موج ها،موج سواران،و ساحل نجات!
شگرد تازه!
گردانندگان رژیم اشغالگر و دست نشانده ی آخوندی به توصیه ی اربابان، و در وهله ی نخست،به توصیه ی دولت استعمارگر انگلیس،اینبار در نمایش انتخابات ریاست جمهوری شگرد تازه ای را بکار گرفته اند که آن همانا براه اندازی امواج کذایی سبز و سفید و آبی و سیاه طرفدار این و یا آن کاندیدای خمینی صفت ریاست جمهوری رژیم آخوندی است و اجزای تشکیل دهنده ی آن را، افزون بر مزدوران و جیره خواران آشکار و پنهان رژیم آخوندی،شماری از ایرانیان فریب خورده و هویت گم کرده تشکیل می دهند.از این گروه از ایرانیان فریب خورده و هویت گم کرده می توان زیر نام "موجی ها" یاد کرد.
ترکش های پیوسته ی فرهنگ عقب مانده ی اسلام و سیاست های رذیلانه و کاسبکارانه ی آخوندی در پهنه های گسترده ی کارزار خونین و سرنوشت ساز میان ایرانیان و دشمنانی که بر بستر پیروزی یک توطئه ی خونین و بغایت ضدایرانی زیر نام "انقلاب شکوهمند بهمن" از سه دهه ی پیش بدینسو میهن ما را به اشغال خویش درآورده اند،شوربختانه طیف نسبتا گسترده ای از این موجی ها را بی وقفه تولید و بازتولید می نماید که بارزترین نمونه ی آن را امروزه می توان در پشتیبانی شگفت آور و غم انگیز شماری از دختران،پسران،زنان و مردان سرزمین ما از جنایتکاران و آدمخوارانی دید که نه عملکرد دیروز،و نه کردار امروزشان،سرسوزنی با آیین،فرهنگ و منافع ملی ما ایرانیان همخوانی نداشته و ندارد.تبهکارانی که در تمامی جنایات رژیم خونریز جمهوری اسلامی علیه میهن و مردم ما ـ از جمله علیه همین موجی ها ـ دست داشته و دارند!
گمان نمی کنم نیازی به توضیح این نکته باشد که طرفداران میرحسین موسوی،موج سبز،طرفداران آخوند کروبی،موج سفید،طرفداران پاسدار رضایی،موج آبی،و طرفداران پاسدار احمدی نژاد،موج سیاه را نمایندگی می کنند.
چهار موج،یک هدف!
بقاعده می توان از تمامی چهار موج ساخته و پرداخته ی استعمار و ارتجاع سرخ و سیاه آخوندی تنها با نام موج سیاه یاد کرد.به این دلیل ساده که سخنگویان،نمایندگان و اجزا تشکیل دهنده ی امواج یادشده،صرفنظر از ترکیب جنسی و سنی و نوع پوشاکی که بر تن دارند،چه بخواهند و چه نخواهند،چه اعتراف کنند و چه اعتراف نکنند،درعمل در یک نکته و هدف اشتراک و اتفاق نظر دارند و آن چیزی نیست جز حفظ نظام و رژیم اشغالگر و ضدایرانی جمهوری اسلامی! و این درست همان هدف شومی است که سران،کارگزاران و اربابان جهانی رژیم وابسته ی آخوندی از آغاز تا به امروز پیش روی خود قرار داده اند و برگزاری نمایش های گوناگون و رسوای انتخاباتی،از جمله باصطلاح انتخابات ریاست جمهوری،تنها یکی از ابزار تحقق این هدف است.
برای درک این واقعیت نیازی بدان نیست که براه دوری برویم،بلکه کافی است به برنامه ها وشعارهای انتخاباتی کاندیداهای بدون استثنا "خط امامی" سخنگو و نماینده ی این امواج توجه نماییم.به سخنی دیگر،باید ببینیم که موج سواران کیانند؟
موج سواران!
بهمان اندازه که اهداف، خواست ها و ترکیب سنی و جنسی و سیاسی و دینی اجزای تشکیل دهنده ی چهار موج یادشده متنوع و گوناگون می باشند،اهداف،خواست ها و ترکیب سنی و جنسی و سیاسی و دینی چهار کاندیدای ریاست جمهوری رژیم آخوندی که همراه با اربابان و شرکای خود نقش موج سواران را بازی می کنند،در اساس یگانه و همگون می باشند.برای نمونه:
ـ هر چهار کاندیدا هدف و خواسته ای جز حفظ و تحکیم رژیم اشغالگر و ضدایرانی جمهوری اسلامی ندارند،
ـ هر چهار کاندیدا بر وفاداری خویش به خمینی خون آشام و خط انگلیسی موسوم به "خط امام" پای می فشارند،
ـ هر چهار کاندیدا وفاداری خویش به ولی فقیه رژیم و تابعیت از وی را مورد تصریح و تاکید قرار می دهند،
ـ هر چهار کاندیدا بر وفاداری خویش به قانون اساسی بغایت ارتجاعی و ضدایرانی رژیم آخوندی که تنظیم کنندگان و تدوین کنندگانش بی هیچ تردیدی از قماش همان فراماسون های پلیدی بوده و هستند که این کاندیداها،پای می فشارند،
ـ هر چهار کاندیدا دست کم در این و یا آن برهه از سال های سیاه حاکمیت رژیم آخوندی در میهن ما، در پست های اجرایی و دیگر پست های مملکتی قرار داشته و در بسیاری از جنایات این رژیم خونریز و جنگ افروز نقش مستقیم داشته اند،
ـ هر چهار کاندیدا در رژیم زن سیتز و آدمخوار جمهوری اسلامی،از جنس مرد هستند،
ـ هر چهار کاندیدا مسلمان و شیعه هستند،
ـ هر چهار کاندیدا فراماسون و جیره خوار انگلیس و یا دیگر قدرت های بیگانه هستند.
بر این فهرست سیاه وجود تشابه میان کاندیداها و در واقع موج سواران خمینی صفت می توان موارد دیگری را نیز افزود که بقاعده نیازی به برشمردن یکایک آن ها نیست.
این موج سواران خمینی صفت با برخورداری از پشتیبانی همه سویه و گسترده ی اربابان جهانی رژیم آخوندی،و نیز با بکارگیری دستگاه عظیم تشکیلاتی،مالی،تبلیغاتی،دینی و سیاسی رژیم اشغالگر فرمانروا بر سرزمین ما توانسته اند در میان گروه هایی از ایرانیان موجی،هواداران و کشته مرده هایی برای خود دست وپا نموده و برای فریب افکار عمومی ایران و جهان، آنان را در اینروزهای نمایش انتخاباتی، در قالب امواج و زنجیرهای انسانی(چه نام گویا و بامسمایی است این "زنجیر انسانی"!!! که اربابان رژیم آخوندی،و در وهله ی نخست،دولت انگیس،در روز روشن بر دست و پای ایران و ایرانی انداخته اند!) به خیابان ها ی پایتخت و دیگر شهرهای میهنمان گسیل دارند.و باید گفت که در این زمینه بمیزان معینی موفق نیز بوده اند.
ایرانیان مخالف رژیم،موجی ها و اشغالگران موج سوار!
راز سربمهری نیست و نباید باشد:
با مشاهده ی امواج بظاهر خودجوش،اما کاملا تحت کنترلی که سران رژیم آخوندی و اربابان شان اینروزها در ایران براه انداخته اند،بارها و بارها از خود پرسیده ام:
آیا این دختران و پسران ایرانی براستی از نژاد پاک اشوزرتشت،مزدک،بابک،مازیار و دیگر فرزانگان و قهرمانان ملی میهن اهورایی ما هستند؟!
براستی اینان را چه شده است که تا همین دیروز،و در تمامی سال های حاکمیت اسارتبار رژیم جنایتکار آخوندی بر سرزمین ما، که هر روز و ساعت و دقیقه و ثانیه اش با جنایت علیه ایران و ایرانی،و دشمنی آشکار با آیین نیاکانی ما همراه بوده است،علیه خمینی گوربگورشده و دیگر سران رژیم آخوندی و ارزش های پلید و مقدسات بواقع نامقدس این رژیم دست نشانده و اشغالگر گفته اند و نوشته اند،اما امروز در پشتیبانی از کاندیداهای این رژیم اشغالگر که در هر فرصتی بر وفاداری خویش براه انگلیسی و ضدایرانی خمینی ملعون تاکید نموده و از حکومت اسلامی و کیش اهریمنی تازیان که بزور شمشیر بر ایرانیان تحمیل شد،دفاع می کنند،اینچنین سینه چاک می دهند و گلو پاره می کنند؟!
و آیا این دختران و پسران موجی که اینروزها خود را با رنگ سبز اسلام و دیگر رنگ های کارخانه های رنگرزی استعمار رنگ می کنند،براستی از شمار همان دختران و پسران آزاده و دلیری هستند که تا همین چندی پیش،و در تمامی سال های حاکمیت رژیم آخوندی، در شهرها و روستاهای میهنمان فریاد دلنشین و امیدبخش "حکومت اسلامی نمی خوایم،نمی خوایم!" را سر می دادند؟!
براستی چگونه می شود نام هایی پرافتخار همچون بابک و مازیار را با خود یدک کشید و مبارزه ی قهرمانانه ی آنان با اشغالگران اسلامی را ستود،و در همان حال از کاندیداهای رژیمی به پشتیبانی برخاست که سران و مزدوران پلیدش از اسلاف و تخم و ترکه ی ناپاک و اهریمنی همان اشغالگرانی هستند که بابک ها و مازیارها را ناجوانمردانه بدار کشیدند؟!کاندیداهایی که خود مستقیما بسیاری ازشیرزنان و بابک ها و مازیارهای امروز ایران زمین را که پرچم آزادیخواهی و نبرد آزادیبخش با رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی را برافراشتند،بیرحمانه شکنجه کرده و یا بقتل رسانده اند!
براستی بابک و مازیار کجا،و این ره گم کردگان نگونبخت یاری رسان اشغالگران بدکیش کجا؟!
براستی این دختران و پسران موجی که خود را ایرانی می نامند،کدامین ارزش مثبت را در آیین اهریمنی اشغالگران خونریز،و در گفتار و کردار تبهکارانه ی دروغگویان فرمانروا بر میهن مان یافته اند، و از این ماران و افعی های دست نشانده ی انگلیس که همگی و بدون استثنا فراماسون می باشند و بیشماران کبوتر خونین بال آزادی را در مسلخ خداوندان جهانی سرمایه و تزویر قربانی کرده اند،انتظار کدام معجزه را دارند؟!انتظار دارند که این افعی ها کبوتر بزایند؟!
افعی کبوتر می زاید؟
استدلال بسیاری از موجی هایی که در نمایش انتخابات ریاست جمهوری شرکت نموده و به بهانه ی نفرت از پاسدار احمدی نژاد از دژخیمانی همچون موسوی و کروبی و رضایی پشتیبانی می کنند،اینست که گویا:
اولا، مردم ایران در حال حاضر گزینه ای جز انتخاب میان بد و بدتر ندارند،
و دو دیگر اینکه،کسانی همچون میرحسین موسوی،نخست وزیر پیشین و سوگلی خمینی خون آشام،در صورت پیروزی در نمایش انتخابات براستی می خواهند اقداماتی اصلاح طلبانه ،بویژه در زمینه ی آزادی های سیاسی و اجتماعی و حقوق شهروندی انجام دهند.
این موجی ها با استدلالاتی از این دست،در واقع شرکت نابخردانه ی خویش در نمایش انتخابات ریاست جمهوری در شرایط فرمانروایی یک رژیم اشغالگر بر میهن ما را توجیه نموده و از آن هم بدتر، ما ایرانیان برونمرزی مخالف رژیم آخوندی را که بدرستی بر بایستگی تحریم نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم آخوندی پای فشرده و می فشاریم، به ناتوانی در درک درست شرایط حاکم بر جامعه ی امروزین ایران متهم می سازند!
براستی آیا ما ایرانیان مخالف رژیم آخوندی در برونمرز شرایط جامعه ی امروز ایران را درک نمی کنیم؟!
بر خلاف استدلال موجی ها،ما ایرانیان مخالف رژیم، شرایط جامعه ی امروزین ایران را بخوبی و بدرستی درک می کنیم و می شناسیم و اتفاقا در همین راستا پیوسته بر خواست برگزاری یک همه پرسی زیر نظارت سازمان ملل و دیگر مجامع بین المللی که در آن تداوم و یا عدم تداوم حاکمیت رژیم اشغالگر و ضدایرانی جمهوری اسلامی در میهن ما به رای گذاشته شود،پای فشرده ایم.
در اینجا،بعنوان یک ایرانی مخالف رژیم،اتفاقا می خواهم بر نکته ای انگشت بگذارم که بسیاری از هم میهنان ما، بدلایلی که نیازی به برشمردن آن در این نوشته نیست،یا درباره اش سکوت می کنند،و یا با آن مخالف می ورزند، و آن اینست که بهمان میزان که افعی در طبیعت نمی تواند کبوتر بزاید،در سیاست می تواند کبوتر بزاید،و ما نمونه هایی از این زایش شگفت را که در نگاه نخست باورنکردنی می نماید،در جهان،و در کشورهای دیگر سراغ داریم که یک نمونه ی آن آفریقای جنوبی است.
همگان شاهد بودیم که سران رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی پس از سال ها پایمال ساختن حقوق سیاهان و سرکوب خونین مبارزات مردم این کشور علیه آپارتاید،سرانجام زیرنظر سازمان ملل متحد و دیگر مجامع بین المللی، با مخالفان این رژیم بر سر میز مذاکره نشستند و سرانجام به سازشی دست یافتند که درنتیجه ی آن انتقال مسالمت آمیز قدرت از دست سران رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی به رهبران کنگره ی ملی آفریقای جنوبی ممکن گشت.
به سخنی دیگر،شماری از سران نژادپرست و جنایتکار رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی پس از دهه ها بکارگیری سیاست سرکوب ابتدایی ترین خواسته های مردم این کشور که مبارزات قهرمانانه و دلیرانه ی مردم این کشور با رژیم آپارتاید را بدنبال داشت، از این سیاست غیرانسانی دست برداشته، به خواست مردم تن دردادند و با اقداماتی اصلاح طلبانه و هدایت شده،راه را برای انتقال مسالمت آمیز قدرت سیاسی در این کشور هموار ساختند.
در یک کلام،افعی نژادپرست آفریقای جنوبی، که همچون سران رژیم آخوندی،اربابان جهانی خود را داشت، تنها پس از مشاهده ی مقاومت ملی و یکپارچه ی اکثریت مردم این کشور علیه خود و درک ناتوانی خود در سرکوب این مقاومت، سرانجام کبوتر صلح و آشتی زایید.و اتفاقا جان کلام در همین مقاومت و ایستادگی یکپارچه ی مردم آفریقای جنوبی و نه گفتن به رژیم آپارتاید است،و نه تسلیم شدن در برابر آن!
ما ایرانیان بخوبی می دانیم که سران رژیم دست نشانده وجنایتکار رژیم آخوندی، از جمله همین کاندیداهای ریاست جمهوری،همچون سران رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی ،برغم ادعاهای دروغین و پوشالی شان در زمینه ی استقلال و عدم وابستگی به بیگانگان،بدون استثنا فراماسون و جیره خوار قدرت های بیگانه بوده و هستند.
اینان در درازای سی سال فرمانروایی خویش بر ایران زمین،در راستای غارت ایران و ایرانی و تامین منافع استعماری اربابان جهانی خویش،به هر جنایتی علیه مردم ما دست زده و بی تردید در آینده نیز چنین خواهند کرد.این سیه دلان بمانند غلامان حلقه بگوش قدرت های بیگانه،از خود اراده ای نداشته و تنها و تنها فرامین اربابان و ولی نعمتان خویش را اجرا می کنند،و در همین راستا،چنانچه اربابان و استادان اعظم لژهای فراماسونری به آنان فرمان دهند،جامه ی اصلاح طلب و یا هر چامه ی دیگری بتن می کنند و بدستور اربابان خویش آمادگی آنرا نیز دارند که برغم میل باطنی ،حتی اصلاحاتی واقعی(خواه جدی و خواه نیم بند) در میهن ما براه بیندازند!
آنچه اما در این میان حایز اهمیت اساسی است،آنست که وارون استدلال های نابخردانه ی آندسته از ایرانیان موجی که در نمایش رسوای انتخابات رژیم اشغالگر آخوندی شرکت می کنندکنند،باید گفت لازمه ی واداشتن افعی های خمینی صفت به تن دادن به اصلاحات، نه مشارکت جستن ما ایرانیان در نمایش هایی از نوع نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری، و به به و چه چه کردن برای افعی هایی که کاندیدای ریاست جمهوری می شوند،بلکه ایستادگی ملی و یکپارچه در برابر رژیم اشغالگر و گردانندگان بدون استثنا جنایتکار این رژیم و مبارزه ی سازش ناپذیر برای سرنگونی آنست!
مناطره ـ سگ دعواهای کاندیداهای خمینی صفت ریاست جمهوری رژیم آخوندی، که در جریان آن بسیاری از ارزش ها ـ و در واقع ضدارزش های - مورد تاکید و تبلیغ رژیم اشغالگر آخوندی در سه دهه ی گذشته آشکارا به چالش و حتی افتضاح کشیده شد و در جریان آن رژیم آخوندی و سران عوامفریب آن بیش از پیش بی آبرو گشتند،بروشنی نشان داد که آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت، همچون همه ی دریوزگان سیاسی و جیره خواران بیگانه در طول تاریخ،برای حفظ منافع خود و اربابان خود،ارزش ها که سهل است،حاضرند مادران خود را بفروشند!
از اینرو چنانچه در فردای بروی کار آمدن دژخیم خط امامی ـ توده ای، میرحسین موسوی،و یا انتصاب دوباره ی پاسدار تیرخلاص زن،احمدی نژاد،و یا افعی دیگری از این قماش،رژیم آخوندی،بفرض محال دست به یکسری اصلاحات حتی واقعی نیز بزند،ابدا نباید شگفت زده شد و یا فرصت طلبانه و گستاخانه به توجیه خیانت نابخشودنی شرکت در نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری پرداخت!زیرا چنانکه گفته شد،افعی هایی که در زمستان سیاه ۱۳۵۷ بر بستر یک فاجعه ی ملی ، و سوار بر امواج خونین توطئه ای با نام رمز "انقلاب شکوهمند بهمن" از کیسه ی مارگیری قدرت های بیگانه،و در وهله ی نخست،دولت استعمارگر انگلستان،سر برآوردند،تنها و تنها به ساز اربابان و مرشدان جهانی خود می رقصند و در این راستا،چنانچه ارباب جایز بداند، می توانند از هر اصلاح طلبی نیز اصلاح طلب تر شوند!!!
وارون آموزه های نابخردانه و تبلیغات زهرآگین آندسته از جیره خواران قدرت های استعماری و رژیم آخوندی که با بیشرمی، از مارخورده افعی شدگانی همچون میرحسین موسوی با صفاتی همچون "آزاده" و "رادمرد" نام می برند و به بهانه ی پیشبرد اصلاحات در میهن آخوندزده و اشغال شده ی ما،مردم ایران را به شرکت در نمایش رسوای انتخابات ریاست جمهوری رزیم آخوندی فرامی خوانند،باید گفت:
اولا،یگانه راه واداشتن سران و اربابان رژِیم جنایتکار و اشغالگر جمهوری اسلامی به اصلاحات و عقب نشینی در برابر خواست های بحق ایرانیان،پیکار آشتی ناپذیر برای برچیدن بساط نظام و رژیم اهریمنی و اشغالگر جمهوری اسلامی در تمامیت آن،و با تمامی باندهای جنایتکار حکومتی است،
ثانیا،هرچند این واقعیتی است که در همسنجی با افعی در طبیعت،افعی در پهنه ی سیاست در شرایط معینی می تواند کبوتر بزاید،اما افعی های سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی،حتی چنانچه در نتیجه ی مبارزات آشتی ناپذیر ما ایرانیان با رژیم اشغالگر و دست نشانده ی جمهوری اسلامی،و یا در راستای تامین منافع اربابان جهانی خویش،روزی کبوتر بزایند و سرانجام حاضر شوند که قدرت را از راه مسالمت آمیز به ما ایرانیان واگذار نمایند، همچنان افعی باقی می مانند:نه بیش،و نه کم!
ساحل نجات!
بر پایه ی آنچه که در بالا گفته شد،بخودی خود روشن است که کشتی آزادی مردم ستمدیده ی ایران بهیچ روی نمی تواند سوار بر امواج سبز و سفید و آبی و سیاه آخوندی به ساحل نجات و سرمنزل مقصود برسد.
آنچه که ما ایرانیان برای هدایت کشتی آزادی میهن مان بسوی ساحل نجات و سرمنزل مقصود بدان نیاز حیاتی داریم،موج همبستگی ملی و ایستادگی شجاعانه در برابر رژیم اشغالگر و دست نشانده ی آخوندی، و نه گفتن به همه ی شگردها،ترفندها،نمایشات و خیمه شب بازی های تهوع آوری است که نمایش انتخابات ریاست جمهوری تنها یکی از آن هاست!
علی اکبر رشیدی
۲۲ خرداد ۱۳۸۸
-------------------------------------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر