۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

سی سال پس از فاجعه:

ازچه میراثی صرفنظر کردیم؟



سی سال پس از فاجعه!

سی سال از فاجعه ی شوم بهمن ۱۳۵۷ گذشت.
سران رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی سی سالگی رژیم پلید و ضدایرانی خود،و نیز سی سالگی فاجعه ی شوم بهمن ۱۳۵۷ را که عامدانه و تبهکارانه بر آن نام "انقلاب شکوهمند" نهاده اند،با کبکبه و دبدبه ی بسیار جشن گرفته اند.آنان برای جشن و پایکوبی اهریمنانه ی خویش بر روی استخوان های قربانیان بیشمار این فاجعه ی شوم تاریخی بهانه ها و دلایلی واقعی نیز دارند.مهمترین این دلایل،همانا بچنگ آوردن قدرت سیاسی در سرزمین پهناوری است که باشندگانش روزگاری در مسیر پیشرفت و توسعه گام می زدند و با آسایش و امنیت و خوشبختی دمساز بودند،از آن پیش تر که با اوراد اهریمنی ـ انگلیسی خمینی خون آشام و آخوندهای معمم و مکلای همدست وی درجبهه ی متحد گماشتگان رنگارنگ استعمار و ارتجاع جادو شوند و با سردادن شعارهای انگلیس ساخته ای همچون "مرگ بر شاه" و "درود بر خمینی" بدست خود تیشه بر ریشه ی هستی و پیشینه ی خویش بزنند.
آری،آخوندها ی خمینی صفت و متحدان و همدستان پلید و فریبکار آنان از سران جبهه ملی و نهضت آزادی گرفته تا رهبران حزب معلوم الحال توده و شرکا برای برگزاری جشن سی سالگی فاجعه ی شوم بهمن که سالیان متمادی برای تحقق آن می کوشیدند،از دلایلی واقعی برخوردارند:آنان می خواستند و عزم جزم داشتند که میهن باستانی ومردم ما را به روز سیاه بنشانند،و در۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به این آروزی شوم خود و اربابان جهانی خود نایل نیز آمدند.
اما ما ایرانیان چطور؟
ما با تلاش نابخردانه و همیاری ناآگاهانه با اهریمنانی که بذر شوم و ضدایرانی فاجعه ی بهمن را در سرزمین مادری ما پاشاندند،از چه میراثی صرفنطر کردیم،به چه چیزی دست یافتیم و به کجا رسیدیم؟!

افعی کبوتر نمی زاید!

ما ایرانیان،با تلاش ناآگاهانه و نابخردانه برای برچیدن سیستم شاهنشاهی و براندازی حکومت پهلوی و جایگزین ساختن آن با جمهوری،آنهم از نوع اسلامی وآخوندی ـ انگلیسی آن،بدست خود،فرایند پیشرفت و توسعه ی ملی در سرزمین خود را متوقف ساختیم،پیوندهای ملی و دیرینه ی خویش با تاریخ،فرهنگ،تمدن و آیین عمیقا انسانی و خردگرایانه ی نیاکان فرزانه مان را گسستیم و از اینراه در گرداب سهمناک واپسگرایی و بیدادی گرفتار آمدیم که بجرئت می توان گفت نمونه ی آن در تاریخ ایران و جهان دیده نشده است. و این همه بهیچ روی اتفاقی نبوده و نیز نمی توانست اتفاقی باشد.
همانگونه که افعی کبوتر نمی زاید،فاجعه ی شوم و ضدایرانی بهمن نیز که بدخواهان بداندیش برای فریب ایرانیان از آن با نام رمز "انقلاب شکوهمند" یاد می کنند،اساسا و از همان آغاز نطفه بستن در رحم ناپاک استعمار و ارتجاع سرخ و سیاه نمی توانست ثمره ای جز ویرانی و واپسگرایی برای ایران،و تیره روزی و سوگواری و تنگدستی و استبداد برای مردم ایران به ارمغان آورد.چه،فاجعه ی بهمن،عصاره ی اهریمنی پروژه ی ضدملی و ایران بربادده ای بود که زرادخانه های استعمار و ارتجاع سرخ و سیاه،در درون و برون از مرزهای پهناور ایران زمین،از دیرباز بر روی آن کار کرده و بارها و بارها،از جمله در برهه ی زمانی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲،و سپس در دهه ی چهل و پس از آن،بویژه درجریان فتنه ی شوم و آخوندی ـ انگلیسی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آن را تمرین کرده بودند!
خمینی جنایتکار و دارودسته ی راهزن او،از رفسنجانی و ابراهیم یزدی و مهدی بازرگان و حسینعلی منتظری و بهشتی و سروش گرفته تا خاتمی و احمدی نژاد و عسگراولادی و اسدالله لاجوردی و مصباح یزدی و جنتی و رجایی و مهدوی کنی و خلخالی و ..،و نیز متحدان و همدستان این تبهکاران مادرزاد از قماش سران خائن حزب توده که همگی و بدون استثنا از دیرباز سردر آخورهای استعماری و لژهای فراماسونری داشته و بدستور اربابان جهانی خویش برای برچیدن سیستم شاهنشاهی و براندازی حکومت پهلوی از بکارگیری هیچ ترفند و توطئه و فریبی رویگردان نبودند و در همین راستا دروغ بزرگ به آتش کشیده شدن سینما رکس آبادان بدست پادشاه میهن دوست و فقیدمان را بخورد مردم افسون شده و هیجان زده ی ایران دادند،بخوبی می دانستند که چه می خواهند و ایران و ایرانی را بسوی چه دوزخی سوق می دهند:آنان می دانستند،ما نمی دانستیم!

ما نمی دانستیم!

ما ایرانیان نمی دانستیم که فاجعه ی شوم بهمن،برچیده شدن سیستم پادشاهی،بیرون راندن پادشاه میهند دوست مان،محمد رضا پهلوی،و براندازی حکومت پهلوی که توسعه،پیشرفت،رفاه،امنیت اجتماعی و سربلندی را برای ایران و ایرانی به ارمغان آورده بود،نتیجه ای جز ویرانی ایران و سیه روزی ما نخواهد داشت.
ما ایرانیان نمی دانستیم که خمینی خون آشام و دارودسته ی حرامزاده اش با دین و آیین اهریمنی و بغایت واپسگرایانه ی خویش می آیند تا از ایران گورستان و اردوگاهی چنان پهناور و مخوف بسازند که در همسنجی با آن گورستان ها و اردوگاه های فاشیستی هیتلر و دارودسته ی جنایتکار او در سال های جنگ دوم جهانی در دیدگاه ایرانیان و جهانیان رنگ ببازند!
ما ایرانیان نمی دانستیم که شعار انگلیس ساخته ی "مرگ بر شاه" و "مرگ بر این حکومت پهلوی" خواه ناخواه مترادف "درود بر خمینی خون آشام" و "زنده باد ویرانی و تیره روزی ایران و ایرانی" خواهد بود!
ما ایرانیان نمی دانستیم که تکرار پیوسته ی دروغ بزرگ باصطلاح وابستگی محمدرضا پهلوی،شاهنشاه آریامهر به ایالات متحد آمریکا و انگلستان،چنان فاجعه ای را برای ایران و ایرانی رقم خواهد زد که بر پایه ی آن رژیم سراپا وابسته و دست نشانده ی آخوندی که انگلیسی بودن آن اظهرمن الشمس است،بر سر کار خواهد آمد و چنان چوب حراجی بر سرمایه های ملی و ثروت های طبیعی ایران زمین خواهد زد که در همسنجی با آن معاهدات اسارتباری همچون "ترکمانچای" و "گلستان" آشکارا رنگ خواهند باخت!
ما نمی دانستیم که با به بار نشستن فاجعه ی شوم بهمن،دژخیمان و خون آشامانی در سرزمین ما قدرت را در دست خواهند گرفت که جوانان و نوجوانان میهن اهورایی ما را دسته دسته به کوره های آدمسوزی جنگ ضدمیهنی ایران و عراق روانه خواهند ساخت،و ایرانیان دلیر و آزاده ای را که زبان به انتقاد در برابر خودسری ها و بیدگری های گردانندگان و مزدوران رژیم می گشایند،هزار هزار به جوخه های اعدام خواهند سپرد و سپس با بی شرمی و دریدگی آخوندی پول فشنگ هایی را که برای تیرباران آنان بکار رفته است،از عزیزان سوگوارشان طلب خواهند نمود!
ما ایرانیان نمی دانستیم که تکرار پیوسته ی دروغ شرم آور دایر بر باصطلاح وجود یکصد هزار زندانی سیاسی در زندان های حکومت محمدرضا پهلوی،تبدیل ایران به زندان بزرگ مردم ایران،کشتار همگانی ده ها هزار زندانی سیاسی در تابستان ۱۳۶۷،وحلق آویز نمودن زنان و مردان و نوجوانان با جراثقال ها درمیادین و گذرگاه های شهرهای میهن ورجاوند مان را درپی خواهد داشت!
ما ایرانیان نمی دانستیم که چه دیو پلیدی در برون از مرزهای میهن مان،در زیر درخت سیب در نوفل لوشاتو،و درهمسایگی و پناه لژهای فراماسونری، روز و شب تنوره می کشد تا با بیرون رفتن فرشته و همای سعادت از آسمان میهن مان،با پرواز استعماری ایرفرانس و در حالی که یکی از کارمندان سازمان جاسوسی فرانسه در لباس مهماندار هواپیما زیر بغلش را گرفته بود، بی هیچ احساس نیکی نسبت به ایران و ایرانی،و با توبره ای که چیزی جز عصاره ی یک نفرت تاریخی ۱۳۰۰ ساله از فرهنگ و تمدن باشکوه ایران زمین در آن نبود،راهزنانه درآید و در حرکتی کاملا نمادین و گویا،مانیفست مرگبارش برای ایرانیان را درست در گورستان بهشت زهرا اعلام نماید و با این اقدام، آشکارا و گستاخانه بر دهان ملتی بزند که در نتیجه ی افسونگری های گردانندگان و کارکنان رادیو بی بی سی و خیل بیشمار جیره خواران انگلیس در احزاب و سازمان های سیاسی "ایرانی" عکس رخ اهریمنی اش را در ماه جستجو می کرد!
ما ایرانیان،در زمستان سیاه و یخزده ی ۱۳۵۷ ،در اقدامی فاجعه بار علیه خود و فرزندان و نوادگان مان،فرشته را دیو،و دیو را فرشته نامیدیم...

ادامه دارد


--------------------------------------------------------------------------


در کوچه های برفی بهمن


جمشید پیمان

درکوچه های برفی بهمن
درباغ خاطر پاییز ما که عشق ،
مثل حریر سبز، دامن خود را گشاده بود،
نام تو بر سر هر شاخه ای نشست .
هرکس به جست و جوی تو چشمی گشوده بود ،
بر بام های ظلمت دیرین شهر ما ،
نام تو خلوت شب را ز هم گسست .
در کوچه های برفی بهمن
آنجا که معبر همیشگی دیدگانِ ماست ،
آوای سبز بهاران شنیده شد ،
اما تو ، نا رسیده ، گذشتی
یعـنی که این بهار، چه غمگین زما گذشت .
درکوچه ها برفی بهمن
در انتظار روی تو بودیم و دیدنت
ـ یعنی ستاره ای که سحر را دهد نوید ،
یعنی که دست عاطفه آغوش وا کند ـ
اما صدای " هیچ " *
یعنی که جمله پوچ،
از بامداد کاذب این شهر بی فروغ ،
بر روی و موی خلق هراسان ، فرو نشست
ـ یعنی که شب دوباره گره میخورد به شب ـ
در کوچه های برفی بهمن
هر چند تار و پود عاطفه از هم گسسته شد ،
نام خجسته ات اما ز دل نرفت،
ما همچنان به جست و جوی بهاران روان شد یم :
این کاروان سبز
از معبر ضخیم زمستان گذر نمود
در این گذار صعب ،
هر ماشه ای که رو به شب تازه می چکید ،
نام ترا به سینه ی تاریخ می نوشت ،
یعنی که باز هم ،
آوای سبز بهاران نمرده است .
در کوچه های برفی بهمن
بر هر صلیب،
پیکری از عشق می گداخت ،
از قطره قطره خونِ مسیحانِ روزگار ،
نام تو می چکید:
یعنی به باغ خاطر پاییز ما که عشق ،
مثل حریر سبز
دامن خود را گشاده بود ،
نام خجسته ات به خاطر هر شاخه ای نشست .
-----------------------------
*در دوازدهم بهمن پنجاه وهفت،قطب زاده از خمینی پرسید:
اکنون که پس از پانزده سال دوری ، به وطن باز میگردی چه
احساسی داری؟
باپوز خندی زهرآگین گفت : هیچ !

--------------------------------------------------------------------


پیام شاهزاده رضا پهلوی
بمناسبت سالگرد سی امین سال تولد مصیبت بارترین حکومت تاریخ ایران

دبيرخانه رضا پهلوي

دوشنبه 21 بهمن 1387

هم میهنان عزیزم،
در آستانۀ سالگرد انقلاب اسلامی، سخنانم با شما بیشتر از آن که در برشمردن مصیبت های سی سال گذشته باشد به قصد یادآوری افق بلند و روشن فردای ایران است. بدون اطمینان به برآمدن چنین افقی مقاومت و پیکار سی سالۀ شما به فرجام نخواهد رسید. هیچ ایرانی آگاه به سرافرازی های تاریخ کُهن وطن و سربلند از فرهنگ و تمدن نام آورش نمی تواند و نباید نومید از آیندۀ روشن ایران باشد. افسرده از نیازهای برنیامده و آزادی های سرکوب شده، ایران را از پرتگاهی که در آن فرو افتاده بیرون نمی توان کشید و دوباره نمی توان ساخت، تنها با دلی انباشته از امید به پیروزی و خاطری مطمئن از آینده ای درخشان و درخور ایران است که می توان به چنین فردایی دست یافت. در یک کلام، بدون این امید و اطمینان، ادامه و گسترش پیکار علیه حاکمان فاسد و بی کفایت به فرجام نیک نخواهد رسید.

من در این سالگرد نامبارک، از سویی، مقاومت دلیرانۀ جوانان هوشمند ایران را، تلاش بی وقفه و تحسین برانگیز زنان شیردل و مصمم ایران را می ستایم و آن را بهترین نشان روحیۀ تسلیم ناپذیر و ارادۀ راسخ اکثریت قاطع هم میهنانم به ادامۀ پیکار می دانم؛ پیکاری که به یقین تا رهایی ایران از چنگ دشمنان و ویرانگران وطن پایان نخواهد گرفت. از سوی دیگر، معتقدم در سی سالی که از عمر زیان بار رژیم می گذرد رهبرانش هیچگاه بیشتر از امروز احساس ضعف و زبونی نکرده اند، زیرا بیشتر از همیشه در دنیا محکوم و منزوی و در ایران مطرود و متزلزل اند. نشانه های اختلاف و کشمکش میان مراکز قدرت و کارگردانان انحصارطلب حکومت رو به فــزونی است. تشدیـد فعالیت های تبلیغاتی داخلی و خارجی رژیم و تلاش روزافزون آن برای پرده پوشی برنابسامانی های همه جانبۀ اقتصادی کشور، و مهم تر از همه اصرارش را برگسترش دخالت ها و ماجراجویی ها ی خطرناک در منطقه و بر تحریک دیگران با ادامۀ تلاش هایش، آن هم به هر بها، برای دستیابی به سلاح های هسته ای و موشکی، نیز باید گویای ناتوانی روزافزونش شمرد. به این ترتیب، با گسترش جنبش های اعتراضی و حق طلبانه در شهرهای گوناگون ایران از یکسو، و پیدایش آثار ضعف و انزوای روزافزون رژیم از سوی دیگر است که می توان به پیروزی نهایی ملت از همیشه مطمئن تر شد.

هم میهنان آزاده ام،

راندن رژیمی خودکامه و ویرانگر از عرصۀ قدرت و حکومت تنها مقدمه ای برای پیروزی نهایی شماست. آزادی خود را از زیر بار نکبت و تبــاهی دوران کنــونی تنها مرحلـۀ نخست در تحقق آرمان های دیرین و برآورده شدن نیازهای سرکوب شدۀ خویش بشمارید. زیرا پیروزی نهایی شما هنگامی متحقق خواهد شد که امکانات ضروری برای شکوفایی استعدادهای بیکران فرزندان ایران با بهره جویی از منابع سرشار وطن، و استقرار نهادهای دموکراتیک و پاسخگو، فراهم آید. حرکتی که از یک سدۀ پیش با انقلاب مشروطیت در ایران آغاز شد، و با استقرار حکومت متظاهران به اسلام وحشیانــه به بنــد کشیده شد، معطوف به فــراهم آوردن همین امکانـات بود. این حرکت تاریخی را می توان و باید از سرگرفت و امکاناتی را، که علیرغم تلاش مستمر دشمنان خانگی ایران از میان نرفته اند، باز فراهم آورد و در جبران فرصت هایی طلایی از دست رفته در سال های سیاه از فرصت های نوین که به یقین پدیدار خواهند شد بهره جست. به یاری چنین امکانات و فرصت هایی است که شما خواهید توانست به راه پیشرفت و آبادانی میهن گام نهید، آزادانه و بی بیم از تهدید و خشونت و شلاق و زندان به کار و زندگی شایستۀ خویش دست یابید، و مهم تر از همه مسیر صلح و مسالمت و همزیستی با همۀ هموطنان خویش از هر کیش و قوم و زبان، و با همۀ مردم جهان را، از سرگیرید.

هم میهنان مبارزم،

اجازه ندهید اسارت سی ساله در زندان تاریک رژیم امید به روشنی آینده را نیز از شما به غارت بَرَد. سی سال مصاف با دشمن، هرچند با دشمنی بی رحم و خونریز، در برابر سه هزار سال تاریخ پرنشیب و فرازی که آکنده از پیروزی های درخشان بردشمنان گوناگون ایران بوده است، لحظه ای بیش نیست. هرگز از یاد نبرید که گرچه کوربینی حاکمان کنونی بهره وری از بخش بزرگ از ذخایر عظیم ایران در مشکل، اگر نه محال، ساخته، سرزمین کهن ما هنوز صاحب وسیع ترین منابع انرژی در دنیاست. هرگز فراموش نکنید که گرچه رژیم بی کفایت و ماجراجو سرزمینی را که روزی صاحب بزرگترین تصفیه خانۀ جهان بود امروز ناچار به وارد کردن بیش از چهل درصد از مصارف نفت و بنزین خود از دیگر کشورهای جهان کرده، کارگران و مهندسان توانا و مجرب ایران خواهند توانست در شرایط مناسب تاسیساتی عظیم تر و پربارتر از گذشته در برپا سازند. مطمئن باشید که اگر امروز پس از گذشت سی سال از حکومت ویرانگران، هنوز سالانه بیش از صد هزار تَن از فرزندان مستعد شما جلای وطن می کنند، با تولد دوبارۀ ایران بسیاری از آن فرزندان به سوی دیار کهن، اما آزاد، سرازیر خواهند شد و در بازسازی آن نقشی ارزنده ایفا خواهند کرد. تردید نکنید که امروز نام نیک و خاطره انگیز ایران در جهان را سایه ای سیاه و هراسناک از ذهن ها پنهان کرده است، و اگر شمار دوستان ایران در دنیا از انگشتان دست تجاوز نمی کند، در فردای روشنی که به یقین در انتظار ماست نام ایران شأن و اعتبار از دست رفته را بازخواهد یافت و هیچ ملت و دولتی نخواهد بود که دست صلح و دوستی و یاری به سوی ایران دراز نکند.

هم میهنان عزیزم،

در سالگرد رژیمی که در سی سالگی عجوزه ای صد ساله می نماید جای غم خوردن و زانو به برگرفتن نیست. زمان سرشارشدن از امید به رهایی است. وقت آن است که همت ها را برای کوتاه کردن عمر این عجوزه دو چندان کنیم، به استقبال آینده رویم و بیشتر از همیشه مطمئن باشیم که دیر نخواهد پائید که بار دیگر همراه با همۀ جوامع آزاد و پیشرفتۀ جهان به سوی افق روشنی که در انتظار وطن ماست گام برخواهیم داشت.
خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی
--------------------------------------------------------------------------

۱ نظر:

Unknown گفت...

آیت‌الله منتظری پدر انقلاب اسلامی فرمودند: 
حفظ نظام مقدمه ‌است برای حفظ و انجام دستورات اسلامی. اگر بنا باشد به بهانه حفظ نظام، اقدامات ضد اسلامی انجام شود، نه نظام خواهد ماند نه اسلام
بسیجیها برادران و پدران ما هستند ‌ای برادر بسیجی‌آیا وجدانا شما قبول دارید رفتار شما به مردم مسلمان ما، رفتار اسلامی هست
چطور این جمهوریه عزیز اسلامی ما دو‌ام خواهد آورد وقتی‌رفتار دولت با مردم مسلمان ما کاملا غیر اسلامی هست