۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه


چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟خانه اش ویران باد!


بیش از سه دهه از زمان سرنگونی رژیم پیشرو و سکولار پادشاهی، و بروی کار آمدن رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی می گذرد.
امروزه کمتر کسی نمی داند که هم سرنگونی رژیم سکولار پادشاهی،وهم بروی کارآمدن رژیم دینی و عمیقا واپسگرای جمهوری اسلامی،سناریویی سراپا استعماری و ضدایرانی بود که تدوین کنندگانش کسانی جز گردانندگان قدرت های بیگانه،و در وهله ی نخست،رهبران ایالات متحد آمریکا،انگلستان،فرانسه و شوروی نبودند.این سناریو ی استعماری و ضدایرانی دراساس بر بستر خیانت گماشتگان باصطلاح ایرانی این قدرت ها،و نیز با بهره گیری از ساده دلی و ناآگاهی بخش های گسترده ای از ایرانیان که شوربختانه در جریان فاجعه ی ضدملی موسوم به "انقلاب شکوهمند بهمن" فریب تبلیغات زهرآگین بلندگوهای استعماری و جیره خواران رنگارنگ آنان در میهن مان را خورده بودند،امکان اجرا،تحقق و پیروزی پیدا کرد.
مردم ایران که در نتیجه ی مغزشویی از سوی دشمنان مرز و بوم باستانی ما،ناگهان عکس خمینی خون آشام را در ماه دیده و ساده دلانه می پنداشتند که با بقدرت رسیدن خمینی و بروی کارآمدن رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی،ایران به بهشت برین آرزوهای آنان بدل خواهد گشت،پس از برچیده شدن نظام دیرپا و کهنسال شاهنشاهی در میهن ما،با ناباوری دریافتند که در سیمای پلید و اهریمنی خمینی و همدستان انگلیسی وی،با آدمخواران و تبهکارانی سروکار پیداکرده اند که همانندشان را نه تاریخ ایران،ونه تاریخ بشری بیاد ندارد.اما افسوس که بسیار دیر شده بود و دشمن وحشی و سوگندخورده،دیگر سرزمین ورجاوند ما را به اشغال خونین خویش درآورده بود.
از آن هنگام تاکنون،نزدیک به سی و یکسال سپری شده است.
با اطمینان می توان گفت که حتی یک روز از این سی و یکسال، بی آنکه خونی از ما ایرانیان بدست آدمکشان خمینی صفت جاری نشده باشد ودرخت کهنسال آزادی مردم و سرزمین باستانی ما را آبیاری نکرده باشد،سپری نشده است.تاریخ این دوره ی غمبار، و بهمان اندازه پرافتخار از حیات هزاران ساله ی مردم و میهن بزرگ ما،تاریخ شکوهمندترین مقاومت انسان ایرانی در برابر سیاهترین و ستمکارترین رژیم اهریمنی در پهنه ی گیتی،از آغاز تا به امروز است.پیام رسا و پژواک دلنشین این مقاومت شکوهمند و غرورآفرین،امروز در سرتاسر جهان شنیده شده وشگفتی آمیخته به تحسین همه ی انسان های شریف و آزاده را درجای جای کره ی خاکی ما درپی داشته است.
شوربختانه باید گفت که مقاومت شکوهمند و غرورآفرین ایرانیان در برابر جنایات و ستمگری های گردانندگان رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی،که از آغاز تا به امروز با جانفشانی هایی باورنکردنی همراه بوده است،نه در سه دهه ی گذشته،و نه حتی در این روزهای آتش و خون و گلوله، که مردم بپاخاسته ی ایران، یکدل و یکصدا،و در صفوف میلیونی، فریاد رسای نفی قاطع رژیم جنایتکار دینی و اشغالگر جمهوری اسلامی را سرداده و آنرا از هر راه ممکن بگوش جهانیان می رسانند، از سوی دولت های باختری، که منادی دفاع از حقوق بشر،آزادی و دمکراسی بوده و هستند،چنانکه باید و شاید، مورد پشتیبانی قرار نگرفته است.
بقاعده نیز از این دولت ها نمی توان و نمی بایستی در این راستا انتظار زیادی داشت.چه،آنها،در تنظیم مناسبات خویش با جهان پیرامون،بیش و پیش از هرچیز، منافع تنگ نظرانه و سودجویانه ی اقتصادی خود،و در بهترین حالت،منافع کشور ها و ملت های خود را در نظر داشته و در اولویت قرار می دهند.

بسیاری از این دولت ها حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و برای تامین منافع تنگ نظرانه ی خویش،پابپای سیاست غیرانسانی مبتنی بر بندوبست و مماشات با گردانندگان رژیم اشغالگر و دست نشانده ی خود در ایران،و نیز پشتیبانی همه سویه و عملی آشکار و پنهان از این رژیم بغایت خونریز و جنگ افروز،از هیچ تلاشی برای ایجاد تفرقه،جدایی،چنددستگی و دشمنی در صفوف ما ایرانیان ،و بطریق اولی،پاشاندن بذر شوم چنددستگی و دشمنی میان رهبران احزاب و سازمان های اپوزیسیون رژیم ضدمردمی جمهوری اسلامی،فروگذار نکرده و نمی کنند.
این رویکرد بغایت شرم آور و غیرانسانی دولت های باختری، ضمن اینکه انزجار همگانی ما ایرانیان را درپی دارد،بهیچ روی نمی با یستی سبب شگفتی ما گردد،زیرا چنانکه گفته شد،این دولت ها از منافع حقیرانه ی خود دفاع و پاسداری می کنند.
آنچه اما بسیار سوال برانگیز بوده و از همین روی می تواند و باید سبب شگفتی ما ایرانیان گردد،تداوم سیاست ضدایرانی و آخوندشادکن مبتنی بر تفرقه و دشمنی در صفوف ما ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی و عدم تلاش جدی،مشخص و عملی رهبران احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم خونریز اسلامی برای پایان دادن به این سیاست عمیقا زیانبار است که دربهترین حالت می توان از آن با عنوان نابخردانه،غیرملی و دشمن شادکن یاد کرد!
در شرایطی که هم میهنان دلیر و بپاخاسته ی ما در زیر ضربات باتون و مشت و باران گلوله و گاز اشک آور آدمکشان تحت امر خامنه ای و شرکا فریاد "نترسید،نترسید،ما همه با هم هستیم!" را سر می دهند،و نیز در شرایطی که همه ی رهبران اپوزیسیون برانداز رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در برونمرز،هر روز و هرشب،در سخنرانی ها،بیانیه ها،اطلاعیه ها،پیام ها و مصاحبه هایشان،بدرستی بر بایستگی اتحاد و همبستگی میان همه ی ایرانیان خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برچیده شدن نظام اهریمنی ولایت فقیه پای می فشارند،براستی چه چیزی مانع از برداشته شدن گام های مشخص وعملی از سوی این رهبران در راستای تحقق بخشیدن به سیاست اتحاد و همبستگی میان ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی شده و می شود؟!
براستی چه چیزی مانع از آنست که برای نمونه شاهزاده رضا پهلوی،شهبانو فرح پهلوی،آقای مسعود رجوی،خانم مریم رجوی، و نیز دیگر رهبران اپوزیسیون برانداز رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی،بدون اما و اگرهای دست و پاگیر و دیرینه و سنتی،همین فردا هیئت هایی را برای مذاکره با دیگر رهبران احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم در برونمرز گسیل دارند و بدینگونه راه را برای برپایی ایجاد جبهه ای گسترده و فراگیر متشکل از همه ی احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی هموار سازند؟
براستی هنگامی که رهبران احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم جمهوری اسلامی در راستای مبارزه برای سرنگونی این رژیم ضدایرانی، نمی توانند در این و یا آن زمینه ی مشخص با یکدیگر زبان مشترک پیدا نموده و بخاطر آزادی ایران و ایرانی با یکدیگر متحد،همراه و همگام شوند،پس چگونه از رهبران دولت های باختری انتظار دارند که سیاست های خود را با منافع جنبش آزادیخواهانه ی مردم ایران بر علیه رژیم اشغالگر و دست نشانده ی جمهوری اسلامی،همسو و همراه سازند؟!
و سرانجام اینکه:
آمریکا و دیگردولت های باختری،یعنی همان دولت هایی که در زمستان سیاه ۵۷ ،رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی را در میهن ما بر سر کارآوردند و در درازای کمابیش سی و یکسال فرمانروایی دارودسته ی جنایتکار و انگلیسی خمینی،با آنان همکاری نموده و یا در بهترین حالت،رژیم جمهوری اسلامی را تحمل کرده و می کنند،همواره از تداوم سیاست تفرقه،جدایی،چنددستگی و دشمنی در صفوف ایرانیان مخالف رژیم،و بطریق اولی،احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم جمهوری اسلامی استقبال نموده و از هر راه ممکن مانع از اتحاد،همدلی و همبستگی میان ایرانیان مخالف رژیم گشته و می گردند،زیرا این امر بسود آنان است و آنان از این راه،و یا بزبانی ساده تر، از راه پیشبرد سیاست انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن!"،از منافع غارتگرانه ی خود دفاع می کنند!
پرسش اما اینست که رهبران احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم دست نشانده و اشغالگر جمهوری اسلامی،که ضمن تاکید گفتاری بر بایستگی همبستگی و اتحاد میان همه ی ایرانیان مخالف رژیم جمهوری اسلامی و ولایت فقیه،تاکنون و در اساس،هیچ گام عملی و مشخصی در این زمینه برنداشته و شوربختانه تا به امروز، در عمل،خواسته و یا ناخواسته،به تداوم سیاست تفرقه،جدایی،چنددستگی و دشمنی در صفوف ایرانیان مخالف رژیم،و بطریق اولی،تداوم سیاست تفرقه و دشمنی در صفوف احزاب و سازمان های اپوزیسیون برانداز رژیم خونریز جمهوری اسلامی یاری رسانیده اند،با پیشبرد این سیاست،در عمل از منافع چه کسی پشتیبانی می کنند؟!
آیا پس از سه دهه حاکمیت جنایتبار رژیم اشغالگر و جهل و جنون و توحش آخوندی بر سرزمین مادری ما که بسی قربانی از مردم ستمدیده ی ما گرفته و میهن باستانی ما را به لبه ی پرتگاه هولناک تباهی و ویرانی کشانده است، سرانجام هنگام آن فرانرسیده است که همه ی ما ایرانیان مخالف این رژیم اهریمنی، در صفی بهم فشرده و یگانه، و در جبهه ای متحد و همبسته گردهم آییم و منادیان و مسببان تفرقه و جدایی و چنددستگی و دشمنی در صفوف مردم دلیر و بپاخاسته ی ایران را با شعار "چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟خانه اش ویران باد!"،در هر کجا و در هرلباسی که هستند،رسوا و طرد نماییم؟



علی اکبر رشیدی
پانزدهم دی ماه ۱۳۸۸ خورشیدی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هیچ نظری موجود نیست: