لیلی سلیمی خیاط و علیرضا خدایی
چنانکه می دانیم حزب خائن توده،بمثابه ی همدست و گرداننده ی اصلی رژیم خونریز و اشغالگر جمهوری اسلامی، در خنثی سازی کودتای ملی نوژه در تیرماه ۱۳۵۹ خورشیدی ، و شناسایی ،دستگیری، شکنجه و تیرباران نظامیان میهندوست و دلیر مرتبط با این کودتا نقشی اساسی و کلیدی بازی کرد.
حمید احمدی که از گردانندگان شبکه ی جاسوسی و مخفی حزب توده در سال های پیش و پس از فاجعه ی بهمن ۱۳۵۷ بوده و در شناسایی،لودادن و دستگیری نظامیان دلیر و میهن دوست مرتبط با کودتای نوژه نقشی مستقیم داشت و بواسطه ی یدک کشیدن مقام مشاور نظامی ابوالحسن بنی صدر،نخستین رییس جمهور خمینی خون آشام،در پیشبرد جنایتکارانه ی جنگ ضدمیهنی ایران و عراق نیز مسئولیت مستقیم داشته و می بایستی در این ارتباط به مردم ایران پاسخگو باشد،در سال ۱۳۶۴،در دوران اقامت در افغانستان تحت اشغال شوروی،و در دورانی که عضو کمیته ی مرکزی حزب خائن توده بود،همراه با علیرضا خدایی و محمد حقیقت(با نام مستعار کریم) مسئولیت تشکیلات حزب توده در افغانستان را برعهده داشت و در این راستا با مقامات امنیتی حکومت دست نشانده ی شوروی در افغانستان و نیز با مستشاران نظامی و امنیتی شوروی در افغانستان همکاری تنگاتنگ داشت.
همانطور که قبلا نوشتیم لی لی اخیرا تصمیم داشت بطور جدی کار سینما را ادامه دهد وحتی شوهر دومش را که یک تاجر فرش بود ترغیب می نمود تا برای تهیه فیلمهای هنری و موج نوئی سرمایه گذاری نماید .اما شوهرش به کلی نسبت به کار سینما بیگانه بود،بااین تصمیم لی لی مخالفت می ورزید .
می گویند اختلاف لی لی با شوهرش از اینجا ناشی می شود که او حاضر نمی شد در کار سینما سرمایه گذاری نماید .
سرانجام این اختلاف نظر بالا گرفت ولی لی از او جدا و برای اینکه از خودش و او انتقام گرفته باشد باکاباره مذکور قرداد بست .
ابتدا قرار بود که او در این کاباره برنامه استریپ تیز که نوعی رقص همراه با لخت شدن تدریجی است ،اجرا نماید .اما چون برای این برنامه آمادگی نداشت کارخود را با اجرای نوعی رقص های شرقی مخصوصا عربی شروع نموده است تا پس از فرا گرفتن فنون لازم برای استریپ تیز ،برنامه رقص خود را با آن همراه نماید . "
(برگرفته از :مجله ستاره سینما ،سال ۱۳۵۳ ،شماره ۵۳ )
و دقیقا همین عفریته از سوی سازمان جاسوسی شوروی و سران وطنفروش حزب توده ماموریت می یابد که بواسطه ی مناسبات همسرش(ناخدا سیروس حکیمی) با نظامیان دلیر مرتبط با کودتای نوژه، که از وابستگی نامبرده و لیلی سلیمی خیاط(لیلی) به شبکه ی جاسوسی شوروی و حزب توده بی اطلاع بودند، در صفوف آنان نفوذ کرده و سپس آنها را به وزارت اطلاعات رژیم آخوندی لو داده و به کشتارگاه بفرستد!
سران خائن و وطنفروش حزب توده،از کیانوری معدوم گرفته تا علیرضا خدایی،جاسوس سرشناس رژیم آخوندی و گرداننده ی ورق پاره های اینترنتی ساواماساخته ی "پیک نت" و "راه توده" آشکارا و بکرات از نقش اساسی و کلیدی حزب توده،و نیز نقش ویژه و منحصربفرد لیلی سلیمی خیاط(لیلی) در لودادن نظامیان میهندوست مرتبط با کودتای نوژه و خنثی نمودن این کودتا سخن گفته اند.
گفتنی است حسین علوی(امین) که در دوران تصدی مسئولیت تشکیلات حزب توده در افغانستان،مسئولیت شعبه ی جعل اسناد این حزب معلوم الحال در این کشور را بعهده داشت،پس از ورود "لیلی سلیمی خیاط"به افغانستان،و محول نمودن ماموریت های ویژه و خیانتبار جاسوسی به وی،مقدمات فنی و لجستیکی اعزام این عفریته ی جاسوس و خمینی صفت به غرب را فراهم ساخت.
لیلی سلیمی خیاط در دوران اقامت کوتاه مدت خویش در کابل بواسطه ی برخورداری از تجربه ی نفوذ در میان محافل ناسازگار با رژیم جنایتکار آخوندی،از سوی علیرضا خدایی(از گردانندگان اصلی شبکه ی مخفی حزب توده) ماموریت یافت که با هدف نفوذ به اقامتگاه دکتر عبدالرحمن قاسملو،دبیرکل پیشین حزب دمکرات کردستان ایران،ابتدا به هندوستان رفته و از آنجا به اتریش برود.
مسئولیت تشکیلات این حزب در افغانستان را برعهده داشت،مورد استقبال قرار گرفت.
سران و عوامل این حزب معلوم الحال که همچنان،و بروال سال های نخست پس از بروی کار آمدن رژیم جنایتکار آخوندی،نقش شاخک های اطلاعاتی این رژیم در شناسایی و شکار مخالفان آن را ایفا می کنند، توجه داشته باشند و این مزدوران را در هر لباس و در هر کجا که لانه کرده اند،شناسایی و افشا کنند،و بعنوان نخستین گام عملی در این راه،با اعلام جرم علیه علیرضا خدایی و لیلی سلیمی خیاط(لیلی)،آنان را در کنار سران تبهکار رژیم خونریز جمهوری اسلامی،به اتهام جنایت علیه بشریت، در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا بپای میز محاکمه بکشانند.
"پس از باز شدن دفتر حزب نیز، جلسات ما سه نفر، یعنی من و هاتفی و پرتوی روزهای یکشنبه بعد از ظهر در زیر زمین دفتر طراحی برادر سیاوش کسرائی در یوسف آباد تهران با حضور کیانوری تشکیل می شد. ما سه نفر به دفتر حزب نمی رفتیم و تنها در این جلسات برای کارها شرکت می کردیم. همین دفتر و همین جلسات بعدا شد ستاد کشف کودتای نوژه که اتفاقا در حاشیه کتاب شورشیان آرمانخواه که پرتوی آن را ویراستاری کرده، خواندم که به همین جلسات اشاره ای گذرا کرده است." (علیرضا خدایی،راه توده 173 21.04.2008)
"در تمام این دوران، جلسات چهار نفره ای که گفتم یکشنبه ها بعد از ظهر تشکیل می شد و در همین جلسات اقداماتی در رابطه با ماجرای کودتای نوژه، ماجرای دستگیری "محمدی" مامور ساواک شاهنشاهی و مسئول کارگزاری شنود در سفارت اتحاد شوروی توسط تیم پرتوی که منجر به دستگیری و زندان 3 ماهه او شد و همچنین کودتای طبس بررسی و سازماندهی شد. در همه این موارد مفصل تر برایتان خواهم گفت تا معلوم شود ما، یعنی حزب توده ایران چگونه به وظیفه انقلابی خود برای دفاع از انقلاب 57 عمل کرد و صدها هزار نفر به شمول آیت الله خمینی و بسیاری همراهان و همکاران او را از قتل عام در جریان 3 کودتا نجات داد." ( علیرضا خدایی،راه توده 191 25.08.2008)
"من هم در عین ارتباط با حلقههای حزبی دوران نوید، سرگرم همین ارتباطهائی بودم که برایتان گفتم و می گویم. گسترش سازمان غیر علنی هم توسط پرتوی پیش میرفت. اما هر کدام از ما مستقل حرکت می کردیم، درعین حال که در جلسات یکشنبه گزارشهای کلی طرح می شد و همه درجریان تصمیم گیریها بودیم. مثل در باره کودتای نوژه پرتوی مسئول سازمان دادن کشف و نفوذ در درون آن شبکه بود، اما گزارش پیشرفت کار و اشکالات در جلسه مطرح می شد و یا اگر زنده یاد کیانوری اطلاعاتی داشت درباره نوژه و یا دیداری با مقامات داشت و یا بحثهای مهمی در رهبری حزب شده بود، آنها را مطرح می کرد و ما هم درجریان قرار می گرفتیم." (علیرضا خدایی،راه توده 192 01.09.2008)
"به این ترتیب و با عبور از کودتای طبس، ما میرسیم به کودتای نوژه و یکی از دلایل پیدا شدن اولین سرنخها هم اتفاقا همین حساسیت بسیار بالائی بود که کیانوری نسبت به کودتا داشت و آن را به همه ما هم منتقل کرده بود.اولین خبر مربوط به کودتا را، که نامی از کودتا در میان نبود بلکه فعالیتهای مشکوک یک گروه از افسران شاه مطرح شد که در داخل کشور بودند. خبر کوتاهی را پرتوی در جلسه و در جمع گزارشهایش داد مبنی بر این که همسر یکی از رفقای افسر به محفلی از سلطنت طلبها وصل شده که ظاهرا در تدارک یار گیری و سازماندهی هستند. آن رفیقی که این اطلاع را از قول همسرش به رابط خود در تشکیلات پرتوی رسانده بود، از افسران بازنشسته نیروی دریائی بود. البته امیدوارم درباره بازنشستگی او اشتباه نکرده باشم. یا بازنشسته شده بود و یا استعفا داده بود و یا مشمول تصفیه شده بود، اما بیشتر بازنشستگی یادم است. بهرحال همسر او چنین خبری را به وی داده بود و او هم به حزب
اطلاع داده بود. کیانوری که بسیار بیشتر از ما عادت داشت این نوع خبرها را پیگیری کند، فورا از پرتوی خواست که رابط تشکیلاتی را حذف کرده و خودش مستقیما ارتباط بگیرد و سریعا گزارش بدهد که آن محفل چند نفره است و چه بحثی میکنند و هدفشان از جمع شدن و ارتباط داشتن با هم چیست و از همه مهم تر این که با خارج ارتباطی دارند یا نه؟
- این خانم هم در یورش به حزب دستگیر شد؟
شما عجله میکنید و جلو جلو میدوید. بهرحال، خیر! این خانم دستگیر نشد و اتفاقا من در افغانستان بودم که توانست خود را به آنجا برساند و از طریق این کشور هم به غرب منتقل شود. اجازه بدهید جزئیات بیشتری را نگویم زیرا شاید تمایل ایشان بازگوئی این جزئیات نباشد...فقط بگویم که شوهر او را مدتی پس از یورش دوم به حزب دستگیر کردند و درجریان قتل عام سال 67 و یا در آستانه آن اعدام کردند..." (علیرضا خدایی،راه توده 204 01.12.2008)
"...آنچه من در جلسات خودمان شنیدم و شاهد بودم همان بود که به شما گفتم. یعنی یکی از نظامی های تودهای که اتفاقا ارتباط فردی در سازمان غیر علنی حزب داشت، اولین خبر را رساند. خبر را هم از کانال همسرش بدست آورده بود که به شما گفتم صلاح نمی دانم بیش از این درباره همسر ایشان بگویم اما درباره خود او میتوانم بگویم که در جریان قتل عام سیاسی 67 با کمال بی شرمی این سرهنگ بازنشسته نیروی دریائی بنام ناخدا حکیمی را اعدام کردند.....
...در مورد جمع شدن خلبان ها و نظامی ها در پارک لاله برای حرکت به سمت نوژه هم در یکی از گفتگوهای گذشته برایتان گفتم که حتی تا این مقطع حاکمیت جمهوری اسلامی نمی خواست قبول کند چه حادثه ای در شرف وقوع است. آخرین هشدار توام با اعتراض را کیانوری با مراجعه به منزل آقای خامنه ای که هنوز در خیابان "ایران" واقع درعین الدوله در خانه پدری اش زندگی می کرد داد. این مرحله را ما دقیقا در جریان بودیم. یعنی در پایان جلسه ای که پرتوی گزارش داد کودتاچی ها پول هم بین عوامل خودشان تقسیم کرده اند و به دو عامل نفوذی حزب هم مقدار زیادی پول داده اند، کیانوری تصمیم گرفت با همین پول ها به خانه آقای خامنه ای مراجعه کند. مراجعه می کند و توی پاشنه درخانه وی، پول ها را نشان او میدهد و با اعتراض میگوید: حرکت کردند و این هم پول هائی است که پخش کرده اند. باز هم نمی خواهید بجنبید؟
آقای خامنه ای بعدها یک مصاحبه کرد درباره کودتای نوژه و حرف هائی در باره مراجعه یک خلبان کودتاچی به خود وی زد که راست و دروغش به خود وی مربوط است، اما تا آنجا که ما شاهد بودیم و من با جرات درباره این مراجعه و این گفتگو می توانم به شما بگویم اینست که تا آستانه جمع شدن آنها در پارک لاله برای حرکت به سمت نوژه هم آقایان باور نکرده بودند چه حادثه ای در شرف وقوع است.
اتفاقا آیت الله خسروشاهی هم که آن موقع نماینده اقای خمینی در وزارت ارشاد بود و کیانوری شخصا برخی اطلاعات مهم را به او می رساند تا در اختیار آیت الله خمینی بگذارد، اخیرا مصاحبه ای در باره مجاهدین خلق کرده که در یک فصل کوتاه آن اشاره به همین مسئله می کند. این مصاحبه ابتدا در مجله بعثت حوزه علمیه قم منتشر شده و خلاصه ای از آن در نشریه چشم انداز بازانتشار یافته که ما این خلاصه به دستمان رسیده است. در این مصاحبه آقای خسروشاهی می گوید کیانوری شخصا در دو مرحله اطلاعات مهمی را آورد و از من خواست تا دراختیار امام بگذارم. یکی در باره کودتای نوژه بود و یکی هم در باره حمله ارتش صدام به ایران. البته یک مورد هم اشاره به نظر قطعی کیانوری در باره نفوذی بودن کشمیری عامل انفجار نخست وزیری و بی اعتمادی شخص کیانوری نسبت به وی. اتفاقا در باره كودتاي نوژه ایشان می گوید که شخصا رفتم به بیت امام و نامه کیانوری را به احمد آقا دادم.....
- راست است که اعلامیه کودتاچی ها را هم کیانوری بدست آورده بود؟
بله. این واقعیت است. این اطلاعیه که در چند خط تنظیم شده بود را قرار بود توسط همسر همان افسر بازنشسته نیروی دریائی که در قتل عام 67 به دارش زدند خوانده شود. ناخدا حکیمی. او هم یک نسخه از اعلامیه را از طریق شوهرش که رابطه ویژه و فردی در سازمان غیرعلنی داشت به حزب رسانده و دراختیار کیانوری بود.
من تا همین حد را آن موقع می دانستم. یعنی کیانوری در جلسه 4 نفره ضمن گزارش خنثی شدن کودتای نوژه درباره آن گفت. اما بعد این اطلاعیه را در همین کتاب "کودتای نوژه" دیدم که برایتان می خوانم:
«همقطاران عزیز! ساعت موعود فرا رسید. ارتش وطن پرست ایران حکومت پوسیده آخوندها را برچید. کلیه واحدهای ارتش، ژاندارمری و شهربانی اعلام همبستگی نمودند. هرگونه مقاومت بشدت سرکوب خواهد شد. آماده اخذ دستورات باشید.شورای نظامی کشور ،۲۱-۴-۱۳۵۹" (علیرضا خدایی،راه توده 205 08.12.2008)
"در هر توطئه و طرح کودتائی که معروف ترین آنها کودتای نوژه بود، دستگیری و اعدام فوری رهبرای حزب توده ایران در صدر اقدامات همان ساعات اولیه کودتاگران بود، بنابراین یورش به حزب و آن جنایتی که انجام دادند نمی تواند خواست و حتی خواست توام با همآهنگی با کسانی و قدرت هائی که طراحان و مشوقان کودتاها بودند نباشد. من در جریان بازگوئی اطلاعاتی که درباره کودتای نوژه دارم برایتان دراین باره خواهم گفت. آن که علیه انقلاب و علیه حزب توده ایران کودتا کرد، کودتاچی بود، والا حزب توده ایران اسلحه برای کودتا جاسازی نکرده بود...
....حزب چرا باید کودتا می کرد؟ کودتا علیه کی؟ برای چی؟ علیه انقلابی که با تمام نیرو از آن دفاع کرد؟علیه آیت الله خمینی که در کشف سه کودتائی که قرار بود خانه او را در همان دقایق اول بمباران کنند نقش کلیدی را بازی کرد؟
علیه موتلفه اسلامی و حجتیه که زیر ضربه سنگین خط امام و شخص خمینی بودند و تا قبل از رسیدن رهبری به آقای خامنه ای نفس نمی توانستند بکشند؟ما خنثی کننده کودتاها بودیم نه کودتاگر...
....وقتی ما خبر کودتای نوژه را دادیم، وقتی قریب الوقوع بودن حمله عراق به ایران را اطلاع دادیم، آقایان در خواب خرگوشی بودند. همین آقای خامنه ای که حالا مدعی است فلان خلبان شب کودتا آمد و کودتا را فاش کرد، وقتی ما خبر کودتا را از طریق هادی خسرو شاهی به آیت الله خمینی اطلاع دادیم، روحش هم از ماجرا بی اطلاع بود. حتی شبی که کیانوری رفت در خانه خامنه ای و پول کودتاچی ها را که بین شبکه کودتا تقسیم شده بود به او نشان داد و گفت: "هنوز هم نمی خواهید تکان بخورید؟ آنها حرکت کردند!" ایشان در لباس خانه مشغول استراحت بود. این که بعدها این آقایان چقدر بی حیائی کردند، بر می گردد به همان روش رضاشاهی که جلوتر برایتان گفتم. نمک را خوردند و نمکدان را شکستند. " (علیرضا خدایی،راه توده 195 29.09.2008)
" ما یک پرتوی داریم که من در باره شخصیت و مبارزات و عملکرد او در سالهای پیش از انقلاب و حتی دورانی که زندانی شاه بود برایتان گفته ام. یک پرتوی داریم که توانست نقش بسیار حساس و مهمی را در خنثی سازی فاجعه نوژه ایفا کند. نام آن فاجعه را گذاشته اند کودتا. اما بنظر من کودتا نبود، کشتار وحشیانه و نا امیدانهای بود که می خواست بصورت انتقام آمیز دهها هزار نفر را به خاک و خون بکشند، بدون آنکه کوچکترین امکان سلطه بر انقلاب را داشته باشد. بنظر من آنها خودشان هم میدانستند موفق به سلطه بر انقلاب نخواهند شد، بنابراین فقط هدفشان کشتار و انتقام بود. البته پشت این انتقام هم امریکا ایستاده بود. حتی خودشان در میان خودشان گفته بودند که اگر 5 میلیون نفر را هم بتوانیم در بمبارانهای پیاپی بکشیم، می کشیم. رهبران جمهوری اسلامی ادعاهای زیادی در باره کشف این فاجعه می کنند، اما خودشان و حداقل رهبر کنونی جمهوری اسلامی خوب میدانند و میداند که تا شب آغاز عملیات هم هنوز در خواب و خیال بودند و باور نمیکردند چه فاجعهای در شرف وقوع است. ما یک پرتوی داریم که در سازماندهی کشف این فاجعه نقش بزرگ و سرنوشت سازی را ایفا کرد. حتی با هدایت او دو پاسدار جمهوری اسلامی توانستند به داخل شبکه نوژه نفوذ کنند.
من بموقع درباره نوژه برایتان خواهم گفت. دراینجا فقط خواستم اشارهای کرده باشم تا این نتیجه را بگیرم که کشف و خنثی سازی فاجعه نوژه از افتخارات حزب توده ایران است و پرتوی در خدمت حزب توده ایران توانست در این افتخار سهم بزرگی داشته باشد." (علیرضا خدایی،راه توده،شماره ۱۸۸،دوم اوت ۲۰۰۸)
اینک بر هم میهنان آگاه و آزاده است که لیلی سلیمی خیاط(لیلی) و علیرضا خدایی ، این مزدوران رژیم ضدایرانی و خونریز آخوندی و همپالگی ها ی شان در حزب خائن توده، همچون ناخدا حمید احمدی (معروف به ناخدا انور) را، که در زمینه ی خنثی سازی کودتای ملی نوژه و لودادن، شناسایی ، دستگیری و شکنجه و اعدام نظامیان مرتبط با کودتای نوژه نقشی مستقیم داشته اند،از سوراخ های موشی که در برونمرز در آن ها پنهان گشته اند، بیرون بکشند و ضمن افشای همدستی این سیه دلان توطئه گر با سران جنایت پیشه ی رژیم اشغالگر آخوندی،آنان را به اتهام جنایت علیه بشریت و مشارکت در قتل جنایتکارانه ی دست کم یکصد و سی تن از نظامیان مرتبط با کودتای ملی نوژه ، در دادگاه های صالحه ی اروپا و آمریکا به پای میز محاکمه بکشانند!
علی اکبر رشیدی
سوم دی ماه 1387
=======================================
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر