۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه



با خموشانِ دودل ، شور به پا نتوان کرد


جمشید پیمان



چاره ی کار ،حوالت به قضـا نتوان کرد

با خموشانِ دودل ، شور به پا نتوان کرد


دلِ خونین ،نشود سبز به هر شعر و شعار


با خیالاتِ خطا، هـیـچ صـفـا نتوان کرد


عَلـَـمِ شیـرخدا سبـز و کَلَم زارِ تو سبـز


این میان ، مغلطه در کارِ خدا نتوان کرد


بَعدِ یک عمر دروغ و دغل و رسوائی


ریشِ مخلوق ،بدین رنگ حنا نتوان کرد


خون سرخی،که نــدا داد،مکن مایه ی کار*


رونقِ کسبِ خود از خـونِ نــدا نتوان کرد


نسبت اَت موسوی ، اما به صفت موسا باش


ورنـه با مـارِ ریــا ، کارِ عـصـا نـتـوان کرد


پای در راه بنه ، این همه افسانه مخوان


به عمل کـار برآیـد، به دُعـا نـتـوان کرد


راه اگر هست،نه در قصه ی سبز است و نه سرخ


با سـخـن جـانِ پــدر ، دفعِ بَلا نـتـوان کرد


پُـرسی ؛ از بـنـدِ غـم ، آزاد توان کرد وطن ؟


می توان کرد ، ولی بی مـن و مـا نتوان کرد .



*اشاره به ندا آقا سلطان که تیرماه 1388،در جریان تظاهرات ضد رژیم مردم تهران ، به تیر پاسداران خمینی شهید شد

هیچ نظری موجود نیست: