دشمنان شاهنشاه آریامهر
و ضرورت یک معذرت خواهی تاریخی!
این یادداشت را در پاسخ به دوستی بنام مزدک نوشته ام.
ایشان نوشته اند:
"با درود
حاجی مشهدی محمد رضاه شاه پهلوی مانند شاه سلطان حسین در تاریخ ایران است. باج دادن استان 14هم ایران بحرین به انگلیس برای ماندن روی قدرت از کارهای ایشان است. شهید وطن دوست داریوش فروهر که با این کار ایشان مخالفت کرد مورد غضب وی واقع شد. لطفا به عنوان یک وطن پرست تاریخ را بخوانید نه به عنوان یک فرد پرست. پس چه فرقی بین ما و یک فرد پرست "حجتیه" ای است؟ در یک مقطع زمانی ما بایستی فردسالاری را کنار گزارده و به "مردم سالاری" روی اوریم که تنها راه رهایی از تفرقه است. با سپاس
مزدک"
دوست گرامی!
یکسویه نگری،و از آن هم بدتر،کینه ورزی و دشمنی، که گاه گاه به یک عادت و بیماری مزمن تبدیل می شود،از بزرگترین آفت هایی است که می تواند بجان یک انسان بیفتد که می خواهد در باره ی این و یا آن شخصیت تاریخی داوری نماید.
شما از شادروان داریوش فروهر با ستایش یاد می کنید،اما از یاد می برید که هم او که روزگاری با توطئه ی انگلیسی جداشدن بحرین از ایران به مخالفت برخاست،در زمستان سیاه ۵۷ با خمینی خون آشام،این سرسپرده ی دیرینه ی استعمار انگلیس به همدستی وهمکاری پرداخت و بپاس همین همدستی و همکاری،در دولت انگلیس ساخته ی موسوم به "دولت موقت" به نخست وزیری مهدی بازرگان،پست وزارت دریافت نمود.
بگذریم که شادروان فروهر بعدها پاسخ این همدستی و همکاری کوتاه مدت با خمینی پلید را با دشنه های زهرآگین انگلیسی ـ آخوندی بر سینه ی خود و یار و همسر وفادارش دریافت نمود!شما چگونه بر این واقعیت تلخ و آموزنده ی تاریخی چشم می بندید؟!
من فردپرست نیستم و با فردپرستی از هر نوع آن مخالفم.اما حساب میهن دوستی و احترام به یک پادشاه میهن دوست و دادگر را می بایستی از فردپرستی و مقولاتی از این دست جدا نمود.
پادشاه فقید ایران،شاهنشاه آریامهر،که شما شوربختانه از او با عنوان کنایه آمیز "حاجی" و "مشهدی" یاد کرده اید،پادشاهی میهن دوست،دادگر،صبور و فروتن بود که در یکی از سیاه ترین و دشوارترین برهه های تاریخی،در شرایطی که میهن بزرگ ما در اشغال بیگانگان بود،بر تخت پادشاهی نشست و از همان آغاز با موجی از دشمنی و توطئه و سنگ اندازی از سوی حزب خائن توده و آخوندهای مرتجع و مصدق و دارودسته اش روبرو گشت.
از یاد نبریم که پادشاه فقید ما نخستین پادشاهی در جهان بود که اجازه داد سه وزیر کمونیست در دولت نخست وزیرش پست وزارت بگیرند.
دشمنان ایران اما بجای فشردن دست پادشاهی چنین دمکرات و سکولار،در بهمن ۲۷ بسویش تیراندازی کردند،سازمان توطئه گر نظامی تشکیل دادند،فرقه های تجزیه طلبانه براه انداختند،کودتا کردند،و آنگاه که از این همه توطئه و خدعه طرفی نبستند،از کودتای۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ با صفت انگلیسی "کودتای ننگین ۲۸ مرداد" یاد کردند!
هرگز در این باره اندیشیده اید که چرا دشمنان رژیم پادشاهی و پادشاه فقید ایران از آن کودتا با صفت "ننگین" یاد کردند؟!
زیرا آن کودتا خونین نبود.زیرا آنان نمی توانستند ادعا کنند که پادشاه فقید ایران در پی یک کودتای خونین بقدرت باز گشته است.از اینرو با رذالت ادعا کردند که آن کودتا "ننگین" بود!
توطئه ها اما بدینجا خاتمه نیافت.
سازمان نظامی حزب توده پس از کودتای ۲۸ مرداد همچنان در ایران فعال بود و تنها در سال ۱۳۳۳ کشف و تا حدودی ـ فقط تا حدودی ـ متلاشی گشت.
با آغاز اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه و مردم،انواع و اقسام گروه های مسلح ضدحکومتی با هدف آشکار براندازی رژیم پادشاهی وارد میدان شده و به جنگ مسلحانه و اعمال ایذایی و خرابکارانه علیه رژیم پادشاهی پرداختند.
شما گمان می کنید در کشورهای دیگر،زمامدارانشان در میان رهبران و اعضای گروه هایی که به جنگ مسلحانه علیه رژیم و حکومت می پردازند،حلوا پخش می کنند؟!
از یاد نبریم که بابی سندز تنها به این دلیل در زندان های انگلیس دست به اعتصاب غذا زد و در نتیجه درگذشت، که می خواست دولت انگلستان او را به عنوان زندانی سیاسی برسمیت بشناسد!همین،و نه بیش از این!
این در حالی است که زندانیان سیاسی ایران در دوران فرمانروایی پادشاه فقید ایران،از حقوق شناخته شده ی زندانیان سیاسی برخوردار بودند،و نیز از بسیاری از حقوق دیگر همچون مطالعه،تحصیل و ...!
اینها را از یاد نبریم!
و نیز از یاد نبریم که میهن ما ایران،بویژه در دهه ی پنجاه خورشیدی،با سرعت و شتابی پیوسته و چشمگیر راه ترقی و پیشرفت را می پیمود،زنان ایران از دیرباز از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برخوردار بودند،و جامعه ی ایران از یک رفاه نسبی برخوردار بود.
در چنین شرایط و اوضاع و احوالی بود که بختک خمینی و فاجعه ی ضدملی بهمن بر سر ایران و ایرانی فرود آمد و میهن ما را،اگرنه هزاران سال،دستکم صدها سال به عقب برد!
براستی آیا پادشاه فقید ما از زمامدارانی همچون ملک حسین،صدام حسین،حسنی مبارک،ملک فیصل،و شیوخ خلیج فارس،کمتر به میهنش خدمت کرد که می بایستی آنگونه مورد ناسپاسی و بی مهری قرار گیرد؟!
ضمنا از یاد نبریم که همان ها که روز و شب در شیپور وابستگی و سرسپردگی پادشاه فقید ایران به انگلستان و آمریکا می دمیدند،امروزه در راستای نبرد آزادیبخش برای براندازی رژیم اشغالگر و دست نشانده ی جمهوری اسلامی، با همان دولت ها و با همان لردهای انگلیسی که بزعم آنان اربابان!!! شاه بودند،گرمترین و گسترده ترین مناسبات را دارند.
من مخالف داشتن اینگونه مناسبات نبوده و نیستم.در سیاست بسیاری کارها ممکن،جایز و حتی بایسته است.سخن تنها بر سر اینست که چرا همان ها که تا دیروز پادشاه فقید ایران را بواسطه ی داشتن چنین مناسباتی نکوهش و او را به وابستگی به قدرت های بیگانه متهم می کردند وهنوز نیز از تکرار همان اتهامات بی پایه خسته نمی شوند،امروزه خود همان مناسبات را با همان قدرت های بیگانه دارند؟!
آیا براستی راه درست و منطقی مبارزه با نارسایی های معینی که در دوران زمامداری پادشاه فقید ایران وجود داشت،نارسایی هایی که همانندشان را کمابیش در بسیاری از جوامع امروزین نیز می توان یافت،آن انقلاب بدشگون و انگلیسی برهبری خمینی خون آشام بود؟!
ضمنا آیا فکر نمی کنید که امروزه که آشکار شده است بر خلاف ادعای فریبکارانه ی مخالفان رژیم پادشاهی ، در سال ۵۷ خورشیدی صدهزار زندانی سیاسی در زندان های ایران زندانی نبودند،و نیز آشکار شده است که سینما رکس آبادان و مسجد کرمان را نه پادشاه فقید ایران و ساواک ،بلکه مخالفانش به آتش کشیدند، طرفداران شادروان فروهر و تمامی رهبران احزاب و سازمان های سیاسی مخالف پادشاه فقید ایران یک معذرت خواهی تاریخی به مردم ایران بدهکارند؟!
اینکار را شما می توانید از همینجا و همین حالا آغاز کنید.چه در غیر اینصورت من و امثال من حق داریم در صمیمیت،صداقت و پاکیزگی سیاسی تان تردید نماییم.
با آرزوی تندرستی برای شما و همه ی هم میهنانی که در راه سرنگونی رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی پیکار می کنند!
علی اکبر رشیدی
سوم دی ماه ۱۳۸۸ خورشیدی
---------------------------------------------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر