود!زهی وقاحت و بیشرمی!

به این دغلکاران جنایت پیشه باید گفت:

هم ما ایرانیان می دانیم،و هم شما دشمنان سوگندخورده ی ایران و ایرانی بخوبی می دانید که ادعاهای شرم آورتان در زمینه ی رهبری شدن خیزش ملی مردم ایران از سوی قدرت های بیگانه،دروغ و فریبی رسوا بیش نیست.

وانگهی!

صرفنظر از اینکه خیزش ملی کنونی ما ایرانیان علیه رژیم اشغالگرتان توسط قدرت های بیگانه رهبری می شود یا نه،نتیجه اش برای شما آدمخواران ضدایرانی، یکی است،و آن اینکه:

ما ایرانیان،شما و رژیم اشغالگر و خونریزتان را نمی خواهیم و اراده کرده ایم که در آینده ای بسیار نزدیک بساط اهریمنی شما و حکومت تان را از ایران زمین برچینیم.

اکنون تا می توانید،زوزه بکشید و تهدید کنید.هم ما می دانیم و هم شما، که برغم یاوه گویی ها و تهدیدات و عربده کشی های یکایک شما حرامزادگان جیره خوار بیگانه ، آفتاب عمرتان دیگر بر لب بام است و زین پس هیچ غلطی نمی توانید بکنید!

علی اکبر رشیدی


۷ تیرماه ۱۳۸۸

سالروز بدرک واصل شدن آخوند بهشتی و گله ای انبوه از گرگ های خمینی صفت همراه او!
--------------------------------------------------------------
خطر رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی جدی است ،فوری است، باقی است! 

کیانوش رشیدی


سی سال تمام داروسته های توده ای-اکثریتی، در چارچوب حمایت از رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، به ایرانیان گفتند:" خطر آمریکا جدی است، فوری است، باقی است!"

اما، مردم ایران همواره می دانستند خطر رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، جدی است!
مردم ایران میدانند، خطر رژیم جنایتکار و اشغالگر جمهوری اسلامی فوری و همچنان باقی است! 

کیانوش رشیدی

ششم تیرماه ۱۳۸۸

برگرفته از وبلاگ "کیانوش رشیدی"


http://www.kianooshrashidi.blogspot.com/
---------------------------------------------------


تشدید جنگ روانی سران رژیم آخوندی علیه ایرانیان،

بهترین نشانه ی شکست این رژیم است!

سران رژیم اشغالگر و ضدایرانی جمهوری اسلامی از راه پیشبرد جنگ روانی،از جمله با بکارگیری سلاح دروغ ،ارعاب و تهدید می کوشند خود را بر اوضاع آشفته ای که بدنبال خیزش ملی مردم ایران،در آن واقع شده اند،مسلط نشان دهند.

این سیه دلان خمینی صفت،ضمن وارونه سازی حقایق آشکار و انکارناشدنی، چنین وانمود می سازند که خیزش ملی مردم ایران دیگر شکست خورده و در نتیجه ایرانیان باید به دروغ بزرگ جاودانه بودن!!! عمر این رژیم اشغالگر و پوشالی باور کنند!آنهم در حالی که همگان می دانند که حتی عمر حکومت و خلافت پیامبر و امامانشان نیز جاودانه نبوده است!

تازه ترین عربده کشی های آخوند آدمخوار خمینی صفت،احمد خاتمی در سیرک نماز جمعه، که در جریان آن به تهدید ایرانیان پرداخت و فتوای ریختن خونشان را صادر کرد،دقیقا در این راستا و با این هدف انجام گرفته است.

این در حالیست که حتی کودکان دبستانی نیز این نکته را می دانند که پس از برگزاری نمایش فضاحت بار انتخابات ریاست جمهوری، که خیزش ملی مردم ایران علیه تمامیت رژیم آخوندی را درپی داشت،رژیم ضدمردمی و خونریز آخوندی بیش از هر زمان دیگری در موضع ضعف مطلق قرار گرفته و شمارش معکوس سرنگونی آن آغاز گشته است.

در چنین شرایطی،بر ما ایرانیان است که فریب ادعاهای سراپا دروغ گردانندگان رژیم جهل و جنون آخوندی را نخوریم،مرعوب تهدیدها،فشارها و سرکوبگری های این رژیم دست نشانده و فاشیستی نشویم،و با عزم و اراده ای راسخ و ملی،در صفوف متحد و یکپارچه،نبرد مقدس وسرنوشت سازمان برای برچیدن بساط اهریمنی جمهوری اسلامی را به پیش ببریم.

ما ایرانیان این نکته را بخوبی می دانیم که سران خون آشام و خمینی صفت رژیم آخوندی برای سرکوب وحشیانه ی خیزش ملی مردم ایران کمابیش همه ی آنچه را که در چنته ی بویناک و خونالود خود داشته اند،بکارگرفته اند، و در نتیجه غلطی بیشتر از آنچه که تاکنون کرده اند،نمی توانند بکنند.

وانگهی،آنان با هرغلط بیشتری که بخواهند علیه ما بکنند،از جمله با ریختن خون بیشتری از پیکر زخمی،اما استوار ایران و ایرانی، تنها و تنها پرونده ی قطور جنایات و تبهکاری های بیشمار خویش علیه ایران و ایرانی را سنگین تر،و در نتیجه، آینده و کار خود و جیره خوارانشان را سیاه تر و خرابتر می نمایند و از اینراه، آتش خشم و نفرت دیرینه ی مردم ایران از رژیم دست نشانده ی آخوندی و کیش اهریمنی گردانندگان این رژیم را بیش از پیش شعله ور خواهند ساخت.آتش پاکی که بی هیچ تردیدی،در آینده ای بسیار نزدیک،ریش و ریشه ی اهریمنی گردانندگان و مزدوران رژیم اشغالگر،دست نشانده و خونریز جمهوری اسلامی را خواهد سوزاند و آزادی را برای ایران و ایرانی به ارمغان خواهد آورد.

برخاسته از این واقعیت،لحظه ای نیز در این باره تردید نکنیم که تشدید فزاینده ی جنگ روانی سران رژیم اشغالگر آخوندی بر علیه مردم بپاخاسته ی ایران،بخودی خود، بهترین و گویاترین نشانه ی درماندگی،شکست و اضمحلال قریب الوقوع این رژیم پوشالی است.

با امید به پروردگار پاک و مهربان،و با باور ژرف به نیروی بزرگ و شگفت انگیز همبستگی و اراده ی ملی، به پیکار دلیرانه و مقدسمان برای سرنگونی رژیم ضدایرانی و جنگ افروز جمهوری اسلامی ادامه دهیم،و با بکارکیری همه ی روش ها و ابزارهای متناسب با جنگ آزادیبخش و بیرحمانه با اشغالگران خونریز و وحشی خمینی صفت، تردیدی نداشته باشیم که برغم عربده کشی ها و تهدیدهای خوکان کثیفی از قماش آخوند احمد خاتمی که درسیرک نمازجمعه ی سگان هار و گرگ های درنده ی تحت امر ولایت وقیح فتوای ریختن خون ایرانیان پاکباز و ازجان گذشته را صادر می کنند،روزهای پایانی عمر ننگین رژیم آخوندی و حکومت نکبت بار اسلامی در میهن ما فرارسیده است!

هیچکس نباید در این باره تردیدی داشته باشد که در پیکار مقدس و بیرحمانه ی مردم ایران با اشغالگران فرومایه و خمینی صفت،پیروزی و سرافرازی از آن ِ مردم ایران،و شکست محتوم و سرافکندگی و عقوبت دهشتناک در انتظار جنایتکارانی است که از سی سال پیش بدینسو سرزمین مادری ما را اشغال کرده و بیهوده گمان می برند که از راه تشدید سرکوب مردم ایران می توانند خیزش ملی مردم ایران را سرکوب نموده و همچنان بر میهن اهورایی ما فرمان برانند!

علی اکبر رشیدی

ششم تیرماه ۱۳۸۸

--------------------------------------------------------

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

امید و باور به خود!


گردانندگان رژیم اشغالگر آخوندی از راه پیشبرد جنگ گسترده ی روانی می خواهند در اذهان عمومی چنین القا کنند که خیزش ملی مردم ایران دیگر شکست خورده است.حال آنکه هم تظاهرات دیروز تهران،و هم ادامه ی شعار دادن های شبانه ی مردم بر روی بام ها نشان از ادامه ی خیزش و مقاومت دلیرانه ی مردم ایران بر علیه این رژیم جنایتکار دارد.
تزلزل و ترس سیاستمداران خط امامی که از بخت بد مردم ایران اینک در درونمرز رهبری خیزش ملی مردم ایران را بدست گرفته اند و ضمن پافشاری بر وفاداری خویش به خمینی خون آشام و خط انگلیسی وی هر روز به بهانه ای از حضور در کنار مردمی که جان برکف گرفته و در تظاهرات شرکت می کنند،سرباز می زنند،بهیچ روی نبایستی موجب ناامیدی ما ایرانیان گردد.در مبارزه با رژیم آخوندی هرچند می توان و باید با هشیاری و ظرافت ازاین سیاستمداران خط امامی استفاده کرد،اما نمی توان به آنان کمترین امیدی بست.
ما ایرانیان در نبرد دشوار برای بدست آوردن آزادی که تنها از راه سرنگونی رژیم ضدایرانی آخوندی درتمامیت آن ممکن است، باید تنها به خود و نیروی اراده ی ملی خود امید و باور داشته و تردیدی نداشته باشیم که سرانجام پیروزی از آن ما خواهد بود!
علی اکبر رشیدی

چهارم تیرماه ۱۳۸۸
..........................................................................................

۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

مار از پونه بدش می آد،در لونه اش سبز می شه!

مردم ستمدیده و بپاخاسته ی ایران، هم از خمینی و خمینی صفت ها،و هم از رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی که خمینی خون آشام بنیانگذارش بود،نفرت دارند.
با این اینهمه،حالا خط امامی هایی که در بهترین حالت می توانند نقش "لنگه کفش کهنه در بیابان" را برای ملت بپاخاسته ی ایران بازی کنند،می خواهند ایرانیان را به بهانه ی اعتراض به سرکوبگری ها و جنایات اخیر رژیم جمهوری اسلامی،برای ادای احترام عملی به بنیانگذار پلید و گوربگورشده ی رژیم جهل و جنون آخوندی، به سوی گور او بکشانند و از این راه،در عمل یکبار دیگر به ریش ملت ایران بخندند!
ساده انگار نباشیم و اجازه ندهیم که ما را به بازی بگیرند!
علی اکبر رشیدی
دوم تیرما ۱۳۸۸
-------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

با تمام توان بسوی پیروزی!

تهران یکپارچه در آتش می سوزد. فریاد دادخواهی مردم ایران علیه رژیم اشغالگر آخوندی بروال روزهای گذشته در آسمان پایتخت طنین انداز شده است.گرازهای سرکوبگر و تادندان مسلح حکومتی با وحشیگری و درنده خویی مضاعف که بیش و پیش از هرچیز درماندگی و ناتوانی مطلق آنان و ولی وقیح جنایتکار و خون آشام شان را در رویارویی با خیزش ملی ایرانیان به نمایش می گذارد،به صفوف ایرانیان دلیر و جان برکفی یورش برده و آنان را به گلوله می بندند که برآنند طومار اهریمنی رژیم دست نشانده و ضدایرانی آخوندی را یکسره درهم بپیچند.

آغاز راهی دشوار!

دیروز و امروز ده ها تن از هم میهنان آزاده و جان برکف ما که برای نشان دادن نفرت خویش از رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی ،و برغم تهدیدهای ولی وقیح خونخوار رژیم آخوندی به خیابان ها آمده اند،در نبردی قهرمانانه اما نابرابر با گرازهای تادندان مسلح حکومتی، بخاک افتاده و با خون پاک خویش درخت تنومند مقاومت و پایداری در برابر رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی را آبیاری نموده اند.

و این تازه آغاز راه دشوار،اما پرافتخاری است که مردم ایران در این مرحله از جنگ سی ساله ی آزادیبخش علیه رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی در پیش رو دارند.

مرحله ی نوین!

بی هیچ تردیدی می توان گفت که جنگ آزادیبخش ملی ایرانیان که امروزه در خیزش سراسری و ملی مردم ایران تبلور یافته است، از دیروز به مرحله ای اساسا نوین پای گذاشته است که گذار پیروزمند از آن، مردم ایران را به ساحل پیروزی در برابر آدمکشان خمینی صفتی خواهد رساند که از سی سال پیش بدینسو میهن اهورایی ما را اشغال کرده اند.

و اما چرا مرحله ای نوین؟

موضوع از این قرار است که بدنبال تهدیدهای عاجزانه ی ولی وقیح و جنایتکار رژیم در سیرک نماز جمعه ی گذشته،گردانندگان رژیم آخوندی، دیروز با هدف سرکوب خونین و آشکار جنبش آزادیخواهانه ی مردم ایران، در سطحی بسیار گسترده و چشمگیر که بهیچ روی با روزهای گذشته قابل قیاس نبود،مزدوران نظامی،انتظامی و امنیتی تابدندان مسلح خویش را از زمین و هوا به میادین،خیابان ها و حتی کوچه های تهران گسیل داشتند و بزعم خود از این راه به نمایش قدرت پوشالی خویش علیه ما ایرانیان پرداختند.غافل از اینکه کار رژیم خونریز و جنگ افروز جمهوری اسلامی از این حرف ها گذشته و اوضاع رژیم اهریمنی آخوندی بیش از آن رقت بار و زار است که نمایش قدرت دیروز و امروز، و اصولا نمایشاتی از این دست، دیگر بتواند آب رفته را به جوی بازگرداند و یا حتی مرهمی بر درد بی درمان سرنگونی محتوم و قریب الوقوع رژیم آخوندی بدست ملتی بجان آمده و بپاخاسته باشد!

موقعیت رقت بار رژیم آخوندی و ولی وقیح مصداق عینی آن شعری است که می گوید:

"فتادم به راهی که پایان ندارد،چه سازم به دردی که درمان ندارد"!

برخاسته از این وضع ،این نکته کاملا قابل پیش بینی و قابل انتظار بود که رژیم آخوندی پس از تهدیدهای عاجزانه ی علی گدا وافوری، بیدرنگ به سیاست سرکوب وحشیانه ی خیزش ملی ایرانیان روی آورد.پیش بینی ای که رویدادهای دیروز و امروز تهران، که در جریان آن گرازهای حکومتی با سبعیتی ویژه به سرکوب ایرانیان بپاخاسته پرداخته و بروی آنان آتش گشودند ، درستی و درجه ی دقت آن را به وضوح به نمایش گذاشت.

آنچه اما مهمتر از تصمیم قابل پیش بینی و در واقع انتحاری ولی وقیح و دیگر گردانندگان رژیم آخوندی در زمینه ی سرکوب وحشیانه ی خیزش ملی ایرانیان است،عزم جزم و شکست ناپذیر مردم بپاخاسته ی ایران برای ادامه ی مقاومت، پیشروی به سوی قله ی پیروزی و یکسره کردن کار رژیم و سران و مزدوران جنایت پیشه ی آن در همین مقطع و مرحله از مبارزه است!

به سخنی دیگر،دشمنی گردانندگان و مزدوران رژیم آخوندی با ایران و ایرانی،و بکارگیری ابزار و روش های سرکوبگرانه برای خاموش ساختن صدای اعتراض مردم ایران علیه ظلم و بیداد آخوندی بهیچ روی امری تازه نیست.

آنچه کاملا تازگی دارد نکات زیر است:

۱ـ فراگیربودن و گستردگی بی نظیرخیزش ملی مردم ایران؛

۲ ـ عزم جزم و اراده ی ملی ایرانیان برای ایستادگی در برابر رژیم آخوندی و گرازهای سرکوبگر این رژیم اهریمنی و اشغالگر به هر قیمتی که شده؛

۳ ـ برخوردار بودن این خیزش بزرگ و بیسابقه از پشتیبانی گسترده ی جهانی (اعم از افکار عمومی جهان و دولت های غربی)

و اینهمه در حالی است که شوربختانه رهبری خیزش کنونی مردم ایران در حال حاضر در دست سیاستمدارانی است که در تمامی سال های سیاه و اسارتبار حاکمیت جمهوری اسلامی، با سران جنایتکار رژیم آخوندی همخط و همکاسه بوده و هنوز نیز بر وفاداری خویش به نظام ضدایرانی جمهوری اسلامی و خط انگلیسی خمینی خون آشام،و نیزپیروی از ولایت وقیح رژیم آخوندی پای می فشارند.

ناگفته پیداست که مردم بپاخاسته و هوشمند ایران،ضمن بهره گرفتن از همه ی امکانات موجود،و از جمله شکاف های انکارناشدنی پدیدآمده میان گرگ های حکومتی،به امامزاده ی انگلیسی سیاستمداران خمینی صفتی که در بسیاری از جنایات تکاندهنده ی رژیم آخوندی برعلیه ایرانیان دست داشته و تاکنون نیز حاضر نیستند صف خود را از شرکای دیروز خود کاملا جداسازند،دخیل نخواهند بست.

مردم ایران،شوربختانه یکبار،آنهم در جریان انقلاب کذایی و منحوس بهمن ۵۷ فریب این امامزاده ها ی انگلیسی را خوردند و با روانه گشتن بدنبال خمینی خون آشام و باند راهزن و خط امامی و حجتیه ای وی،خود،فرزندان و نوادگان خود را به چنان روز سیاهی نشاندند که هنوز که هنوز است از پیامدهای ویرانگر و ایران بربادده آن رهایی نیافته اند!

تاکید بر این امر بویژه از آنروی اهمیت دارد که بدانیم خیزش ملی مردم ایران که بر پایه ی همه ی نشانه ها می رود تا کار نظام و رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی را در همین مرحله یکسره سازد و یا دست کم چنان ضرباتی بر آن وارد نماید که در نتیجه ی آن راه برای دگرگونی های اساسی و بنیادین و برچیده شدن رژیم اشغالگر آخوندی هموار گردد،ایستادگی قابل تحسین و در واقع پیروزی چشمگیر تاکنونی خود در برابر رژیم سرکوبگر و خونریز آخوندی را نه مدیون و مرهون سیاستمداران خط امامی، که اینروزها به هر دلیل جامه ی اصلاح طلب بتن کرده و برخاسته از سرشت شناخته شده شان، یکی به نعل،و یکی به میخ می زنند،بلکه تنها و تنها مدیون بزرگی،شجاعت و پایمردی و جانفشانی های ایرانیان آزاده و بی باکی است که اینروزها با دستان خالی، و یا در بهترین حالت با سنگ و کلوخ به میدان جنگ خونین،تن بتن و سرنوشت ساز با آدمکشان تادندان مسلح رژیم اشغالگر آخوندی گام نهاده اند.

در همینجا باید خاطرنشان ساخت برغم تلاش برخی ها که به عبث می کوشند خیزش ملی مردم ایران و انقلاب کذایی و منحوس بهمن ۵۷ را همسان جلوه دهند،باید گفت در همسنجی با آن انقلاب کذایی و منحوس که ساخته و پرداخته ی انگلستان و دیگر قدرت های غربی و دولت شوروی بوده و ایران و ایرانی را بروز سیاه نشاند و از سرشتی کاملا توطئه گرانه و واپسگرایانه برخوردار بود، خیزش ملی مردم ایران،و بطریق اولی،جنبش آزادیخواهانه ی مردم ایران بر علیه رژیم جنایتکار آخوندی، که از نخستین روز بروی کار آمدن این رژیم اهریمنی و اشغالگر آغاز گشته و تا به امروز نیز ادامه دارد،از سرشتی کاملا مترقی برخوردار بوده و با منافع ملی یکایک ما ایرانیان همخوانی دارد.

این نکته را نیز نمی توان و نباید ناگفته گذاشت که ملت بزرگ و ستمدیده ی ایران در درازنای سی سال پیکار خستگی ناپذیر با رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی، همواره تنها بوده و دولت هایی که امروز،به هر روی و با هر انگیزه ای،با مشاهده ی خیزش سراسری و ملی ایرانیان در برابر رژیم جمهوری اسلامی ـ که به بهانه ی اعتراض به تقلبات آخوندی در نمایش انتخابات ریاست جمهوری برپا گشته است ـ پس از یکچند دودلی و بندبازی شرم آور،سرانجام در حرف و در عمل تا اندازه ای بیاری ما شتافته و دست دوستی بسوی مردم دردمند و ستمدیده ی ایران دراز کرده اند،در سی سال گذشته،در عمل،همواره یار غار و پشتیبان رژیم جنایتکار،جنگ افروز و تروریست پرور جمهوری اسلامی بوده اند.روشن است که مردم ایران همراهی و همدردی ملت ها و دولت هایی را که در این روزهای دشوار و پرمخاطره برای ما ایرانیان بیاری ما شتافته و خواهند شتافت،هرگز از یاد نخواهند برد.

مرحله ی نوین درخیزش ملی و ابزار متناسب با آن!

پرسشی که اکنون اذهان بسیاری از ایرانیان را بخود مشغول داشته،اینست که در شرایطی که گردانندگان رژیم اشغالگر آخوندی در مقابل دیدگان حیرت زده ی جهانیان، به شدیدترین و وحشیانه ترین روش ها و اشکال سرکوب ملت دلیر و بپاخاسته ای دست یازیده اند که سلاحی جز تلفن و اینترنت،اراده ی پولادین برای ایستادگی در برابر گرازهای حکومتی،و نفرت از اشغالگران ندارد،چگونه می توان در برابر دشمن خونریز، سرکوبگر و تادندان مسلح ایستادگی نمود و از آن هم مهمتر، به پیروزی رسید؟

ناگفته روشن است که مرحله ی نوین در خیزش ملی و مقاومت سراسری ایرانیان،ابزار متناسب و نوینی را نیز می طلبد.

از قدیم و ندیم گفته اند که" جواب های، هوی"،و یا " کلوخ انداز را پاسخ سنگ است"!

ما ایرانیان می توانیم و باید ضمن بهره گیری از تمامی امکانات مساعد بین المللی برای رساندن فریاد دادخواهانه ی خویش به گوش مردم و دولت های جهان،و نیز ضمن بکارگیری همه ی اشکال مقاومت مدنی،از جمله تظاهرات،تحصن و اعتصاب همگانی و سراسری،به خشونت فزاینده ی گرازهای سرکوبگر حکومتی با خشونت متناسب و شایسته ی آن پاسخ دهیم.

ما نمی توانیم و حق نداریم در پهنه ی کارزار و جنگ نابرابر با گرازهای تادندان مسلح حکومتی،در حالی که باران گلوله و گاز اشک آور بر سر و رویمان می بارد، و در شرایطی که یاران،عزیزان و همرزمان مان بدست گرگ های وحشی وسگ های هار پاسدار و بسیجی و یگان ویژه و لباس شخصی و نیروی انتظامی بخاک می افتند، مسلح نشویم.

سنگ و کلوخ برای مقابله با آدمکشان تا دندان مسلح رژیم آخوندی البته خوب است،اما بهیچ روی کافی و جوابگو نیست.دژخیمانی که اینروزها در سراسر ایران و بویژه در تهران، وحشیانه بجان مردم ما افتاده اند،باید بدانند و ببینند که جنایات شان از سوی ما ایرانیان بی پاسخ نمی ماند.این جنایتکاران را می بایستی از هر راه ممکن مجازات نمود و به سزای اعمال کثیف و ضدایرانی شان رساند.

قصد ندارم از برون مرز به مردم دلیر ایران که اینک در پهنه ی کارزار مستقیم با گرازهای حکومتی حضور دارند و با رزم پرشورشان هر روز و ساعت و دقیقه حماسه ها می آفرینند،درس مبارزه،شهامت و فداکاری دهم.

می خواهم تنها بر این نکته تاکید کنم که تجربه نشان می دهد در جریان درگیری های خیابانی،از آنجا که شمار ایرانیان دلیر بپاخاسته، از شمار گرازهای تا دندان مسلح،اما ترسوی حکومتی، بیشتر است،در نتیجه،هر جا که مردم تعرض و پیشروی نمایند،گرازهای حکومتی عقب نشینی خواهند کرد.دلیلش نیز ساده است: این جنایتکاران ضدایرانی هرچند می خواهند،اما نمی توانند شمار بسیار زیادی از ما ایرانیان را، هنگامی که با هم هستیم،بقتل برسانند. آنها از واکنش خشم آلود و انتقامجویانه ی ما ایرانیان بشدت می ترسند.آنها باید واکنش خشم آلود و انتقامجویانه ی ما ایرانیان را ببینند و با گوشت و پوست خویش آنرا لمس و تجربه کنند!

بسوی پیروزی!

رویدادهای پس از ۲۲ خرداد سالجاری،و بویژه ایستادگی دلیرانه ی مردم تهران و دیگر شهرهای میهنمان در دو روز گذشته،که برغم عربده کشی ها و تهدیدهای عاجزانه و جنون آمیز ولی وقیح رژیم آخوندی صورت گرفته است، بروشنی موید این امر است که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی نه از موضع قدرت،بلکه از موضع ناتوانی و درماندگی مطلق به سرکوب خیزش ملی مردم پرداخته و شمارش معکوس سرنگونی آن بمعنای دقیق کلمه آغاز گشته است.

ما ایرانیان نیک می دانیم که در جنگ آزادیبخش ملی علیه تمامیت نظام اهریمنی و رژیم دست نشانده و اشغالگر آخوندی حق با ماست. جنگ آزادیبخش و خیزش ملی ما ایرانیان بر علیه رژیم آخوندی تبلور آشکار نبرد میان نیک و بد است.هم از اینرو ما عمیقا بر این باوریم که دژخیمان اهریمن خو و خمینی صفتی که از سی سال پیش بدینسو سرزمین مادری ما را به اشغال خویش درآورده و سر در آخور بیگانگان دارند، از هیچ حقانیت و آینده ای برخوردار نیستند و نمی توانند باشند!

خیزش ملی و سراسری ما ایرانیان، که بی هیچ تردیدی از پشتیبانی اهورامزدا برخوردار بوده و خوشبختانه اینروزها در مرکز توجه جهانیان قرار گرفته و همدردی و همراهی بسیاری از آنان با ما را درپی داشته است،در این روزهای دشوار،اما پرافتخاری که پشت سر نهاده ،آشکارا نشان داده است که با گام هایی بس بلند، قاطع و موزون بسوی قله های پیروزی راه می سپارد و در آینده ای بسیار نزدیک، ایران زمین،این گاهواره ی تمدن بشری را از بند اهریمنان بدکیش خمینی صفت آزاد می سازد!

علی اکبر رشیدی

۳۱ خرداد ۱۳۸۸

--------------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

عجز اهریمن!

اهریمن یکدست،فراماسون علی گدا خامنه ای،ولی فقیه خون آشام رژیم آخوندی در واکنشی سراسیمه و هراس آلود نسبت به خیزش ملی ایرانیان بر علیه رژیم جهل و جنایت آخوندی،دیروز در سیرک ملال آور و تکراری موسوم به نماز جمعه سخنرانی کرد.

ولی وقیح رژیم در جریان این سخنرانی که پیش و بیش از هرچیز با هدف تهدید مردم ستمدیده و بپاخاسته ی ایران انجام گرفت،چنان اراجیفی بهم بافت که برای مردم ایران و آندسته از ناظران و آگاهان بین المللی که رویدادهای ایران را با دقت دنبال می کنند،کمترین تردیدی در عود کردن بیماری مزمن روان پریشی وی باقی نگذاشت.

علی گدا وافوری که پس از بدرک واصل شدن خمینی خون آشام،بدستور استادان اعظم لژهای فراماسونری،و با همدستی شرکای جنایتکار خویش، از جمله کوسه ی رسماجانی،یکشبه بر جایگاه اهریمنی ولایت فقیه تکیه زد،در اراجیفی که آشکارا از آن بوی خون و سرکوب خیزش ملی مردم ایران بمشام می رسید،بروال همیشگی گردانندگان جنایت پیشه و آدمخوار رژیم دست نشانده ی جمهوری اسلامی،برای ایرانیان دلیر و آزاده ای که به بهانه ی اعتراض به تقلبات آخوندی در نمایش انتخابات ریاست جمهوری،یکدل و یکصدا مرگ جمهوری نکبت بار اسلامی را فریاد می زنند،خط و نشان کشید و با رذالتی که تنها و تنها ویژه ی آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت است،مسئولیت ریخته شدن خون های تاکنون ریخته شده ی ایرانیان بدست گرازهای حکومتی ،و نیز خون های بسیاری که قرار است در روزها و هفته های آینده، در راستای حفظ حکومت اسلامی و سرکوب وحشیانه ی خیزش ملی ایرانیان بدست مزدوران آدمکش "ایرانی" و عرب در میادین،گذرگاه ها و کوچه ها و خیابان های ایران زمین جاری شود،پیشاپیش متوجه ایرانیان دانست!

آنچه اما اراجیف دیروز اهریمن یکدست رژیم اشغالگرآخوندی را از دیگر اراجیف این سگ هار در سالیان گذشته متمایز می سازد و بدان ویژگی برجسته ای می خشد،همانا عجز و لابه های پیوسته و مکرر او در پیشگاه ملت بزرگی است که با خیزش ملی خود در روزهای اخیر، برای احدی در ایران و جهان جای تردید در این باره باقی نگذاشته است که یکبار برای همیشه قفل سکوت سی ساله را شکسته و اینک برآنست که بساط اهریمنی حکومت اسلامی و رژیم دست نشانده ی آخوندی را یکسره از میان برچیند و سر مار خونخوار چمباتمه زده در بارگاه خلافت ننگین آخوندی را با قدرت و توان هرچه بیشتر بر سنگ بکوبد.

عجز و لابه های اهریمن یکدست در سیرک نمازجمعه ی دیروز،اگرچه با تهدیدات کاملا عصبی و هیستریک وی علیه مردم بپاخاسته ی ایران و خیزش ملی ایرانیان همراه بود،اما بیش از آن پررنگ و آشکار بود که بتواند ناتوانی و درماندگی مطلق ولی وقیح رژیم آخوندی و شرکای پلیدش را از دیده ها پنهان سازد.

بارزترین نشانه ی عجز و لابه های اهریمن در سیرک آخوندی موسوم به نماز جمعه،همانا اشاره ی این روباه مکار و درمانده به نقص عضو و علیل بودن خویش بود.

ما ایرانیان،با پیروی از آموزه های نیک پدران و نیاکان خردگرای خویش عادت نداشته و نداریم که نقص عضو انسان ها را دست آویزی برای تحقیرشان قرار دهیم.

در ارتباط با ولی وقیح یکدست رژیم آخوندی،این اهریمن دروغگو و بدکاره ی ضدایرانی اما باید گفت:

نخست اینکه،ولی فقیه رژیم آخوندی اساسا انسان نیست و هیچ بویی از انسانیت نبرده است؛

دو دیگر آنکه، از آنجا که او خود به عجز و لابه برخاسته و برای برانگیختن حس ترحم و همدردی در میان مزدوران و اهریمن صفتانی که سران رژیم آخوندی با هرجان کندنی بود، با هدف باصطلاح نمایش قدرت از سراسر کشور گردشان آورده و همچون گله های گرگ ها و کفتارهای خونخوار به سوی محل اجرای سیرک نمازجمعه گسیل نموده بودند،خود به ناقص بودن و علیل بودن خود اشاره و اعتراف نموده و بر آن انگشت گذاشته است،گناه سخن گفتن در این باره و تاکید نمودن بر علیل بودن اهریمن و ولی وقیح رژیم اخوندی بگردن خود اوست!

و سرانجام،اینکه،تا آنجا که به ما ایرانیان مربوط می شود،در پاسخ به تهدیدات و عجز و لابه های آشکار اهریمن در برابر خیزش ملی ایرانیان باید گفت:

ای اهریمن فرومایه و خون آشام!

تو و برادران و خواهران فراماسون و ضدایرانی ات در درازنای سی سال،و از جمله در سیرک نماز جمعه ی دیروز،کمابیش همه ی آنچه را که در چنته ی اهریمنی خویش داشته اید،رو کرده و همه ی رذالت های انباشته شده در وجود آلوده و نحس تان را علیه ایران و ایرانی بکار گرفته اید.با اینهمه هرگز نتوانسته اید فریاد آزادیخواهانه ی مردم ایران را خاموش سازید.

اکنون نیز که تو خود با عجز و لابه ای که تنها و تنها شایسته ی تو و فرومایگان حقیری همچون تو می باشد، به علیل بودنت اعتراف نموده و از اشاره به "جسم ناقص" خویش، آشکارا علیل بودن دست راست ات را مدنظر داری،باید موارد زیر را به تو یادآوری کنیم:

۱) از دیدگاه ما ایرانیان،تو نه تنها معلول جسمی،که همچون خمینی گوربگورشده و همه ی شرکای هم ریش و هم کیش ات، معلول روحی و روان پریش نیز هستی!

۲)لابد هنوز از یاد نبرده ای که آن یکدست که در راه حفظ حکومت پلید اسلامی داده ای،در نتیجه ی خشم و نفرت ایرانیان از تو و دیگر اهریمنان خمینی صفتی بوده است که در زمستان سیاه سال ۵۷ بر بستر فاجعه ی خونین و ضدایرانی موسوم به "انقلاب شکوهمند بهمن" ایران را به اشغال خویش درآورده و بر گرده ی ایرانیان فریب خورده ای نشستند که نابخردانه بدنبال خمینی خون آشام و باند راهزن و ضدایرانی وی براه افتادند و شعار انگلیس ساخته ی "مرگ بر شاه" و "مرگ بر حکومت پهلوی" را سردادند!

اکنون نیز که اینگونه، پابپای تهدید ملت دلیر و بپاخاسته ی ایران، به عجز ولابه پرداخته و از اینراه یکبار دیگر مکر و حیله و پستی و فرومایگی و درنده خویی خود و همپالگی ها و اربابانت را، یکجا به نمایش گذارده ای،با بانگی بلند و رسا می گوییم:

ای اهریمن خمینی صفت!

تهدید های پوشالی ات ما ایرانیان را نمی ترساند.عجز و لابه های نفرت انگیزت مادران،پدران،همسران،خواهران،زنان و مردان سوگوار و داغداری را که عزیزان،جگرگوشه ها،یاران و دوستان شان در تمامی سال های حاکمیت نکبت بار اسلامی،از جمله در سی ام خردادماه سال ۱۳۶۰ بدست شکنجه گران و دژخیمان خمینی صفت شکنجه شده و یا بقتل رسیده اند، نمی فریبد.

چنانچه به خیره سری و دشمنی مزمن خود،شرکا و اربابانت با ایران و ایرانی ادامه دهی،بزودی آن دست کثیف دیگرت را نیز علیل خواهیم نمود،پاهایت را چلاق خواهیم کرد،و گردنت را خواهیم شکست.شرکای جنایتکار و اهریمن صفت ات نیز سرنوشتی بهتر از تو نخواهند داشت.

علی اکبر رشیدی

۳۰ خرداد ۱۳۸۸

-----------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

نقش تروریست های عرب در سرکوب خیزش ملی ایرانیان

شیخ حسن نصرالله،سرکرده ی جنایتکار تشکیلات تروریستی حزب الله لبنان،دیروز در جریان یک نطق تلویزیونی،که طی آن به دفاع از ولی وقیح رژیم و تقلبات آخوندی در جریان نمایش انتخابات ریاست جمهوری پرداخت،یکبار دیگر دشمنی آشکار خویش و شرکای تروریست و تبهکارش با مردم ایران را به نمایش گذاشت.

شیخ حسن نصرالله که بودجه ی تشکیلات تروریستی زیر رهبری اش از سوی رژیم اشغالگر و جنگ افروز آخوندی و به حساب مردم ستمدیده ی ایران تامین می شود،در ارتباط با خیزش ملی مردم ایران علیه رژیم آخوندی به نکته ای اشاره کرد که دم خروس شرکت گسترده ی تروریست های آدمکش حزب الله،حماس و جهاد اسلامی در سرکوب خونین خیزش ملی مردم ایران را که پایه های حکومت خونریز اسلامی در میهن مان را بلرزه درآورده است،نشان می دهد و بر موثق بودن اخبار و اطلاعات بسیاری دلالت دارد که از دیرباز ـ و بویژه در این روزهای سرنوشت ساز ـ در میان ایرانیان برسر زبان هاست.

برپایه ی این اطلاعات و اخبار موثق،تروریست ها وآدمکشان حرفه ای حزب الله،حماس، جهاد اسلامی و برخی دیگر از تروریست های عرب،پابپا و دوش بدوش مزدوران پاسدار،نیروهای گارد ویژه،لباس شخصی ،بسیجی و دیگر نیرهای سرکوبگر رژیم ،در کشتار و سرکوب ایرانیانی که اینروزها در سراسر کشورعلیه جنایات رژیم آخوندی بپا خاسته اند،نقشی بسیار گسترده دارند و همینانند که بدلیل دشمنی دیرینه و همیشگی خویش و اجدادشان با ما ایرانیان، با وحشیگری،درنده خویی وسبعیتی ویژه و بی نظیر بجان دختران،پسران،زنان و مردان دلیر و از جان گذشته ای افتاده اند که با سردادن فریاد های "مرگ بر دیکتاتور" و "زنده باد آزادی" لرزه بر پیکر فرتوت و اهریمنی رژیم دست نشانده و جنایتکار جمهوری اسلامی انداخته و آشکارا خواب را بر ولی وقیح رژیم و شرکای او حرام کرده اند.

سرکرده ی جنایتکار تشکیلات تروریستی حزب الله در این نطق تلویزیونی مدعی شد که" مشکلاتی که در اعتراض به نتایج انتخابات در ایران به وجود آمده به زودی پایان خواهد یافت."

این جنایتکار حرفه ای از جمله گفت:

«البته بله، بعضی از دوستان ما در ایران به‌خاطر اختلاف بر سر شمارش آرا مشکلاتی ایجاد کرده‌اند، همیشه در ایران چنين اختلافاتي وجود داشته است اما با حضور ولی فقیه، «آیت‌الله خامنه‌ای» و خردمندی ایرانیان، این كشور از این بحرانی که پیش آمده است به آسانی گذر خواهد کرد.»
از این مزدور جنایت پیشه ی رژیم ولایت فقیه که بودجه ی تشکیلات تروریستی تحت رهبری اش از سوی رژیم آخوندی، و از محل غارت دارایی ملی ما ایرانیان تامین می گردد،باید پرسید:

ای مزدور تروریست و ضدایرانی!

تو که در لبنان نشسته ای و روز و شب سرگرم تدوین و تنطیم نقشه ها و عملیات تروریستی علیه مردم غیرنظامی در اسراییل و دیگر نقاط جهان هستی،از کجا خبر داری که رژیم جنایتکار آخوندی " از این بحرانی که پیش آمده است به آسانی گذر خواهد کرد.»؟!
آیا اطمینان تو در زمینه ی "گذر رژیم جنایتکار آخوندی از این بحران"،آنهم "به آسانی"،دلیلی جز آن دارد که تو و آدمکشان تروریست تحت فرمان ات،در کنار همدستان تان از تشکیلات تروریستی حماس و جهاد اسلامی ،و دوش بدوش گرازهای حکومتی،در سرکوب وحشیانه ی خیزش کنونی ملت ایران نقشی مستقیم و گسترده دارید؟

همچنانکه در سی سال گذشته نیز،دوش بدوش آدمکشان تحت امر خمینی خون آشام و خامنه ای و دیگر سران رژیم آخوندی،در درون و برون از مرزهای ایران به پیشه ی جنایتکارانه ی سرکوب و ترور مردم و ایرانیان تبعیدی اشتغال داشته اید.

ما ایرانیان بخوبی می دانیم که جنایتکاران و تروریست های عرب لبنانی،فلسطینی و ... از قماش انیس نقاش،که در ترور نافرجام شادروان شاهپور بختیار نقش داشت،از دیرباز در ایران و در پناه رژیم جنایتکار آخوندی بسر می برند.

مردم ایران و جهان همچنین از نقش تروریست های عرب تحت امر ولی وقیح رژیم آخوندی در ماجرای میکونوس که در جریان آن رهبر وقت حزب دمکرات کردستان ایران و شماری دیگر از ایرانیان تبعیدی مخالف رژیم آخوندی جان باختند، کاملا آگاهی دارند.

و کمتر ایرانی آزاده ای است که نداند بسیاری از آدمکشان قداره بند و تابدندان مسلحی که اینروزها در ایران همچون سگان هار و گرگ های درنده بجان دختران،پسران،رنان و مردان ایرانی افتاده اند و آنان را بیرحمانه مورد ضرب و شتم قرار داده و یا بقتل می رسانند،فرزندان جنایتکار و خون آشام آندسته از تروریست های لبنانی،فلسطینی و ... هستند که پدران شان در جریان عملیات تروریستی در اسراییل و یا دیگر کشورها بهلاکت رسیده اند،و سران رژیم آخوندی آنان را در کنف حمایت خویش گرفته،در شهرهای گوناگون ایران اسکان داده و در لانه ها،پایگاه ها و مراکز گوناگون تربیت آدمکش و تروریست برای چنین روزهایی آماده ساخته و پروارشان کرده اند!

اطمینان سرکرده ی جنایتکار حزب الله لبنان از گذر رژیم جنایتکار از بحران کنونی،آنهم "به آسانی" چه دلیلی جز آن می تواند داشته باشد که جنایتکاران و آدمکشان تحت فرمان وی در ایران مستقر بوده و در سرکوب خونین خیزش ملی مردم ایرانیان علیه رژیم آخوندی نقش مستقیم و بسیار گسترده دارند!

تنها جنایتکارانی از قماش آدمکشان حرفه ای تحت فرمان شیخ حسن نصرالله و شرکای پلید او در حماس و جهاد اسلامی که در جریان عملیات تروریستی خود در اسراییل و لبنان و فلسطین و اقصی نقاط جهان حتی به کودکان و زنان نیز رحم نمی کنند،می توانند "به آسانی" آب خوردن،دشنه و تیغه و کارد بر گلو و سینه ی دختران و پسران دانشجوی ایرانی بگذارند،بسویشان تیراندازی کنند،و یا آن ها را از بام های ساختمان هایی که ایرانیان در جریان جنگ و گریز خیابانی با گراز های حکومتی در آن ها پناه می گیرند،به پایین پرت کنند و بقتل برسانند.

شیخ حسن نصرالله که تشکیلات تروریستی تحت فرمانش برغم برخورداری از پشتیبانی عظیم مالی از سوی سران رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی،در انتخابات اخیر لبنان شکستی سخت را متحمل گشت و اینک می خواهد انتقام آن شکست را از مردم ستمدیده ی ایران بگیرد،در ادامه ی سخنرانی ضدایرانی اش مدعی شد که:

«دنیا 40میلیون ایرانی را که از بامداد تا شامگاه صف کشیدند تا در نظامی اسلامی و در حکومت ولایت فقیه، رأی بدهند را ندید؟ کجای جهان عرب ممکن است چنین اتفاقی بیفتد؟»

باید به این کوردل پلید و جنایتکار گفت:

نخست اینکه،ایرانیان در حریان همین نمایش انتخابات ریاست جمهوری و با رای خود،یکبار دیگر نشان دادند که رژیم جنایتکار آخوندی و حکومت اسلامی را نمی خواهند.اگر جز این می بود،که آنان در اعترا ض به شعبده بازی های انتخاباتی رژیم همچون دریایی خروشان از امواج ملی و انسانی در خیابان ها براه نمی افتادند و حکومت پلید اسلامی با همدستی شما آدمکشان نیازی به سرکوب آنان نمی دید!

دو دیگر اینکه،در شرایطی که به اعتراف خودت در هیچ کجای جهان عرب،حتی اعراب برای اسلام و حکومت اسلامی و ولایت اهریمنی فقیه تره خرد نمی کنند،پس چرا ما ایرانیان می بایستی طرفدار و کشته مرده ی حکومت جنایتکار اسلامی و آیین اهریمنی و ضدانسانی و واپسگرایی باشیم که اجداد تو و همپالگی هایت بزور تازیانه و شمشیر بر ما ایرانیان تحمیل کردند؟!

اسلام ،حکومت اسلامی و ولایت فقیه ارزانی شما اعراب باد!ما ایرانیان حکومت اسلامی و ولایت فقیه نمی خواهیم.ما آزادی می خواهیم!

ما ایرانیان مخالف رژیم اشغالگر آخوندی،بهمان اندازه که قصد دامن زدن به نفرت و دشمنی نژادی،ملی و دینی را نداریم،صریحا بر این نکته تاکید می کنیم که از همدستی تروریست ها و آدمکشان عرب وابسته به تشکیلات تروریستی و ضدایرانی حزب الله،حماس و جهاد اسلامی با گردانندگان و مزدوران نظامی،انتظامی و امنیتی رژیم آخوندی در سرکوب مردم ایران عمیقا انزجار داشته و دیر یا زود،این سیه دلان خونریز و دشمن ایران و ایرانی را که سرزمین مادری ما را به اشغال خویش درآورده اند و ما از دیرباز آنان و مراکز محل استقرار و لانه های جاسوسی و تروریستی شان را شناسایی کرده ایم ،محاکمه ومجازات خواهیم نمود.نه شیخ حسن نصرالله،و نه دیگر مزدوران عرب و غیر عرب رژیم اشغالگر خمینی،نباید کمترین تردیدی در این زمینه،و نیز در این باره داشته باشند که مردم ایران رژیم اهریمنی آخوندی را در آینده ای بسیار نزدیک سرنگون خواهند ساخت!

علی اکبر رشیدی

۲۸ خرداد ۱۳۸۸

--------------------------------------------------

چند ایرانی باید کشته شوند تا آنگلا مرکل موضعی روشن بگیرد؟

برگردان:جواد اسدیان

متنی را که در زیر میخوانید،ترجمه تفسیر سیاسی خانم ایزابل شایانی، تحلیلگر سیاسی در مورد رویداد های اخیر ایران است که در تلویزیون دولتی آلمان پخش شد.

ترجمه:

مَثَل زیبایی در زبان فارسی وجود دارد که بیانگر محبت و فروتنی ست: قربان شما. امروز این مثل، به واقعیت تبدیل شده است. مردم امروز به خیابان ها ریخته و به رویارویی با دستگاهِ سراپا مسلح قدرت، پرداخته اند. آنان به راستی، آماده اند که جان خود را قربانی کنند. و اسلحۀ آنان چیست؟ تلفن های همراه و دوربین هایی که بر سر دست بلند می کنند. آنچه به آنان شهامت می بخشد، این است که جهانِ درهم تنیدۀ دیگیتالی، نیروهای سرکوبگر را خواهد دید. ایرانیانی که از وسایل دیگیتالی استفاده می کنند، مشاهدات خود را در اینترنت منتشر می کنند که دارای دو پیام برای ماست:

نخست اینکه؛

تماشاگران عزیز غربی! باور نکنید که ایرانیان در سال های اخیر، فله ای بر شعور خود حجاب کشیده اند و کورکورانه از رهبران پیروی می کنند. باور نکنید که ما نمی دانستیم که چه چیزهایی جهان مدرن را بر سر پای نگهداشته است. ما، در مسألۀ اینترنت، قهرمان جهان هستیم و برداشت دقیقی از دمکراسی و آزادی داریم.

دومین پیام؛

جهان غرب به انتقاد از احمدی نژاد پرداخته است که خود تشویقی ست برای ایرانیان که از احمدی نژاد انتقاد می کنند. اکنون، شهروندان می خواهند از شر وی، خلاص شوند و دیگر جایز نیست که در بارۀ نقض حقوق بشر سکوت شود. دیگر این کافی نیست که وزارت امور خارجه، سفیر ایران را فرابخواند و چند پرسش انتقادی مطرح کند.

چند ایرانی باید در خیابان ها کشته شوند تا آنگلا مرکل موضعی روشن بگیرد؟

در آلمان سنت پسندیده ای در بارۀ ایران وجود دارد؛ ما، همیشه از دیپلماسی سکوت پیروی می کنیم:

سنگسار، هیس!

تعقیب و پیگرد اقلیت های مذهبی، هیس!

سرکوب زنان، هیس!

از پایان هفتۀ گذشته، ما به همۀ آنانی که جان خود را به خطر انداخته اند، مدیونیم که صدایمان را رساتر و بلندتر کنیم.

آنان می گویند؛ قربان شما و به راستی که به جد می گویند.

برای دیدن فیلم بر روی لینک زیر کلیک کنید.

http://www.tagesschau.de/ausland/kommentariran102.html

منبع ایران ب ب ب

با تشکر از آقای جواد اسدیان

برگرفنه از سایت:ایران ب ب

--------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

پس از سی سال سکوت،حالا "تظاهرات سکوت"؟!

گردانندگان رژیم خونریز و اشغالگر آخوندی برای به بیراهه کشانیدن خیزش ملی و جنبش ملی ایرانیان علیه تقلبات و جنایات این رژیم انگلیسی از روش ها،ابزارها و شگردهای گوناگونی بهره می گیرند:از تهدید و بگیر وببند و سرکوب خونین ایرانیان بجان آمده گرفته تا پخش شایعه،دروغ و طرح شعارهای انحرافی و فرستادن مردم به دنبال نخود سیاه!

پس از واداشتن مردم بخشم آمده ی ایران به سردادن شعار چندش آور و غیرایرانی "الله اکبر" بجای شعار "مرگ بر دیکتاتور!" و "زنده باد آزادی!"،اینک گردانندگان ستاد جنگ روانی رژیم آخوندی شگرد و ترفند تازه ای را بکار گرفته اند که آن همانا تشویق ایرانیان بجان آمده از جنایات بیشمار سران رژیم ضدایرانی جمهوری اسلامی به برگزاری "تظاهرات سکوت" است!

گردانندگان رژیم جنایتکار آخوندی که از فریادهای آزادیخواهانه ی مردم ایران و رسیدن آن بگوش جهانیان وحشت دارند،از طریق نفوذی ها و عوامل جاسازی شده ی خود در صفوف مردم ،با حیله گری از آنان خواسته اند که به اصطلاح بمنظور حفظ آرامش و پرهیز از درگیری و تحریک نکردن نیروهای سرکوبگر و خونخوار رژیم آخوندی،در جریان تظاهرات و حرکات اعتراضی خویش از سردادن شعار پرهیز نموده!!! و در سکوت کامل به راهپیمایی های اعتراض آمیز خویش علیه تقلبات و جنایات رژیم آخوندی بپردازند!

ایرانیان نباید فریب این نیرنگ ها ی آخوندی ـ انگلیسی را بخورند.

رژیم آخوندی سی سال است که قلم ها را شکسته،زبان ها و نفس ها را بریده،و جو سانسور،ترور،اختناق و سکوت را در میهن اشغال شده ی ما حاکم کرده است.

مردم ایران سی سال آزگار بود که "دهان بسته و لب خموش" راه می رفتند و بواسطه ی تهدیدهای مرگبار گرازهای سرکوبگر حکومتی، در اغلب موارد حتی از امکان برگزاری آزادانه و آشکار آیین های بزرگداشت عزیزان جانباخته ی خویش که بدست شکنجه گران و دژخیمان جمهوری اسلامی بقتل رسیده اند،محروم بوده اند!

حالا کسانی که هنوز که هنوز است، از خط انگلیسی خمینی خون آشام خارج نشده،هیچ فرصتی را برای اعلام وفاداری به اهداف جنایتکارانه ی آن خون آشام بدنام از دست نمی دهند،و با اینهمه،اربابان رژیم غارتگر و دست نشانده ی آخوندی با دست و دلبازی و از کیسه ی خلیفه به آنان لقب "رهبران اپوزیسیون" اهدا می کنند،ایرانیان بستوه آمده از فریبکاری ها و ستمگری های بیشمار آخوندی را که در اینروزها در صفوف میلیونی در سراسر میهن بخون خفته و زجرکشیده ی ما براه افتاده و خشم و نفرت خویش را نسبت به تبهکاران حاکم بر ایران فریاد می کشند،دعوت به آرامش، و بدتر از آن، برگزاری "تظاهرات سکوت"!!! می نمایند!!!

به این حضرات خط امامی که با یاری اربابان جهانی خویش مدال "رهبران اپوزیسیون" و "اصلا ح طلب" را برسینه زده،بر روی دو صندلی نشسته، شریک دزد و رفیق قافله اند و در بهترین حالت،هم از توبره می خورند و هم از آخور،بایدگفت:

آقایان خط امامی!

مردم ستمدیده و مظلوم ایران که همواره آماج خشم و کین جانورانه ی آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت فرمانروا بر ایران بوده و از جمله در همین روزهایی که اینک پشت سر می گذاریم،مورد وحشیانه ترین حملات از سوی آدمکشان خمینی و شرکا قرار دارند و روز و شبی نیست که خون ایرانیان دلیر و آزاده و بپاخاسته بدست جنایتکاران خمینی صفت جاری نشده و خاک این مرزوبوم اهورایی را رنگین نسازد،اصولا برای آن به خیابان ها نیامده اند که خاموشی برگزیده و سکوت کنند!

برعکس!

مردم ایران در صفوف میلیونی بخیابان ها ریخته اند تا در فرصتی که پدید آمده است، خشم و نفرت همیشگی و دیرینه ی خویش علیه رژیم جنایتکار آخوندی و نظام اهریمنی جمهوری اسلامی را با بانگی بلندتر و رساتر از همیشه فریاد کنند و صدای آزادیخواهانه ی خود را بگوش همه ی جهانیان برسانند!

هرکس نداند،شما آقایان خط امامی که خوب می دانید اگر امروز مردم بپاخاسته ی ایران "بدنبال شما راه افتاده اند"، ابدا از سر مهر و ارادت آنان به شما نیست،بلکه مصداق عینی و ملموس ضرب المثلی است که می گوید:

" از درد لاعلاجی،به خر می گه خانم باجی"!!!

و نیز ضرب المثل دیگری که می گوید:

"در جهنم مارهایی هست که انسان از ترس آن ها به افعی پناه می برد!"

مردم ایران تشنه ی رسیدن به آزادی اند.آنان رژیم جنایتکار آخوندی را در تمامیت آن نفی می کنند و می خواهند سربتن هیچیک از سران و پایوران درنده خوی کنونی و پیشین این رژیم ضدایرانی،اعم از خط امامی و حجتیه ای و ... نباشد!

مردم ایران برای رهایی از چنگال رژیم اشغالگر و بغایت واپسگرا و وابسته ی جمهوری اسلامی،از هر امکانی،از جمله از شکاف میان دشمنان خویش که برخی از آنان بدستور استادان اعظم لژهای فراماسونری و اربابان رژیم آخوندی،یکشبه آزادیخواه !!!و اصلاح طلب!!! و رهبر اپوزیسیون!!! شده اند،بهره می گیرند.

بزبانی ساده تر،مردم ایران آزادی و عدالت می خواهند و برآنند که بساط اهریمنی رژیم آخوندی را یکسره از میان برچینند.در این رهگذر،شمایان،به مصداق "مقصود تویی،کعبه و بتخانه بهانه!" تنها وتنها بهانه اید!

برغم علاقه ی وافر شما خط امامی ها به مشاهده ی مردم ایران در قالب گله ی ده ها میلیونی گوسفندهای بی سر و زبانی که می بایستی تنها برای تحقق اهداف حقیرانه،تنگ نظرانه و غارتگرانه ی شما در خیابان ها براه افتاده و با ایفای نقش گوشت دم توپ بسوی قربانگاه هایی که برایشان درنظر گرفته شده است، روانه شوند،مردم ایران در تظاهرات و گردهمایی های ملی و میلیونی خویش علیه تقلبات و دیگر فریبکاری ها و جنایات رژیم آخوندی،و اصولا علیه تمامیت این رژیم اشغالگر و دست نشانده،بهیچ روی سکوت اختیار نخواهند کرد و یکدل و یکصدا فریاد آزادی و سرنگونی این رژیم اهریمنی و ضدایرانی را سرخواهند داد و در راستای پیشبرد جنگ آزادیبخش ملی با رژیم خونریز و اشغالگر جمهوری اسلامی از تمامی امکانات میهنی و جهانی،و نیز شیوه ها و ابزار مناسب استفاده خواهد نمود!

علی اکبر رشیدی

۲۷ خرداد ۱۳۸۸

--------------------------------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

شیر خفته برمی خیزد!

ایران یکپارچه در آتش می سوزد.دروغ بزرگ گردانندگان رژیم آخوندی مبنی بر اینکه دیکتاتور کوچک، پاسدار احمدی نژاد،در نمایش انتخابات ریاست جمهوری اکثریت آرا را بدست آورده است،موجی از خشم و نفرت در میان ایرانیان،و از جمله در میان آندسته از هم میهنان ما برانگیخت که به دمکراسی آخوندی دل بسته و می پنداشتند که با شرکت در نمایش انتخابات و برگزیدن میر حسین موسوی،روزنه هایی هر چند کوچک برای دستیابی به آزادی گشوده خواهد شد.

همه ی نشانه ها حاکی از آن است که ایران،این شیرخفته، آرام آرام از خواب برمی خیزد!

از دروغ بزرگ دیکتاتور کوچک تا انفجار عظیم!

دروغ بزرگ آخوندی با هدف تحمیل دگرباره ی دیکتاتور کوچک،پاسدار احمدی نژاد،بدرستی از سوی مردم بجان آمده ی ایران،و بویژه از سوی جوانان،بمثابه ی توهین آشکار سران رژیم آخوندی به ملتی تلقی گشت که برغم رعایت تمامی قواعد بازی اسارتبار اعلام شده از سوی اشغالگران، و شرکت گسترده در نمایش انتخابات ریاست جمهوری،حقوق و خواست هایش بگونه ای خشن نادیده گرفته شد.

زمان چندان زیادی لازم نبود تا سران جنایتکار و بی آزرم رژیم آخوندی مردم ایران را با نتایج دروغین شمارش آرا که برمبنای آن می بایستی دیکتاتور کوچک، پاسدار احمدی نژاد از جعبه های مارگیری سربرآورد، آشنا نموده و از این راه بزبان کثیف آخوندی این آموزه ی کهن را به ایرانیان یادآوری نمایند که:

مهم نیست که چه کسانی رای می دهند.مهم نیست که کجا و برای چه رای می دهند،بلکه مهم آنست که چه کسانی رای ها را می شمارند!

مردم ایران،و بویژه جوانان بخشم آمده،که آشکارا خود را فریب خورده می دیدند،بنوبه ی خود،آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت گرداننده ی رژیم جمهوری اسلامی را دیرزمانی برای آگاهی از واکنش انفجارآمیز ایرانیان نسبت به این دروغ بزرگ،در انتظار نگذاشتند.آنان دسته دسته،و هزار هزار در تهران و دیگر شهرهای میهن مان به خیابان ها ریختند و خشم فروخورده ی خویش را در قالب فریادهای آزادی و درگیری با گرازهای حکومتی که از شامگاه روز رای گیری در پوشش برگزاری "مانور اقتدار" خیابان های پایتخت را به اشغال درآورده بودند،به نمایش گذاشتند.

این، انفجارعظیم خشم ملتی بزرگ،اما تحقیرشده بود که در جریان شعبده بازی انتخاباتی رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، یکبار دیگر خنجرفریب، دروغ و ستم آخوندی و پشتیبانان رژیم آخوندی را بر پشت خود احساس کرد.

در این میان،کاندیداهای خط امامی ریاست جمهوری،با شنیدن خبر دروغ بزرگ شرکای دیروز و رقبای امروز،بگونه ای شگفت و خنده آور برای ما ایرانیان،ابراز بهت و شگفنی کردند!

از چه چیزی بهت زده شده اید،آقایان خط امامی؟!

برای ما ایرانیان خردگرا و مخالف رژیم آخوندی، از پیش روشن بود که سران خونریز و فریبکار رژیم آخوندی،برسم همیشگی،و بروال سی سال گذشته،این بار هم بدروغ انتخاباتی متوسل شده،و سپس به سرکوب وحشیانه و خونین مردمی خواهند پرداخت که حاضر به پذیرش این دروغ شرم آور نخواهند شد.

دروغگویی،تجاوز به ابتدایی ترین حقوق شهروندی، و بگیر و ببند و سرکوب وحشیانه ی مردم،ذاتی و همزاد رژیم جهل و جنون جمهوری اسلامی،بمثابه ی یک رژیم اشغالگر و دست نشانده ی بیگانگان است.

سران این رژیم،از جمله همین کاندیداهای خط امامی ریاست جمهوری، که ظاهرا از شنیدن خبر دروغ بزرگ "بهت زده" شده اند،در تمامی سال های سیاه فرمانروایی رژیم جنایتکار و ضدایرانی آخوندی،با توسل به همین دروغ ها،تجاوزگری ها و بگیر و ببندها و سرکوب ها توانسته اند خود را براریکه ی قدرت نگاهدارند.

حکومت و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی،در اساس در راستای تامین منافع غارتگران بیگانه،در دشمنی با ایران، و بر بستر فریب ایرانیان بروی کار آمد و در نتیجه تنها بر پایه ی دشمنی پیوسته با ایران و فریب پیوسته ی ایرانیان می توانست و می تواند برسرکار بماند.

به آقایان خط امامی که ظاهرا از تازه ترین دروغ بزرگ آخوندی بهت زده شده اند،باید گفت:

آقایان!

شما که خود بخشی از این حکومت و رژیم دروغگو و جنایتکار بوده و همچنان هستید،بقاعده رژیم تان را بهتر از هرکس دیگری می شناختید و می شناسید.این آشی است که شما خود دربهمن خونین ۵۷ برای ایران و ایرانی پخته اید.پس این داستان بهت زده شدن تان دیگر چیست؟!

الله اکبر،یا روز از نو،(سیه)روزی از نو؟!

در اینروزها و شب ها که فریاد رسای مرگ بر دیکتاتور و زنده باد آزادی در آسمان ایران زمین و از کران تا کران پهناور میهن جاودانه ی ما طنین انداز شده است،

در اینروزها و شب های تیره که دختران،پسران،زنان و مردان بیباک ایران زمین،در صفی یگانه،جان برکف،دست در دست و سرودخوان،به مصاف دشمن اشغالگر و اهریمن خوی می روند و به رویارویی شجاعانه با گرازها،گرگ ها،خوک ها و سگان امنیتی،انتظامی و گارد ویژه ی آخوندی می پردازند و با دلاوری ها ی تحسین برانگیز خویش حماسه هایی بس پرشور و ماندنی می آفرینند،

و در این برهه ی تاریخی و سرنوشت ساز که فریادهای مرگ بر دیکتاتور در میهن بخون نشسته ی ما سینه ی تاریک شب را می شکافد و با پیمودن هزاران فرسنگ به ما می رسد و موجی از مهر و شادی و شور و امید را در دل های غمزده ی ما ایرانیان تبعیدی برمی انگیزد،مردم بپاخاسته ی ایران می بایستی مراقب باشند که یکبار دیگر به امامزاده هایی دخیل نبندند که برغم سی سال ستمگری و جنایت سیه دلان خمینی صفتی که در زمستان سیاه ۵۷ ایرانیان فریب خورده و افسون شده را به سردادن فریاد چندش آور "الله اکبر" واداشتند و بر همین بستر بقدرت رسیدند و حکومت الله و حزب الله را در ایران زمین برسر کار آوردند،اینک،با گذشت سی سال از برقراری حکومت اسلامی و رژیم جنایتکار برخاسته از بطن شعار موهوم و ضدایرانی "الله اکبر"،باز هم ایرانیان را به رفتن بر بالای بام ها و سردادن شعار "الله اکبر" فرامی خوانند!

براستی تا چه اندازه باید بی شرم،گستاخ و فریبکار بود تا مردمی را که از ستمگری ها،فریب ها و دروغ های بیشمار و پیوسته ی گردانندگان حکومت اسلامی و رژیم اشغالگر برخاسته از بطن شعار "الله اکبر" بستوه و بخشم آمده اند، باز هم فریفت و به سردادن فریاد "الله اکبر" فراخواند؟!

نترسیم،نترسیم،ما همه با هم هستیم!

این شعاری است که اینروزها،در کنار دیگر شعارهای میهنی، در تظاهرات خشم آلوده و اعتراضی ایرانیان در میادین،خیابان ها،دانشگاه ها،گذرگاه ها،و کوچه پس کوچه های تهران بزرگ و دیگر شهرهای میهنمان بگوش می رسد.شعاری که در این روزهای پرخطر و سرنوشت ساز آشکارا به نیازهای درونی و ملی یکایک ما ایرانیان پاسخ می گو ید و روح همبستگی و پیوند ملی را در وجود ما می دمد.

ما ایرانیان بمعنای دقیق کلمه روزهایی بسیار دشوار را پشت سر می گذاریم.رویدادهای دوسه روز گذشته که در جریان آن،خلقی بپاخاسته،یک تنه به رویارویی با آدمکشان تابدندان مسلح رژیم آخوندی برخاست،بهمان اندازه که بزرگی و شکست ناپذیری ملت ایران در برابر رژیم اشغالگر آخوندی را به نمایش گذاشت،تاکیدی دگرباره بر تنهایی شگفت و غم انگیز ما ایرانیان در پهنه ی جهانی بود .

ملتی بزرگ،اما تنها!

خیزش ملی ایرانیان در برابر رسوایی نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم آخوندی که در جریان آن آدمکشان خامنه ای و شرکا بیرحمانه بجان هم میهنان بپاخاسته ی ما افتادند،و سکوت نسبی دولت ها و رسانه های همگانی بسیاری از کشورهای غربی در این پیوند،که تنها با تاخیری طولانی و شرم آور اینک جایش را به غرولندهای دیپلماتیک برخی ازدولتمردان غربی و انتشار گزارش های مربوط به سرکوب وحشیانه ی مردم بیدفاع ایران می دهد،یکبار دیگر تنهایی ملت بزرگ ایران در پهنه ی نبرد میهنی و آزادیبخش با رژیم اشغالگر و دست نشانده ای را به نمایش گذاشت که در بهمن ۱۳۵۷ با کمک همین دولت ها و نیز رقبای جنایتکار شرقی اشان بقدرت رسید!

تاکید بر این تنهایی دیرینه و غم انگیز بویژه از آنروی بایسته می نماید که بدانیم در چنین شرایطی می بایستی صدچندان هشیار باشیم و ضمن بهره گیری از همه ی شکاف های میان باندهای حکومتی و شرایط استثایی و نسبتا مساعدی که در نتیجه ی بالا گرفتن جنگ گرگ ها پدید آمده است، فریب گرگ های داخلی و خارجی را نخوریم،به آنان امید نبندیم،و با طناب پوسیده و انگلیسی فریبکارانی که در بهترین حالت، شریک دزد و رفیق قافله اند،به درون چاه نرویم.

کوتاه سخن!

بگذار برای یکبار هم که شده،ما از دشمنان سوگند خورده ی میهن مان برای پیشبرد نبرد میهنی و آزادیبخش با رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی استفاده کنیم،و نه آنان از ما!حداقل بازیچه شان نشویم!

و این شعار بزرگ را رساتر از هر هنگام دیگری سردهیم که:

نترسیم،نترسیم،ما همه با هم هستیم!

حجاب ها را برداریم!

در شرایطی که گرازهای تابدندان مسلح حکومتی با هدف سرکوب بیرحمانه ی خیزشی که در واکنش مردم بخشم آمده ی ایران نسبت به دروغ بزرگ دیکتاتور کوچک از جمعه شب گذشته آغاز گشته و با شتابی فزاینده سراسر میهن اشغال شده ی ما را فراگرفته است،به زن و مرد و دختر و پسر و پیر و جوان و کودک یورش برده و در این میان حتی به زنان باردار نیز رحم نمی کنند،و در شرایطی که صدها هزارتن از ایرانیان که نیمی از آنان را زنان و دختران میهن تشکیل می دهند،با روحیه ای کاملا رزمی و ملی به خیابان ها ریخته و به نبرد تن بتن با نیروهای سرکوبگر حکومتی می پردازند،زمینه بیش از هر زمان دیگری برای برداشتن حجاب اجباری آماده گشته است.

براستی زنان و دختران دلیری که در اینروزها آماج مشت و لگد و ضربات باتوم گرازهای حکومتی قرار می گیرند،با برداشتن حجابی که سران جنایتکار رژیم آخوندی از سی سال پیش بدینسو بر زنان و دختران میهن ما تحمیل کرده اند،چه چیزی،جز زنجیر اسارت و بردگی خود را از دست خواهند داد؟

این کار را همین امروز،در تظاهرات بزرگی که قرار است در تهران و دیگر شهرهای میهن مان برگزار گردد،می توان انجام داد!

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!

رویدادهای پس از دروغ بزرگ دیکتاتور کوچک بروشنی نشان داد که برگی سرنوشت ساز در دفتر تاریخ ایران ورق خورده و نقطه ی عطفی در نبرد میهنی و آزادیبخش مردم ایران با رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی آغاز گشته است.

گردانندگان خونخوار رژیم اشغالگر آخوندی،این دشمنان دیرینه و سوگند خورده ی مردم ایران، ابلهانه می پنداشتند که با تحمیل دروغ بزرگ و نشاندن دیکتاتور کوچک،پاسدار احمدی نژاد بر شانه ی ایرانیان،خواهند توانست چهار سال دیگر بر ایران فرمان برانند.غافل از اینکه این بلاهت سیاسی ـ آخوندی بلای جان خود آنان و رژیم اهریمنی شان شده ،شیر خفته را بیدار خواهد کرد و آتش انفجار خشم مقدس اما فروخورده ی ایرانیان را در سراسر ایران و جهان برخواهد افروخت.آتشی که با افزایش دامنه ی سرکوب، تنها و تنها شعله ورتر گشته و در آینده ای بسیار نزدیک ریش و ریشه ی آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت را خواهد سوزاند!

در شرایط اساسا نوینی که بوجود آمده است،رژیم آخوندی راهی جز عقب نشینی در برابر خواست مردم بجان آمده ی ایران ندارد.این نکته را هرکس نداند،دست کم سران جنایتکار و خمینی صفت رژیم آخوندی که از موضع ناتوانی و درماندگی مطلق در برابر خیزش ملی و بزرگی که سراسر ایران را فراگرفته است،به سرکوب شتابزده و وحشیانه ی آن پرداخته اند،بخوبی می دانند!

علی اکبر رشیدی

۲۵ خرداد ۱۳۸۸

--------------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

موج ها،موج سواران،و ساحل نجات!

شگرد تازه!


گردانندگان رژیم اشغالگر و دست نشانده ی آخوندی به توصیه ی اربابان، و در وهله ی نخست،به توصیه ی دولت استعمارگر انگلیس،اینبار در نمایش انتخابات ریاست جمهوری شگرد تازه ای را بکار گرفته اند که آن همانا براه اندازی امواج کذایی سبز و سفید و آبی و سیاه طرفدار این و یا آن کاندیدای خمینی صفت ریاست جمهوری رژیم آخوندی است و اجزای تشکیل دهنده ی آن را، افزون بر مزدوران و جیره خواران آشکار و پنهان رژیم آخوندی،شماری از ایرانیان فریب خورده و هویت گم کرده تشکیل می دهند.از این گروه از ایرانیان فریب خورده و هویت گم کرده می توان زیر نام "موجی ها" یاد کرد.

ترکش های پیوسته ی فرهنگ عقب مانده ی اسلام و سیاست های رذیلانه و کاسبکارانه ی آخوندی در پهنه های گسترده ی کارزار خونین و سرنوشت ساز میان ایرانیان و دشمنانی که بر بستر پیروزی یک توطئه ی خونین و بغایت ضدایرانی زیر نام "انقلاب شکوهمند بهمن" از سه دهه ی پیش بدینسو میهن ما را به اشغال خویش درآورده اند،شوربختانه طیف نسبتا گسترده ای از این موجی ها را بی وقفه تولید و بازتولید می نماید که بارزترین نمونه ی آن را امروزه می توان در پشتیبانی شگفت آور و غم انگیز شماری از دختران،پسران،زنان و مردان سرزمین ما از جنایتکاران و آدمخوارانی دید که نه عملکرد دیروز،و نه کردار امروزشان،سرسوزنی با آیین،فرهنگ و منافع ملی ما ایرانیان همخوانی نداشته و ندارد.تبهکارانی که در تمامی جنایات رژیم خونریز جمهوری اسلامی علیه میهن و مردم ما ـ از جمله علیه همین موجی ها ـ دست داشته و دارند!
گمان نمی کنم نیازی به توضیح این نکته باشد که طرفداران میرحسین موسوی،موج سبز،طرفداران آخوند کروبی،موج سفید،طرفداران پاسدار رضایی،موج آبی،و طرفداران پاسدار احمدی نژاد،موج سیاه را نمایندگی می کنند.

چهار موج،یک هدف!


بقاعده می توان از تمامی چهار موج ساخته و پرداخته ی استعمار و ارتجاع سرخ و سیاه آخوندی تنها با نام موج سیاه یاد کرد.به این دلیل ساده که سخنگویان،نمایندگان و اجزا تشکیل دهنده ی امواج یادشده،صرفنظر از ترکیب جنسی و سنی و نوع پوشاکی که بر تن دارند،چه بخواهند و چه نخواهند،چه اعتراف کنند و چه اعتراف نکنند،درعمل در یک نکته و هدف اشتراک و اتفاق نظر دارند و آن چیزی نیست جز حفظ نظام و رژیم اشغالگر و ضدایرانی جمهوری اسلامی! و این درست همان هدف شومی است که سران،کارگزاران و اربابان جهانی رژیم وابسته ی آخوندی از آغاز تا به امروز پیش روی خود قرار داده اند و برگزاری نمایش های گوناگون و رسوای انتخاباتی،از جمله باصطلاح انتخابات ریاست جمهوری،تنها یکی از ابزار تحقق این هدف است.

برای درک این واقعیت نیازی بدان نیست که براه دوری برویم،بلکه کافی است به برنامه ها وشعارهای انتخاباتی کاندیداهای بدون استثنا "خط امامی" سخنگو و نماینده ی این امواج توجه نماییم.به سخنی دیگر،باید ببینیم که موج سواران کیانند؟

موج سواران!


بهمان اندازه که اهداف، خواست ها و ترکیب سنی و جنسی و سیاسی و دینی اجزای تشکیل دهنده ی چهار موج یادشده متنوع و گوناگون می باشند،اهداف،خواست ها و ترکیب سنی و جنسی و سیاسی و دینی چهار کاندیدای ریاست جمهوری رژیم آخوندی که همراه با اربابان و شرکای خود نقش موج سواران را بازی می کنند،در اساس یگانه و همگون می باشند.برای نمونه:

ـ هر چهار کاندیدا هدف و خواسته ای جز حفظ و تحکیم رژیم اشغالگر و ضدایرانی جمهوری اسلامی ندارند،
ـ هر چهار کاندیدا بر وفاداری خویش به خمینی خون آشام و خط انگلیسی موسوم به "خط امام" پای می فشارند،
ـ هر چهار کاندیدا وفاداری خویش به ولی فقیه رژیم و تابعیت از وی را مورد تصریح و تاکید قرار می دهند،
ـ هر چهار کاندیدا بر وفاداری خویش به قانون اساسی بغایت ارتجاعی و ضدایرانی رژیم آخوندی که تنظیم کنندگان و تدوین کنندگانش بی هیچ تردیدی از قماش همان فراماسون های پلیدی بوده و هستند که این کاندیداها،پای می فشارند،

ـ هر چهار کاندیدا دست کم در این و یا آن برهه از سال های سیاه حاکمیت رژیم آخوندی در میهن ما، در پست های اجرایی و دیگر پست های مملکتی قرار داشته و در بسیاری از جنایات این رژیم خونریز و جنگ افروز نقش مستقیم داشته اند،

ـ هر چهار کاندیدا در رژیم زن سیتز و آدمخوار جمهوری اسلامی،از جنس مرد هستند،

ـ هر چهار کاندیدا مسلمان و شیعه هستند،

ـ هر چهار کاندیدا فراماسون و جیره خوار انگلیس و یا دیگر قدرت های بیگانه هستند.

بر این فهرست سیاه وجود تشابه میان کاندیداها و در واقع موج سواران خمینی صفت می توان موارد دیگری را نیز افزود که بقاعده نیازی به برشمردن یکایک آن ها نیست.

این موج سواران خمینی صفت با برخورداری از پشتیبانی همه سویه و گسترده ی اربابان جهانی رژیم آخوندی،و نیز با بکارگیری دستگاه عظیم تشکیلاتی،مالی،تبلیغاتی،دینی و سیاسی رژیم اشغالگر فرمانروا بر سرزمین ما توانسته اند در میان گروه هایی از ایرانیان موجی،هواداران و کشته مرده هایی برای خود دست وپا نموده و برای فریب افکار عمومی ایران و جهان، آنان را در اینروزهای نمایش انتخاباتی، در قالب امواج و زنجیرهای انسانی(چه نام گویا و بامسمایی است این "زنجیر انسانی"!!! که اربابان رژیم آخوندی،و در وهله ی نخست،دولت انگیس،در روز روشن بر دست و پای ایران و ایرانی انداخته اند!) به خیابان ها ی پایتخت و دیگر شهرهای میهنمان گسیل دارند.و باید گفت که در این زمینه بمیزان معینی موفق نیز بوده اند.

ایرانیان مخالف رژیم،موجی ها و اشغالگران موج سوار!

راز سربمهری نیست و نباید باشد:

با مشاهده ی امواج بظاهر خودجوش،اما کاملا تحت کنترلی که سران رژیم آخوندی و اربابان شان اینروزها در ایران براه انداخته اند،بارها و بارها از خود پرسیده ام:

آیا این دختران و پسران ایرانی براستی از نژاد پاک اشوزرتشت،مزدک،بابک،مازیار و دیگر فرزانگان و قهرمانان ملی میهن اهورایی ما هستند؟!

براستی اینان را چه شده است که تا همین دیروز،و در تمامی سال های حاکمیت اسارتبار رژیم جنایتکار آخوندی بر سرزمین ما، که هر روز و ساعت و دقیقه و ثانیه اش با جنایت علیه ایران و ایرانی،و دشمنی آشکار با آیین نیاکانی ما همراه بوده است،علیه خمینی گوربگورشده و دیگر سران رژیم آخوندی و ارزش های پلید و مقدسات بواقع نامقدس این رژیم دست نشانده و اشغالگر گفته اند و نوشته اند،اما امروز در پشتیبانی از کاندیداهای این رژیم اشغالگر که در هر فرصتی بر وفاداری خویش براه انگلیسی و ضدایرانی خمینی ملعون تاکید نموده و از حکومت اسلامی و کیش اهریمنی تازیان که بزور شمشیر بر ایرانیان تحمیل شد،دفاع می کنند،اینچنین سینه چاک می دهند و گلو پاره می کنند؟!

و آیا این دختران و پسران موجی که اینروزها خود را با رنگ سبز اسلام و دیگر رنگ های کارخانه های رنگرزی استعمار رنگ می کنند،براستی از شمار همان دختران و پسران آزاده و دلیری هستند که تا همین چندی پیش،و در تمامی سال های حاکمیت رژیم آخوندی، در شهرها و روستاهای میهنمان فریاد دلنشین و امیدبخش "حکومت اسلامی نمی خوایم،نمی خوایم!" را سر می دادند؟!

براستی چگونه می شود نام هایی پرافتخار همچون بابک و مازیار را با خود یدک کشید و مبارزه ی قهرمانانه ی آنان با اشغالگران اسلامی را ستود،و در همان حال از کاندیداهای رژیمی به پشتیبانی برخاست که سران و مزدوران پلیدش از اسلاف و تخم و ترکه ی ناپاک و اهریمنی همان اشغالگرانی هستند که بابک ها و مازیارها را ناجوانمردانه بدار کشیدند؟!کاندیداهایی که خود مستقیما بسیاری ازشیرزنان و بابک ها و مازیارهای امروز ایران زمین را که پرچم آزادیخواهی و نبرد آزادیبخش با رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را برافراشتند،بیرحمانه شکنجه کرده و یا بقتل رسانده اند!

براستی بابک و مازیار کجا،و این ره گم کردگان نگونبخت یاری رسان اشغالگران بدکیش کجا؟!

براستی این دختران و پسران موجی که خود را ایرانی می نامند،کدامین ارزش مثبت را در آیین اهریمنی اشغالگران خونریز،و در گفتار و کردار تبهکارانه ی دروغگویان فرمانروا بر میهن مان یافته اند، و از این ماران و افعی های دست نشانده ی انگلیس که همگی و بدون استثنا فراماسون می باشند و بیشماران کبوتر خونین بال آزادی را در مسلخ خداوندان جهانی سرمایه و تزویر قربانی کرده اند،انتظار کدام معجزه را دارند؟!انتظار دارند که این افعی ها کبوتر بزایند؟!

افعی کبوتر می زاید؟

استدلال بسیاری از موجی هایی که در نمایش انتخابات ریاست جمهوری شرکت نموده و به بهانه ی نفرت از پاسدار احمدی نژاد از دژخیمانی همچون موسوی و کروبی و رضایی پشتیبانی می کنند،اینست که گویا:

اولا، مردم ایران در حال حاضر گزینه ای جز انتخاب میان بد و بدتر ندارند،

و دو دیگر اینکه،کسانی همچون میرحسین موسوی،نخست وزیر پیشین و سوگلی خمینی خون آشام،در صورت پیروزی در نمایش انتخابات براستی می خواهند اقداماتی اصلاح طلبانه ،بویژه در زمینه ی آزادی های سیاسی و اجتماعی و حقوق شهروندی انجام دهند.

این موجی ها با استدلالاتی از این دست،در واقع شرکت نابخردانه ی خویش در نمایش انتخابات ریاست جمهوری در شرایط فرمانروایی یک رژیم اشغالگر بر میهن ما را توجیه نموده و از آن هم بدتر، ما ایرانیان برونمرزی مخالف رژیم آخوندی را که بدرستی بر بایستگی تحریم نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم آخوندی پای فشرده و می فشاریم، به ناتوانی در درک درست شرایط حاکم بر جامعه ی امروزین ایران متهم می سازند!

براستی آیا ما ایرانیان مخالف رژیم آخوندی در برونمرز شرایط جامعه ی امروز ایران را درک نمی کنیم؟!

بر خلاف استدلال موجی ها،ما ایرانیان مخالف رژیم، شرایط جامعه ی امروزین ایران را بخوبی و بدرستی درک می کنیم و می شناسیم و اتفاقا در همین راستا پیوسته بر خواست برگزاری یک همه پرسی زیر نظارت سازمان ملل و دیگر مجامع بین المللی که در آن تداوم و یا عدم تداوم حاکمیت رژیم اشغالگر و ضدایرانی جمهوری اسلامی در میهن ما به رای گذاشته شود،پای فشرده ایم.

در اینجا،بعنوان یک ایرانی مخالف رژیم،اتفاقا می خواهم بر نکته ای انگشت بگذارم که بسیاری از هم میهنان ما، بدلایلی که نیازی به برشمردن آن در این نوشته نیست،یا درباره اش سکوت می کنند،و یا با آن مخالف می ورزند، و آن اینست که بهمان میزان که افعی در طبیعت نمی تواند کبوتر بزاید،در سیاست می تواند کبوتر بزاید،و ما نمونه هایی از این زایش شگفت را که در نگاه نخست باورنکردنی می نماید،در جهان،و در کشورهای دیگر سراغ داریم که یک نمونه ی آن آفریقای جنوبی است.

همگان شاهد بودیم که سران رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی پس از سال ها پایمال ساختن حقوق سیاهان و سرکوب خونین مبارزات مردم این کشور علیه آپارتاید،سرانجام زیرنظر سازمان ملل متحد و دیگر مجامع بین المللی، با مخالفان این رژیم بر سر میز مذاکره نشستند و سرانجام به سازشی دست یافتند که درنتیجه ی آن انتقال مسالمت آمیز قدرت از دست سران رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی به رهبران کنگره ی ملی آفریقای جنوبی ممکن گشت.

به سخنی دیگر،شماری از سران نژادپرست و جنایتکار رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی پس از دهه ها بکارگیری سیاست سرکوب ابتدایی ترین خواسته های مردم این کشور که مبارزات قهرمانانه و دلیرانه ی مردم این کشور با رژیم آپارتاید را بدنبال داشت، از این سیاست غیرانسانی دست برداشته، به خواست مردم تن دردادند و با اقداماتی اصلاح طلبانه و هدایت شده،راه را برای انتقال مسالمت آمیز قدرت سیاسی در این کشور هموار ساختند.

در یک کلام،افعی نژادپرست آفریقای جنوبی، که همچون سران رژیم آخوندی،اربابان جهانی خود را داشت، تنها پس از مشاهده ی مقاومت ملی و یکپارچه ی اکثریت مردم این کشور علیه خود و درک ناتوانی خود در سرکوب این مقاومت، سرانجام کبوتر صلح و آشتی زایید.و اتفاقا جان کلام در همین مقاومت و ایستادگی یکپارچه ی مردم آفریقای جنوبی و نه گفتن به رژیم آپارتاید است،و نه تسلیم شدن در برابر آن!

ما ایرانیان بخوبی می دانیم که سران رژیم دست نشانده وجنایتکار رژیم آخوندی، از جمله همین کاندیداهای ریاست جمهوری،همچون سران رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی ،برغم ادعاهای دروغین و پوشالی شان در زمینه ی استقلال و عدم وابستگی به بیگانگان،بدون استثنا فراماسون و جیره خوار قدرت های بیگانه بوده و هستند.

اینان در درازای سی سال فرمانروایی خویش بر ایران زمین،در راستای غارت ایران و ایرانی و تامین منافع استعماری اربابان جهانی خویش،به هر جنایتی علیه مردم ما دست زده و بی تردید در آینده نیز چنین خواهند کرد.این سیه دلان بمانند غلامان حلقه بگوش قدرت های بیگانه،از خود اراده ای نداشته و تنها و تنها فرامین اربابان و ولی نعمتان خویش را اجرا می کنند،و در همین راستا،چنانچه اربابان و استادان اعظم لژهای فراماسونری به آنان فرمان دهند،جامه ی اصلاح طلب و یا هر چامه ی دیگری بتن می کنند و بدستور اربابان خویش آمادگی آنرا نیز دارند که برغم میل باطنی ،حتی اصلاحاتی واقعی(خواه جدی و خواه نیم بند) در میهن ما براه بیندازند!

آنچه اما در این میان حایز اهمیت اساسی است،آنست که وارون استدلال های نابخردانه ی آندسته از ایرانیان موجی که در نمایش رسوای انتخابات رژیم اشغالگر آخوندی شرکت می کنندکنند،باید گفت لازمه ی واداشتن افعی های خمینی صفت به تن دادن به اصلاحات، نه مشارکت جستن ما ایرانیان در نمایش هایی از نوع نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری، و به به و چه چه کردن برای افعی هایی که کاندیدای ریاست جمهوری می شوند،بلکه ایستادگی ملی و یکپارچه در برابر رژیم اشغالگر و گردانندگان بدون استثنا جنایتکار این رژیم و مبارزه ی سازش ناپذیر برای سرنگونی آنست!

مناطره ـ سگ دعواهای کاندیداهای خمینی صفت ریاست جمهوری رژیم آخوندی، که در جریان آن بسیاری از ارزش ها ـ و در واقع ضدارزش های - مورد تاکید و تبلیغ رژیم اشغالگر آخوندی در سه دهه ی گذشته آشکارا به چالش و حتی افتضاح کشیده شد و در جریان آن رژیم آخوندی و سران عوامفریب آن بیش از پیش بی آبرو گشتند،بروشنی نشان داد که آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت، همچون همه ی دریوزگان سیاسی و جیره خواران بیگانه در طول تاریخ،برای حفظ منافع خود و اربابان خود،ارزش ها که سهل است،حاضرند مادران خود را بفروشند!

از اینرو چنانچه در فردای بروی کار آمدن دژخیم خط امامی ـ توده ای، میرحسین موسوی،و یا انتصاب دوباره ی پاسدار تیرخلاص زن،احمدی نژاد،و یا افعی دیگری از این قماش،رژیم آخوندی،بفرض محال دست به یکسری اصلاحات حتی واقعی نیز بزند،ابدا نباید شگفت زده شد و یا فرصت طلبانه و گستاخانه به توجیه خیانت نابخشودنی شرکت در نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری پرداخت!زیرا چنانکه گفته شد،افعی هایی که در زمستان سیاه ۱۳۵۷ بر بستر یک فاجعه ی ملی ، و سوار بر امواج خونین توطئه ای با نام رمز "انقلاب شکوهمند بهمن" از کیسه ی مارگیری قدرت های بیگانه،و در وهله ی نخست،دولت استعمارگر انگلستان،سر برآوردند،تنها و تنها به ساز اربابان و مرشدان جهانی خود می رقصند و در این راستا،چنانچه ارباب جایز بداند، می توانند از هر اصلاح طلبی نیز اصلاح طلب تر شوند!!!

وارون آموزه های نابخردانه و تبلیغات زهرآگین آندسته از جیره خواران قدرت های استعماری و رژیم آخوندی که با بیشرمی، از مارخورده افعی شدگانی همچون میرحسین موسوی با صفاتی همچون "آزاده" و "رادمرد" نام می برند و به بهانه ی پیشبرد اصلاحات در میهن آخوندزده و اشغال شده ی ما،مردم ایران را به شرکت در نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری رزیم آخوندی فرامی خوانند،باید گفت:

اولا،یگانه راه واداشتن سران و اربابان رژِیم جنایتکار و اشغالگر جمهوری اسلامی به اصلاحات و عقب نشینی در برابر خواست های بحق ایرانیان،پیکار آشتی ناپذیر برای برچیدن بساط نظام و رژیم اهریمنی و اشغالگر جمهوری اسلامی در تمامیت آن،و با تمامی باندهای جنایتکار حکومتی است،

ثانیا،هرچند این واقعیتی است که در همسنجی با افعی در طبیعت،افعی در پهنه ی سیاست در شرایط معینی می تواند کبوتر بزاید،اما افعی های سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی،حتی چنانچه در نتیجه ی مبارزات آشتی ناپذیر ما ایرانیان با رژیم اشغالگر و دست نشانده ی جمهوری اسلامی،و یا در راستای تامین منافع اربابان جهانی خویش،روزی کبوتر بزایند و سرانجام حاضر شوند که قدرت را از راه مسالمت آمیز به ما ایرانیان واگذار نمایند، همچنان افعی باقی می مانند:نه بیش،و نه کم!

ساحل نجات!

بر پایه ی آنچه که در بالا گفته شد،بخودی خود روشن است که کشتی آزادی مردم ستمدیده ی ایران بهیچ روی نمی تواند سوار بر امواج سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی به ساحل نجات و سرمنزل مقصود برسد.

آنچه که ما ایرانیان برای هدایت کشتی آزادی میهن مان بسوی ساحل نجات و سرمنزل مقصود بدان نیاز حیاتی داریم،موج همبستگی ملی و ایستادگی شجاعانه در برابر رژیم اشغالگر و دست نشانده ی آخوندی، و نه گفتن به همه ی شگردها،ترفندها،نمایشات و خیمه شب بازی های تهوع آوری است که نمایش انتخابات ریاست جمهوری تنها یکی از آن هاست!

علی اکبر رشیدی

۲۲ خرداد ۱۳۸۸

-------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

هاجستیم و واجستیم
چهار سال دیگه ام هستیم!
(مناطره ـ سگ دعوای باند رقیب با پاسدار احمدی نژاد)


ای محمودک جانی

ای شریک پنهانی

در نمایش امروز

با این قر و دک و پوز

ما بدیم و تو بدتر

تو گرگی و ما عنتر

تو تیر خلاص می زنی

با حجتیه لاس می زنی

ما دوست اوباماییم

درس نخوانده ملاییم

تو دشمن ایرانی

بیسواد و نادانی

ما مدره و پاکیم

دلبسته ی این خاکیم

القصه برادر جان

هم کاسه ی هم پیمان

تو دانی و ما دانیم

غارتگر ایرانیم

زین مناظره بازی

ارباب زما راضی

ای کوتوله ی مجنون

آسوده نشین اکنون

با فریب این ملت

کو نشسته در ذلت

ها جستیم و واجستیم

چهار سال دیگه ام هستیم!
علی اکبر رشیدی

۲۰ خرداد ۱۳۸۸ خورشیدی
-------------------------------------------------------------

از هر طرف این لشگر اشغالگر که شود کشته،بسود ایران است!

جنگ گرگ ها و دایناسورها و دیگر درندگان حکومتی در رژیم اشغالگر و دست نشانده ی آخوندی آشکارا وارد مرحله ای نوین و چه بسا خونین می شود.

بدنبال پارس کردن پاسدار هزارتیرمحمود احمدی نژاد به سوی کوسه ی رسما جانی و شرکا و دارودسته ی جنایتکار او و سکوت عملا جانبدارانه ی ولی وقیح رژیم بسود رییس جمهور خونخوار رژیم،اینک کوسه ی رسما جانی با نوشتن نامه ای شکوه آمیزبه علی گدا وافوری،که ردپای تهدید را نیز در سطرسطر آن می توان دید،رسما به او چنگ و دندان نشان داده و عملا از ولی وقیح جنایتکار و ورشکسته ی رژیم خواسته است که از میان او و احمدی نژاد یکی را برگزیند!

همزمان با ارسال نامه ی کوسه ی رفسنجانی به ولی وقیح رژیم آخوندی،نامه ی چند ده راس از دایناسورهای درحال انقراض حکومتی در نکوهش و محکومیت پاسدار احمدی نژاد،و در حمایت عملی از کوسه ی رسما جانی نیز انتشار یافته است که ابعاد تهدیدآمیز نامه ی کوسه ی رسماجانی به ولی وقیح را بیش از پیش نمایان می سازد!

از نشانه ها چنین برمی آید که پابپای نزدیک شدن روز منحوس برگزاری نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری آخوندی ،جنگ گرگ ها،دایناسورها،،کوسه ها،تمساح ها،کفتارها و دیگر جانوران درنده ی گردآمده در لشگر اشغالگر و ضدایرانی آخوندی که آشکارا به دو گروه متخاصم تقسیم شده و با تمامی ساز وبرگ سیاسی،ایدئولوژیک،مالی،نظامی و امنیتی خویش در برابر یکدیگر صف آرایی کرده اند،وارد مرحله ای نوین و چه بسا خونین می گردد.

تا آنجا که به ما ایرانیان و منافع ملی میهن دربند ما برمی گردد،باید گفت ما ایرانیان در صفوف لشگر اهریمنی و اشغالگر آخوندی که از سه دهه ی پیش بدینسو سرزمین مادری ما را به اشغال خونین خویش درآورده و در تمامی این سال های سیاه از هیچ جنایتی در حق ایران و ایرانی فروگذار نکرده است،نه دوست،نه متحد،و نه اصولا انسانی می شناسیم که بخواهیم بر او دل بسوزانیم و یا از آن هم بدتر، بیاری اش بشتابیم!

بر اشغالگران سرزمین مادری دل نمی سوزانند،بلکه با تمام نیرو و توان به مقابله با آنان برمی خیزند و بیرون شان می رانند!

درهمین راستا،بر ما ایرانیان است که از جنگ گرگ ها و دیگر درندگان گردآمده در لشگر اشغالگر آخوندی با یکدیگر بنحو احسنت سود برده و از فرصت بدست آمده، برای برچیدن نظام و رژیم پلید و ضدایرانی جمهوری اسلامی در تمامیت آن،و با تمامی باندهای حکومتی آن،حداکثر بهره را ببریم و یکدم نیز این حقیقت را از یاد نبریم که:

از هر طرف این لشگر اشغالگر که شود کشته،بسود ایران است!

علی اکبر رشیدی

۱۹ خرداد ۱۳۸۸

---------------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه


آری به موج سبز زندگی!


نه به امواج سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی!



دیروز هوای شهرمان توفانی بود.بادی سرکش و ناآرام درختان مهربان پیرامون خانه ام را که آز آن پیش تر باران بهاری شاخ و برگشان را ُشسته بود ،به رقصی جادویی واداشت و در نمایشی دل انگیز موج سبز زندگی را به تصویر کشید.

عکس زیر را از این موج سبز گرفته ام: هیچ شباهتی به امواج سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی ندارد!امواجی که اربابان حیله گر رژیم دست نشانده ی جمهوری اسلامی اینروزها در جریان نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری برای نجات کشتی توفانزده و درهم شکسته ی رژیم آخوندی از گرداب سرنگونی محتوم براه انداخته اند!

آری به موج سبز زندگی!
نه به امواج سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی!


سرزمینم را سبز می خواهم و آزاد

با مردمانی خندان و شاد

که هر بامداد به خورشید سلام می دهند

و شبانگاهان

از آن پیش تر که در بستر خواب بیارامند

بی هیچ هراس و دغدغه ای

بر امواج سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی

و کیش اهریمنی اشغالگران میهنم

رنگ زرد می پاشند...

علی اکبر رشیدی

۱۸ خرداد ۱۳۸۸خورشیدی

-------------------------------------------------------

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

خاک بر سرها

و ادامه ی جنگ گرگ ها!

در مناظره ی تلویزیونی شنبه شب میان پاسدار احمدی نژاد و آخوند کروبی جنگ گرگ ها با یکدیگر با حدت و شدت ادامه یافت،جنگی که با نزدیک شدن روز برگزاری نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم آخوندی آشکارا ابعادی گسترده تر می یابد و چه بسا به مرحله ی درگیری های بسا خونین میان دو باند جنایتکار حکومتی موسوم به "اقتدارگرا" و "اصلاح طلب" وارد شود!

هرچه هست،رادیو آخوندی بی بی سی در تفسیر مناطره ـ سگ دعوای میان پاسداراحمدی نژاد و آخوند کروبی از آن با عنوان " تبادل اتهام میان کروبی و احمدی نژاد " یاد کرد!

پاسدار احمدی نژاد و آخوند کروبی،که همچون دژخیم میرحسین موسوی و محسن رضایی،فرمانده ی پیشین سپاه پاسداران جنایتکار رژیم آخوندی، از صافی شورای نگهبان رد شده اند تا چهار سال دیگر نیز بر سر مردم ایران شیره بمالند، چنانکه کاملا انتظار آن می رفت،در ادامه و تکمیل مناظره ـ سگ دعوای میان میرحسین موسوی و احمدی نژاد، پته ی یکدیگر و همپالگی های طرف مقابل را بارها و بارها بروی آب ریختند و کوس رسوایی خود و رژیم اشغالگر و دست نشانده ی آخوندی را در انظار مردم ایران و جهان بیش از پیش بصدا درآوردند.

قصد ندارم وارد جزییات این مناطره ـ سگ دعوا شوم.

تنها نکته ی قابل تاکید در این پیوند آنست که افشاگری های ناگزیر این گرگ های معمم و مکلای خمینی صفت علیه یکدیگر در جریان مناظره ـ سگ دعواهای تلویزیونی، تنها بخش کوچک و سر سوزنی از افشاگری های بی شماری ست که اپوزیسیون برانداز رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی در درازای سی سال حاکمیت جنایتبار آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت بر میهن ما انجام داده است.

حُسن و اهمیت این مناظره ـ سگ دعواهای انتخاباتی بیش و پیش از هرچیز در این است که برای نخستین بار در تاریخ سراسر دروغ و نکبت و جنایت رژیم جمهوری اسلامی در میهن دربند ما، بالاترین مقامات و سرکردگان کنونی و پیشین این رژیم جیره خوار انگلیس، با افشاگری های خویش علیه باند رقیب،ناخواسته، بردرستی ادعاهای اپوزیسیون برانداز رژیم آخوندی مهر تایید،و از این راه بر ادامه ی موجودیت و فرمانروایی رژیم و نظام ضدایرانی جمهوری اسلامی و کیش اهریمنی آخوندها مهر باطل می زنند!

براستی هنگامی که این گرگ های درنده که از سی سال پیش بدینسو بجان ایران و ایرانی افتاده و امروزه ضمن ادامه ی دشمنی با ایران و ایرانی،در چارچوب تامین منافع غارتگرانه ی اربابان جهانی خویش و حفظ و تداوم رژیم و حاکمیت ضدایرانی آخوندی اینچنین بجان یکدیگر افتاده و برای بیرون راندن رقیب از میدان، بخش هایی بسیار کوچک از اسرار مگویی را که مردم ایران همواره از آن آگاهی داشتند،بر زبان می آورند،آیا هیچ توجیهی برای شرکت در نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری و پشتیبانی از این تبهکاران،آنهم در پوشش استدلال نابخردانه و ضدملی "انتخاب بد در برابر بدتر" می تواند وجود داشته باشد؟!

حساب گوسفندصفتان و مزدوران و حقوق بگیران رژیم اشغالگر آخوندی کاملا روشن است:آنان از منافع حقیرانه و غارتگرانه ی خویش دفاع می کنند!

روی سخن من اما با آن نابخردانی است که با گذشت سی سال از زمان تحقق فاجعه ی ضدایرانی موسوم به "انقلاب شکوهمند بهمن"،و برغم جنایات پیوسته ی رژیم آخوندی و سران ریز و درشت آن،از جمله همین کاندیداهای کنونی ریاست جمهوری آخوندی که اینچنین پرونده های قطور و سراسر جنایت،دزدی،فساد و تباهی خویش و همپالگی های خویش را می گشایند و بر سر و روی یکدیگر می کوبند،همچنان به امامزاده ی بویناک این فراماسون ها و سیه دلان دست نشانده ی انگلیس دخیل می بندند و با رنگ های گوناگون تولیدشده در کارخانه های رنگرزی ماسونیک ـ آخوندی،خود را رنگ می کنند!

براستی آیا ما حق نداریم بگوییم که خاک بر سر این نگون بختان و نابخردان بی هویت؟!

حق داریم و با بانگی رسا هم می گوییم:خاک بر سر این نگون بختان و نابخردان!

خودتان داوری کنید:

رژیم زن ستیز آخوندی بروال همیشگی،اینبار نیز صلاحیت زنان را برای کاندیدا شدن در نمایش انتخابات ریاست جمهوری آخوندی برسمیت نشناخت و بزبان زهرآگین آخوندی به زنان و دختران میهن ما گفت که آنان انسان نیستند!و چنانچه نیزانسان باشند،انسان های درجه ی دویی بیش نیستند!

خاک بر سر زنان و دخترانی که برغم این توهین و تجاوز آشکار رژیم آخوندی به حقوق،شخصیت و جایگاه زن،در این نمایش رسوا شرکت می کنند و از این و یا آن کاندیدای خمینی صفت و ردشده از صافی شورای نگهبان که سخنگو و پاسدار منافع غارتگرانه ی همین رژیم زن ستیز می باشند، پشتیبانی می کنند.این زنان و دختران از این راه،و در واقع از این کژراهه، بیش و پیش از هرچیز به خود و شخصیت انسانی خویش توهین می کنند!

افزون بر این،سران جنایتکار رژیم آخوندی،از جمله همین کاندیداهای کنونی ریاست جمهوری،در تمامی این سال ها، از تحمیل حجاب اجباری بر زنان میهن ما پشتیبانی نموده و از هیچ تجاوزی به حقوق خواهران،دختران،همسران و مادران ما رویگردان نبوده اند.

خاک بر سر زنان و مردانی که برغم جنایات و تجاوزگری های آشکار سران و مزدوران رژیم آخوندی علیه زنان میهن ما،با شرکت در نمایش انتخابات ریاست جمهوری، به پشتیبانی از این تبهکاران و متجاوزین برمی خیزند.آنان با این اقدام شرم آور و نابخردانه از تجاوزکنندگان به خود و همسران،دختران،خواهران و مادران خود پشتیبانی می کنند!

رژیم جنایتکار آخوندی در ادامه ی جنایات پیوسته ی خویش علیه همه آحاد ملت بزرگ ایران،چندی پیش سه تن از هم میهنان بلوچ ما را در زاهدان اعدام کرد.امروز نیز دوتن از هم میهنان بلوچ ما در زاهدان اعدام شدند.چنانکه انتظار می رفت و می رود،ازهیچیک از کاندیداهای جنایت پیشه ی ریاست جمهوری اسلامی صدایی در نکوهش این اعدام های ناجوانمردانه و جنایتکارانه بر نخاست و برنخواهد خاست!

خاک بر سر آن بلوچی که برغم مشاهده ی این واقعیت ملموس و گزنده،باز هم در روز ۲۲ خرداد در نمایش انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند و به کاندیداهای جنایتکار رژیم رای دهد!

میلیون ها ایرانی،از زن و مرد و پیر و جوان و نوجوان و حتی کودک دبستانی با مشاهده ی مناطره ـ سگ دعوای میان کاندیداهای هردو باند جنایتکار حکومتی به چشم خود دیدند و شنیدند که آنچه که رهبران احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم خونریز و غارتگر آخوندی در این سه دهه در باره ی جنایات،خودسری ها،بیدادگری ها و دزدی های رژیم آخوندی و سران و کارگزاران و مزدوران این رژیم اهریمنی گفتند و نوشتتند،مبتنی بر واقعیت و حقیقت بوده است.

وانگهی،مردم ایران در سرتاسر خاک پهناور ما،خود،هر روز و هر ساعت و هردقیقه، تازیانه و شلاق بیداگری ها،خودسری ها و جنایات دهشتناک رژیم آخوندی را برگوشت و پوست خویش لمس و تجربه کرده اند. کمتر خانواده ای را در سرزمین اشغال شده ی ما می توان یافت که عزیزی را در شکنجه گاه های مخوف رژیم آخوندی از دست نداده باشد و یا از برکات اسلامی حکومت عدل!!! علی بی نصیب مانده باشد!

خاک بر سر آن ایرانی نابخرد و بی غیرتی که برغم مشاهده و لمس این همه جنایت و بیدادگری،بجای پاسخ مثبت دادن به فراخوان رهبران اپوزیسیون برانداز رژیم جنایتکار آخوندی در زمینه ی تحریم نمایش انتخابات ریاست جمهوری آخوندی،همچنان و همچون گوسپند بدنبال آخوندها و کاندیداهای رژیم آخوندی رفته و به این جنایت پیشگان دغلکار و خمینی صفت که همگی و بدون استثنا برای اثبات حقانیت خویش بر روابط ویژه ی خویش با خمینی خون آشام و وفاداری به خط انگلیسی این پلیدترین دشمن مردم ایران در درازنای تاریخ تاکید می کنند، رای بدهد!

کوتاه سخن!

رژیم آخوندی و ایران دو مفهوم کاملا متضاد با یکدیگرند: رژیم آخوندی مترادف مرگ،و ایران مترادف زندگی است.

هیچ ایرانی آزاده،میهن دوست و خردگرایی حتی برای یکدم نیز نمی تواند و حق ندارد بر سر دوراهی رژیم آخوندی و ایران،و یا مرگ و زندگی مکث نموده و برای انتخاب به استخاره بپردازد:میهن و زندگی را انتخاب نمی کنند.میهن و زندگی در خون انسان می جوشند و جریان دارند.به همین سادگی!

خاک بر سر نگونبختان و نابخردانی که هنوز این حقیقت ساده را نفهمیده اند!

شانزدهم خردادماه ۱۳۸۸

علی اکبر رشیدی

---------------------------------------------------------