۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه




گونه ات حالِ شقایق دارد




جمشید پیمان



گونه ات حالِ شقایق دارد



و فَلق می شِکُفَد ،


زیر آسودگی یِ چشمانت.



نه هراسی ،



نه سرابـی ،



گلِ سرخی این بار ،



و رفیقی که ببخشد به زمین



برکتِ دستِ تـو را .



تـو ، دلِ سرخت را ،



بگذاری سر هر شاخه یِ خشک



و نهالی بنشانی که گُلش ،



رنگی از عشق به چشمم بزند.



من

دلم را به تـو می بخشم ،



و لبِ تشنگی ام



دلِ شادانِ تو را می نوشد .



نه هراسی ،


نه سرابی ،



گلِ سرخی این بار .

هیچ نظری موجود نیست: