۱۳۸۸ خرداد ۲۵, دوشنبه

شیر خفته برمی خیزد!

ایران یکپارچه در آتش می سوزد.دروغ بزرگ گردانندگان رژیم آخوندی مبنی بر اینکه دیکتاتور کوچک، پاسدار احمدی نژاد،در نمایش انتخابات ریاست جمهوری اکثریت آرا را بدست آورده است،موجی از خشم و نفرت در میان ایرانیان،و از جمله در میان آندسته از هم میهنان ما برانگیخت که به دمکراسی آخوندی دل بسته و می پنداشتند که با شرکت در نمایش انتخابات و برگزیدن میر حسین موسوی،روزنه هایی هر چند کوچک برای دستیابی به آزادی گشوده خواهد شد.

همه ی نشانه ها حاکی از آن است که ایران،این شیرخفته، آرام آرام از خواب برمی خیزد!

از دروغ بزرگ دیکتاتور کوچک تا انفجار عظیم!

دروغ بزرگ آخوندی با هدف تحمیل دگرباره ی دیکتاتور کوچک،پاسدار احمدی نژاد،بدرستی از سوی مردم بجان آمده ی ایران،و بویژه از سوی جوانان،بمثابه ی توهین آشکار سران رژیم آخوندی به ملتی تلقی گشت که برغم رعایت تمامی قواعد بازی اسارتبار اعلام شده از سوی اشغالگران، و شرکت گسترده در نمایش انتخابات ریاست جمهوری،حقوق و خواست هایش بگونه ای خشن نادیده گرفته شد.

زمان چندان زیادی لازم نبود تا سران جنایتکار و بی آزرم رژیم آخوندی مردم ایران را با نتایج دروغین شمارش آرا که برمبنای آن می بایستی دیکتاتور کوچک، پاسدار احمدی نژاد از جعبه های مارگیری سربرآورد، آشنا نموده و از این راه بزبان کثیف آخوندی این آموزه ی کهن را به ایرانیان یادآوری نمایند که:

مهم نیست که چه کسانی رای می دهند.مهم نیست که کجا و برای چه رای می دهند،بلکه مهم آنست که چه کسانی رای ها را می شمارند!

مردم ایران،و بویژه جوانان بخشم آمده،که آشکارا خود را فریب خورده می دیدند،بنوبه ی خود،آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت گرداننده ی رژیم جمهوری اسلامی را دیرزمانی برای آگاهی از واکنش انفجارآمیز ایرانیان نسبت به این دروغ بزرگ،در انتظار نگذاشتند.آنان دسته دسته،و هزار هزار در تهران و دیگر شهرهای میهن مان به خیابان ها ریختند و خشم فروخورده ی خویش را در قالب فریادهای آزادی و درگیری با گرازهای حکومتی که از شامگاه روز رای گیری در پوشش برگزاری "مانور اقتدار" خیابان های پایتخت را به اشغال درآورده بودند،به نمایش گذاشتند.

این، انفجارعظیم خشم ملتی بزرگ،اما تحقیرشده بود که در جریان شعبده بازی انتخاباتی رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی، یکبار دیگر خنجرفریب، دروغ و ستم آخوندی و پشتیبانان رژیم آخوندی را بر پشت خود احساس کرد.

در این میان،کاندیداهای خط امامی ریاست جمهوری،با شنیدن خبر دروغ بزرگ شرکای دیروز و رقبای امروز،بگونه ای شگفت و خنده آور برای ما ایرانیان،ابراز بهت و شگفنی کردند!

از چه چیزی بهت زده شده اید،آقایان خط امامی؟!

برای ما ایرانیان خردگرا و مخالف رژیم آخوندی، از پیش روشن بود که سران خونریز و فریبکار رژیم آخوندی،برسم همیشگی،و بروال سی سال گذشته،این بار هم بدروغ انتخاباتی متوسل شده،و سپس به سرکوب وحشیانه و خونین مردمی خواهند پرداخت که حاضر به پذیرش این دروغ شرم آور نخواهند شد.

دروغگویی،تجاوز به ابتدایی ترین حقوق شهروندی، و بگیر و ببند و سرکوب وحشیانه ی مردم،ذاتی و همزاد رژیم جهل و جنون جمهوری اسلامی،بمثابه ی یک رژیم اشغالگر و دست نشانده ی بیگانگان است.

سران این رژیم،از جمله همین کاندیداهای خط امامی ریاست جمهوری، که ظاهرا از شنیدن خبر دروغ بزرگ "بهت زده" شده اند،در تمامی سال های سیاه فرمانروایی رژیم جنایتکار و ضدایرانی آخوندی،با توسل به همین دروغ ها،تجاوزگری ها و بگیر و ببندها و سرکوب ها توانسته اند خود را براریکه ی قدرت نگاهدارند.

حکومت و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی،در اساس در راستای تامین منافع غارتگران بیگانه،در دشمنی با ایران، و بر بستر فریب ایرانیان بروی کار آمد و در نتیجه تنها بر پایه ی دشمنی پیوسته با ایران و فریب پیوسته ی ایرانیان می توانست و می تواند برسرکار بماند.

به آقایان خط امامی که ظاهرا از تازه ترین دروغ بزرگ آخوندی بهت زده شده اند،باید گفت:

آقایان!

شما که خود بخشی از این حکومت و رژیم دروغگو و جنایتکار بوده و همچنان هستید،بقاعده رژیم تان را بهتر از هرکس دیگری می شناختید و می شناسید.این آشی است که شما خود دربهمن خونین ۵۷ برای ایران و ایرانی پخته اید.پس این داستان بهت زده شدن تان دیگر چیست؟!

الله اکبر،یا روز از نو،(سیه)روزی از نو؟!

در اینروزها و شب ها که فریاد رسای مرگ بر دیکتاتور و زنده باد آزادی در آسمان ایران زمین و از کران تا کران پهناور میهن جاودانه ی ما طنین انداز شده است،

در اینروزها و شب های تیره که دختران،پسران،زنان و مردان بیباک ایران زمین،در صفی یگانه،جان برکف،دست در دست و سرودخوان،به مصاف دشمن اشغالگر و اهریمن خوی می روند و به رویارویی شجاعانه با گرازها،گرگ ها،خوک ها و سگان امنیتی،انتظامی و گارد ویژه ی آخوندی می پردازند و با دلاوری ها ی تحسین برانگیز خویش حماسه هایی بس پرشور و ماندنی می آفرینند،

و در این برهه ی تاریخی و سرنوشت ساز که فریادهای مرگ بر دیکتاتور در میهن بخون نشسته ی ما سینه ی تاریک شب را می شکافد و با پیمودن هزاران فرسنگ به ما می رسد و موجی از مهر و شادی و شور و امید را در دل های غمزده ی ما ایرانیان تبعیدی برمی انگیزد،مردم بپاخاسته ی ایران می بایستی مراقب باشند که یکبار دیگر به امامزاده هایی دخیل نبندند که برغم سی سال ستمگری و جنایت سیه دلان خمینی صفتی که در زمستان سیاه ۵۷ ایرانیان فریب خورده و افسون شده را به سردادن فریاد چندش آور "الله اکبر" واداشتند و بر همین بستر بقدرت رسیدند و حکومت الله و حزب الله را در ایران زمین برسر کار آوردند،اینک،با گذشت سی سال از برقراری حکومت اسلامی و رژیم جنایتکار برخاسته از بطن شعار موهوم و ضدایرانی "الله اکبر"،باز هم ایرانیان را به رفتن بر بالای بام ها و سردادن شعار "الله اکبر" فرامی خوانند!

براستی تا چه اندازه باید بی شرم،گستاخ و فریبکار بود تا مردمی را که از ستمگری ها،فریب ها و دروغ های بیشمار و پیوسته ی گردانندگان حکومت اسلامی و رژیم اشغالگر برخاسته از بطن شعار "الله اکبر" بستوه و بخشم آمده اند، باز هم فریفت و به سردادن فریاد "الله اکبر" فراخواند؟!

نترسیم،نترسیم،ما همه با هم هستیم!

این شعاری است که اینروزها،در کنار دیگر شعارهای میهنی، در تظاهرات خشم آلوده و اعتراضی ایرانیان در میادین،خیابان ها،دانشگاه ها،گذرگاه ها،و کوچه پس کوچه های تهران بزرگ و دیگر شهرهای میهنمان بگوش می رسد.شعاری که در این روزهای پرخطر و سرنوشت ساز آشکارا به نیازهای درونی و ملی یکایک ما ایرانیان پاسخ می گو ید و روح همبستگی و پیوند ملی را در وجود ما می دمد.

ما ایرانیان بمعنای دقیق کلمه روزهایی بسیار دشوار را پشت سر می گذاریم.رویدادهای دوسه روز گذشته که در جریان آن،خلقی بپاخاسته،یک تنه به رویارویی با آدمکشان تابدندان مسلح رژیم آخوندی برخاست،بهمان اندازه که بزرگی و شکست ناپذیری ملت ایران در برابر رژیم اشغالگر آخوندی را به نمایش گذاشت،تاکیدی دگرباره بر تنهایی شگفت و غم انگیز ما ایرانیان در پهنه ی جهانی بود .

ملتی بزرگ،اما تنها!

خیزش ملی ایرانیان در برابر رسوایی نمایش انتخابات ریاست جمهوری رژیم آخوندی که در جریان آن آدمکشان خامنه ای و شرکا بیرحمانه بجان هم میهنان بپاخاسته ی ما افتادند،و سکوت نسبی دولت ها و رسانه های همگانی بسیاری از کشورهای غربی در این پیوند،که تنها با تاخیری طولانی و شرم آور اینک جایش را به غرولندهای دیپلماتیک برخی ازدولتمردان غربی و انتشار گزارش های مربوط به سرکوب وحشیانه ی مردم بیدفاع ایران می دهد،یکبار دیگر تنهایی ملت بزرگ ایران در پهنه ی نبرد میهنی و آزادیبخش با رژیم اشغالگر و دست نشانده ای را به نمایش گذاشت که در بهمن ۱۳۵۷ با کمک همین دولت ها و نیز رقبای جنایتکار شرقی اشان بقدرت رسید!

تاکید بر این تنهایی دیرینه و غم انگیز بویژه از آنروی بایسته می نماید که بدانیم در چنین شرایطی می بایستی صدچندان هشیار باشیم و ضمن بهره گیری از همه ی شکاف های میان باندهای حکومتی و شرایط استثایی و نسبتا مساعدی که در نتیجه ی بالا گرفتن جنگ گرگ ها پدید آمده است، فریب گرگ های داخلی و خارجی را نخوریم،به آنان امید نبندیم،و با طناب پوسیده و انگلیسی فریبکارانی که در بهترین حالت، شریک دزد و رفیق قافله اند،به درون چاه نرویم.

کوتاه سخن!

بگذار برای یکبار هم که شده،ما از دشمنان سوگند خورده ی میهن مان برای پیشبرد نبرد میهنی و آزادیبخش با رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی استفاده کنیم،و نه آنان از ما!حداقل بازیچه شان نشویم!

و این شعار بزرگ را رساتر از هر هنگام دیگری سردهیم که:

نترسیم،نترسیم،ما همه با هم هستیم!

حجاب ها را برداریم!

در شرایطی که گرازهای تابدندان مسلح حکومتی با هدف سرکوب بیرحمانه ی خیزشی که در واکنش مردم بخشم آمده ی ایران نسبت به دروغ بزرگ دیکتاتور کوچک از جمعه شب گذشته آغاز گشته و با شتابی فزاینده سراسر میهن اشغال شده ی ما را فراگرفته است،به زن و مرد و دختر و پسر و پیر و جوان و کودک یورش برده و در این میان حتی به زنان باردار نیز رحم نمی کنند،و در شرایطی که صدها هزارتن از ایرانیان که نیمی از آنان را زنان و دختران میهن تشکیل می دهند،با روحیه ای کاملا رزمی و ملی به خیابان ها ریخته و به نبرد تن بتن با نیروهای سرکوبگر حکومتی می پردازند،زمینه بیش از هر زمان دیگری برای برداشتن حجاب اجباری آماده گشته است.

براستی زنان و دختران دلیری که در اینروزها آماج مشت و لگد و ضربات باتوم گرازهای حکومتی قرار می گیرند،با برداشتن حجابی که سران جنایتکار رژیم آخوندی از سی سال پیش بدینسو بر زنان و دختران میهن ما تحمیل کرده اند،چه چیزی،جز زنجیر اسارت و بردگی خود را از دست خواهند داد؟

این کار را همین امروز،در تظاهرات بزرگی که قرار است در تهران و دیگر شهرهای میهن مان برگزار گردد،می توان انجام داد!

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!

رویدادهای پس از دروغ بزرگ دیکتاتور کوچک بروشنی نشان داد که برگی سرنوشت ساز در دفتر تاریخ ایران ورق خورده و نقطه ی عطفی در نبرد میهنی و آزادیبخش مردم ایران با رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی آغاز گشته است.

گردانندگان خونخوار رژیم اشغالگر آخوندی،این دشمنان دیرینه و سوگند خورده ی مردم ایران، ابلهانه می پنداشتند که با تحمیل دروغ بزرگ و نشاندن دیکتاتور کوچک،پاسدار احمدی نژاد بر شانه ی ایرانیان،خواهند توانست چهار سال دیگر بر ایران فرمان برانند.غافل از اینکه این بلاهت سیاسی ـ آخوندی بلای جان خود آنان و رژیم اهریمنی شان شده ،شیر خفته را بیدار خواهد کرد و آتش انفجار خشم مقدس اما فروخورده ی ایرانیان را در سراسر ایران و جهان برخواهد افروخت.آتشی که با افزایش دامنه ی سرکوب، تنها و تنها شعله ورتر گشته و در آینده ای بسیار نزدیک ریش و ریشه ی آخوندهای معمم و مکلای خمینی صفت را خواهد سوزاند!

در شرایط اساسا نوینی که بوجود آمده است،رژیم آخوندی راهی جز عقب نشینی در برابر خواست مردم بجان آمده ی ایران ندارد.این نکته را هرکس نداند،دست کم سران جنایتکار و خمینی صفت رژیم آخوندی که از موضع ناتوانی و درماندگی مطلق در برابر خیزش ملی و بزرگی که سراسر ایران را فراگرفته است،به سرکوب شتابزده و وحشیانه ی آن پرداخته اند،بخوبی می دانند!

علی اکبر رشیدی

۲۵ خرداد ۱۳۸۸

--------------------------------------------------------

هیچ نظری موجود نیست: